رمان مربای پرتقال پارت 148

4.5
(66)

 

سوگند حرصی دندان هایش را بهم می‌فشارد.

سعی می‌کند جیغ نکشد.

با تاسف سر تکان می‌دهد.

 

– تقصیر منه که هی یادم می‌ره با اون آرش در به دری هم خونی و نمی‌شه دو دقیقه باهات جدی حرف زد!

 

احتمالا همان لحظه آرش در حالی که بی خبر از همه جا جلوی ال سی دی بزرگ خانه لش کرده و فیلم علمی تخیلی تازه اکران شده‌اش را می‌بیند و لیموناد هورت می‌کشد، گوش چپش چند لحظه زنگ می‌زند.

حتی وقتی حضور نداشت هم حضورش پررنگ احساس می‌شد!

 

سیاوش خنده‌اش را کنترل می‌کند و با قیافه‌ای نسبتا جدی می‌گوید:

 

– بگو دور سرت بگردم. ببخشید. بگو ببینیم کی بوده این مرتیکه چشم دریده!

 

سوگند چرخی به چشمانش می‌دهد.

 

– مرد نبود.

 

سیاوش کمی سر جایش صاف می‌نشیند و جدی می‌شود.

 

– زن بود؟ مطمئنی توهم نزدی؟

 

سوگند سر تکان می‌دهد.

 

– آره به خدا… یه زنی دقیقا از خونه عمو اینا که راه افتادم دنبالم بود. با تاکسی. موهاش قرمز بود اول فکر کردم اشتباه می‌کنم. روحی چیزیه ولی قطعا سر ظهر نه من توهم جن و روح می‌زنم نه جن و روح اونقدر بی کاره که با تاکسی بیفته دنبال من!

 

سیاوش با شنیدن واژه‌ی زن مو قرمز، وارفته نگاهش می‌کند.

امکان نداشت… چیزی که در ذهنش چرخ می‌خورد… جزو محالات بود!

خفه می‌پرسد:

 

– مو قرمز؟

 

سوگند با دیدن قیافه‌ی وارفته‌ی سیاوش لبخند دندان نمایی می‌زند.

 

– خب حالا زرد نکن! نه به اولش که باور نمی‌کردی نه به حالا که رنگت شده شبیه گچ دیوار!

 

باور نکند؟

مگر می‌توانست؟

مگر می‌شد نام زن مو قرمز بیاید و او دلش شور نزند؟

دهانش را باز می‌کند تا بگوید.

چیزی نبود اما… حالا که خودش به گذشته‌ی سوگند حساس شده بود احساس کرد او هم باید نقاط تاریک گذشته‌اش را بازگو کند.

 

با تردید می‌گوید:

 

– سوگند باید باهات حرف بزنم.

 

سوگند با لبخند محوی چشم گرد می‌کند:

 

– پس داریم چیکار می‌کنیم الان؟

 

چشمان عسلی سیاوش روی لبخند زیبای سوگند می‌لرزد.

اضطراب مثل پیچک در تمام جانش می‌پیچد.

چه باید می‌گفت؟

از کجا شروع می‌کرد؟

اصلا… از کجا معلوم که بعد از گفتن حرف‌هایش سوگند همچنان همین سوگند بماند و دیدش نسبت به سیاوش تغییر نکند؟ او که نمی‌دانست سیاوش چه ها از سر گذارنده‌‌‌‌…

اخم هایش درهم می‌رود.

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 66

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

🦋🦋 رمان درخواستی 🦋🦋

    🔴دوستان رمان های درخواستی خودتون رو اینجا کامنت کنید،تونستم پیدا کنم تو سایت میزارم و کسانی که عضو کانال تلگرامم هستن  لطفا…
رمان کامل

دانلود رمان آنتی عشق

خلاصه: هامین بعد ۱۲سال به ایران برمی‌گردد و تصمیم دارد زندگی مستقلی را شروع کند. از طرفی میشا دختری مستقل و شاد که دوست…
رمان کامل

دانلود رمان پشتم باش

  خلاصه: داستان دختری بنام نهال که خانواده اش به طرز مشکوکی به قتل میرسند. تنها فردی که میتواند به این دختر کمک کند،…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسته‌ها

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x