سلام
این پست شاید پست خداحافظی باشه شایدم یه پست برای شروع دوباره و ادامه دادن
خستم
اندازه یه دنیا خستم
توی این مدت هیچ حمایت درست و حسابی نداشتم و بعضیا جوری رفتار کردن که انگار من محکومم به منظم پارت دادن
خسته شدم از اینکه خودمو با بقیه مقایسه کردم
میدونم بده اما نمیتونم جلوی مغز مریضم رو بگیرم
ممکنه دیگه نباشم
نه فقط از لحاظ پارت گذاشتن
ممکنه کلا نباشم
چیز عجیبی هم نیست چند روز دیگه همهچیز فراموش میشه
من
دیازپام
قانون عشق
انتقام خون
رستا و سامی
آتوسا و ارسلان
هلما و آرمان
همه فراموش میشن حتی آوینا
من با اینا زندگی کردم
اما چیزی که میخواستم این بود که حالم با نوشتن خوب بشه اما نشد
نشد که بشه
اگه دیگه کلا نیومدم
شاید یه روزی
یه جایی دوباره شروع کردم
از اول
اون موقع شاید حال خوب بیشتری بگیرم یا حداقل بتونم بیاهمیت باشم
اگر هم تونستم این افکار رو کنار بزنم و ادامه بدم سعی میکنم یه همهچیز بیاهمیت باشم
این پست رو گذاشتم که اگه کلا نیومدم بدون خداحافظی نرفته باشم
همه چیز بستگی به این یکی دو روز داره
اگه نبودم بدونید کلا برمیگردم
فعلا🥲
نه نررررررو من خیلی بهت وابسته شدم 😭😭😐
منم
نرو من خیلییی قلمتو دوست دارم و با هر رمانت خاطره دارم
من یکی حالم با رمان های شما خوب میشد😍نمی خوام منصرفت کنم غزاله جان.این تصمیم شماست و قابل احترامه.اما نه تنها من بلکه خیلیای دیگه طرفدار رمانهای شما بودیم و هستیم.نمیگم نظر بقیه تو انگیزه دادن برای نوشتن بی تاثیره,ولی عزیزم😘 برای دل خودت بنویس,نه برای نظر دیگران🤗.این استعدادی که داری حیفه به خدا ازش استفاده نکنی 😓هرجا هستید وهر جا که میری آرزوی سلامتی و دلخوشی و عاقبت به خیری دارم برات.ممنونم که یه ساعتهایی ما رو از دنیای خودمون دور کردی و لذت خوندن نوشته های قشنگتو بهمون هدیه دادی.تحملمون کردی و بی دریغ حالمون رو خوب کردی.🙏امیدوارم خیلی زود و با قدرت و تحکم بیشتر از قبل برگردی خانوم نویسنده عزیزم😘من نه شما رو فرا موش میکنم,نه دیازپام و نه قانون عشق رو(.این دوتا رو خوندم از نوشته های شما)و نه لذتی که از خوندن مخصوصا دیاز پام بردم.😍