سرنوشت تلخ دریا ♥️پارت سوم

4.8
(8)

پارت سوم

رفتم که در باز کنم
فاطمه منو ک دید تعجب کرد انگار فهمیده بود که اتفاقی افتاده
+معلوم هست تو کجایی چرا زیر چشات سیاه شده رنگت پریده میدونی چند بار بهت زنگ زدم

_راست میگفت گوشیم خاموش شده بود یادم رفت بزنم توی شارژ

به فاطمه جریان گفتم
اونم عصبانی شده بود شکه
هی خودشو سرزنش میکرد که چرا این کارو برام جور کرده بود
_عسل کجاس دریا

+عسل یه چند روزی خونه عموم گفتم بمونه
هی منو دلداری میداد که فراموشت میشه یه چند روز دیگه ولی نمیدونست که کابوس هرشبم شده
داداشش زنگ زد که گفت میام دنبالت دم در باش
فاطمم ترسی که از داداشش داشت از باباش نداشت بامن خداحافظی کردو گفت که گوشیمو روشن کنم
یه هفته ای بود تو خونه افسرده یه گوشه نشسته بودم
هرشب با کابوس از خواب میپریدم
تجاوز، تجاوز،تجاوز،
دست از سرم برنمیداره اون اتفاق
دیگ حتی چیزی واسه خوردنم نداشتیم

قرار شد امروز برم دنبال کار دیگ نمیتونستم اونجا کار کنم

رفتم هم وسایلم جمع کنم هم استعفا نامه رو بدم

رسیدم شرکت

فکر میکردم تا الان یه نفرو جای من استخدام کردن اما نکرده بودن
یه برگه دراوردم از توی میز استعفا نامه رو نوشتم
نمیخواستم باهاش روبه بشم اما مجبور بودم که برم این برگه رو بدم

امیر***

دوباره اتفاقایه اون شبو تویه مغذم بازگو میکردم چیز زیادی رو به یاد نمیاوردم ولی وقتی که مستی اون الکل لعنتی از سرم پریده بود رو خوب یادمه وقتی که بیدار شدم یه دختر تو بغلم بود
چقد خوشگل معصوم بود

نا خداگاه شروع کرده بودم به نوازش موهاش دلم لرزید بود بعد از ۵ سال
چند روزی از اون اتفاق گذشته بود
عذاب وجدان لعنتی ولم نمیکرد
اون دختر مثل دخترای دیگه که فکر میکردم نبود
حال روزای امروزم اصلا خوب نبود

که صدای در اومد

با صدای خشکی گفتم بیاد تو

سرم پایین بود داشتم برگه هارو برسی میکردم
صدای به گوشم رسید
چقد آشنا بود صداش
سرمو بالا گرفتم
با دیدنش جا خوردم

بدون حرفی به سمتم اومد برگه رو روی میز گذاشت
منم بدون هیچ حرفی برگه رو برداشتم
استعفا نامه بود
نمیدونستم چرا ولی دوست نداشتم که از این شرکت بره

رو بهش گفتم
-من و تو قرارداد داریم

+با صدای سردی گفت
فسخش کن

-توی قراردادمون نوشته شده که اگر بخوایم باطلش کنیم باید مبلغی پرداخت کنی یادت که نرفته؟

دریا *****

از عصبانیت داشتم میمردم این چی میگفت باخونسردی گفتم
_باشه مشکلی نیست جناب سرلک هرچقد که هست پرداخت میکنم

ولی از درون داشتم آتیش میگرفتم نباید حساسیت نشون میدادم رویه هرچیزی که بخواد دس بزاره رو نقطه ضعفم

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.8 / 5. شمارش آرا 8

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

دانلود رمان ارباب_سالار

خلاصه: داستانه یه دختره دختری که همیشه تنها بوده مثل رمانای دیگه دختره قصه سوگولی نیست ناز پرورده نیست با داشتن پدر هیچ وقت…
رمان کامل

دانلود رمان پدر خوب

خلاصه: دختری هم نسل من و تو در مسیر زندگی یکنواختش حرکت میکنه ، منتظر یک حادثه ی عجیب الوقوع نیست ، اما از…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسته‌ها

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x