رمان مربای پرتقال پارت 147

4.5
(63)

 

– خب عروسی رو بندازیم جلوتر!

 

سوگند به نشانه منفی سر بالا انداخت.

 

– سوگل ساکشونو پیچیده. امروز فردا راهی هستن.

 

اخم‌های سیاوش درهم رفت.

اصلا دلش نمی‌خواست گزینه‌ی بعدی را بگوید اما به خاطر سوگند پیشنهادش را بیان کرد:

 

– عروسی رو بندازیم عقب؟

 

لب های سوگند به خنده باز شد.

 

– این یکی رو مطمئنم هیچکس رضایت نمی‌ده! می‌ترسن با بچه‌مون عروسی بگیریم.

 

سیاوش هم به حرف سر تا سر حقیقت سوگند لبخندی زد.

ذهنش درگیر شده بود.

تا حالا برایش زندگی شخصی سوگند مهم نبود.

اما الان…

الان که قرار بود زندگی مشترک داشته باشند، باید می‌دانست.

متفکر به نقطه‌ای خیره می‌شود.

باید در اسرع وقت باهم صحبت می‌کردند و سوگند باید سوال هایش را جواب می‌داد.

 

– سوگند؟

 

– سیاوش؟

 

همزمان نام همدیگر را صدا کردند.

سوگند با سرخوشی می‌خندد و سیاوش دوباره فقط لبخند ریزی روی لبش می‌آید.

متواضع با دست اشاره می‌زند‌.

 

– شما بفرمایید.

 

 

 

سوگند خانومانه لبخندی به نشانه تشکر می‌زند.

و بعد نگاهش نگران می‌شود.

با هراس خودش را جلو می‌کشد و صدایش را در حد پچ پچ پایین می‌آورد:

 

– سیاوش! داشتم می‌اومدم… از خونه شما تا شرکت همه‌ش حس می‌کردم یکی پشت سرمه داره تعقیبم می‌کنه.

 

سیاوش یک لحظه پوکر فیس نگاهش می‌کند و بعد طوری قهقهه می‌زند که سرش به عقب پرتاب می‌شود.

انگشت شستش را نشانش می‌دهد.

 

– لایک داشت حرفت! خدایی خلاقانه بود… چقدر فکر کردی واسه…

 

سوگند عصبی و کلافه حرفش را قطع می‌کند:

 

– اه سیاوش… تو هم هی هرکی هرچی می‌گه به شوخی و مسخره می‌گیری.

 

ابروهای سیاوش بالا می‌پرد و خنده در دهانش می‌ماسد.

 

– لامصب…

 

نگاه عصبانی سوگند همچنان مصمم رویش بود.

حرفش را کامل نمی‌کند و در عوض دهانش را چندبار مثل ماهی بیرون افتاده از آب باز و بسته می‌کند.

 

با صدایی خفه سریع می‌گوید:

 

– خیلی تخیلی بود آخه….

 

سوگند چشم غره می‌رود.

تسلیم شده لبخند ملیحی می‌زند و می‌پرسد:

 

– کی بود این تعقیب کننده‌ی بی شرم حالا؟ غلط می‌کنه همسر همایونی سیاوش خان رو تعقیب می‌کنه مردک فرومایه!

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 63

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x