رمان جادوی سیاه پارت 41

4.6
(14)

* * * *

بی حال داشتم توی کوچه قدم بر میداشتم که با دیدنش ، اخم غلیظی کردم …
نزدیک عمارت تامی بودم و حالا دیدمش …
یه کت و شلوار شیک مشکی پوشیده بود و همونطور که هی ساعت مچیشو نگاه می کرد ، به طرف ماشینش قدم برداشت …
دستام از عصبانیت مشت شدن …
به طرفش پا تند کردم ، در ماشینو باز کرد و خواست داخل بشه که از عقب صداش زدم :

+ تامی …

همونطور که یه دستش روی در ماشین بود ، با کمی مکث برگشت سمتم …
چند لحظه متعجب بهم خیره شد …
مشخص بود انتظار نداشت اینجا منو ببینه ! …
اخم ریزی روی صورتش نشوند و با صدای بم و سردش لب زد :

_ تو اینجا چیکار میکنی؟! …

چوزخندی زد و با حسادتی که توی لحنش قشنگ معلوم بود ، ادامه داد :

_ تو که الان باید توی بغل عشق جانت لش باشی ! …

نفسمو محکم بیرون فرستادم و عصبی به طرفش قدم برداشتم …
بهش چسبیدم ، یقشو گرفتم توی دستام و غریدم :

+ اره ، اره ولی …
ولی توعه کثافت با کاری که باهام کردی ،
باعث شدی اون پسم بزنه ! … .

ابرویی بالا انداخت و لب زد :

_ چیشده مگه؟! … .

اختیارمو از دست دادم و وسط همون خیابون ؛ خیره به چشمای لعنتیش ، جیغ زدم :

+ تازه میگی چیشده؟! ..‌.
هاااا؟! …
یادت رفته بکارتمو وحشیانه ازم گرفتی ! …
یادت رفته چیکارم کردی؟! …
خیلی عوضی ای ! …
اگه بخاطر تو نمی بود ، اون الان پیشم بود …
ازت متنفرم تامی ، متنفرممممم ! … .

گلوم از بس جیغ زده بودم درد گرفته بود ! …
یکهو پهلو هامو چسبید و منو به ماشین چسبوند ، لباشو گذاشت روی لبام و بی تاب و عصبی شروع به بوسیدنم کرد … .
سرمو تکون دادم تا نتونه کارشو ادامه بده ولی اون بد تر بغلم کرد و محکم تر از قبل به بوسیدنش ادامه داد ‌… .
به چشمای بستش زل زدم …
با گاز ریزی که از لب پایینیم گرفت ، سرشو عقب برد و بغلم کرد …
اونقدر محکم که دردم گرفت …
مثه بغل اون بارش ، مثه اولین بغلش …
بغلی که توی پارتی بود …
با بغض دستامو گذاشتم روی سینش و گفتم :

+ برو عقب تامی …
ولم کن … .

لحن بغض دارمو که شنید ، سرشو از رو شونم برداشت و بهم زل زد …
اشک توی چشمامو که دید ، نفسشو محزون توی صورتم فوت کرد …
چند تا تار موهام که روی صورتم افتاده بود رو انداخت پشت گوشم که با بغض لب زدم :

+ رفت … .
رفت کشور خودش … .

به چشمام خیره شد و لب زد :

_ رفت که رفت …
به درک که اصلا رفت …

اشک سمجی از چشمم افتاد پایین و روی گونم سرازیر شد ، پیراهنشو چنگ زدم و نالیدم :

+ بدون اون نمیتونم ، نمیتونم ! … .

انگشت شصتشو نوازش وار روی گونم کشید و لب زد :

_ قبلش مگه اون بود؟! …
نه ، اون یه مدت کمی نمیشه که اومده تو زندگیت …
همونطور که قبل از اون تونستی ، بعد از اونم میتونی … .

هقی زدم که منو گرفت توی آغوشش …
سرمو گذاشتم رو شونش که صدای آرامش بخش و زمزمه وارش به گوشم رسید :

_ تو قلب منو هنوز داری کلارا ‌…
هنوز داری ! … .

* * * *

غمگین داشتم عکسامونو مرور میکردم تو گوشی که با چند تقه ای که به در خورد ؛ زودی گوشی روی خاموش کرد و با پایین گرفتنش ، لب زدم :

+ بیا تو … .

بعد از این حرفم ، در باز شد و قامت ایلیاد توی چارچوب در قرار گرفت …
داخل شد و در رو بست ، برگشت طرفم و بهم خیره شد …
خنده ی کوتاه و دلتنگی کردم و از روی صندلی پا شدم …
به طرفش دوییدم و پریدم تو آغوش گرمش …
دستامو دور گردنش حلقه کردم و محکم چسبیدم بهش …
پاهامو دور کمرش سفت کردم و سرمو گذاشتم رو شونش …
دستاشو دور کمرم حلقه کرد و گفت :

_ خوبی وروجک؟! …

سرمو عقب بردم ، بهش زل زدم و آروم سری به نشونه ی نه تکون دادم …
اخم ریزی کرد ؛ به طرف تختم قدم برداشت و همونطور که منو میذاشت روی تخت ، گفت :

_ اینجا بشین ببینم چی ناراحتت کرده ! …

روی تخت نشستم و اونم کنارم نشست …
غمگین و ناراحت برای چندمین بار ، این کلمه رو تکرار کردم :

+ رفت … .

ابرویی بالا انداخت ، دستمو گرفت توی دستش و لب زد :

_ کی؟! …

آهی کشیدم و با بغض گفتم :

+ ارسلان …
رفت ، برای همیشه رفت …

چهرمو آنالیز کرد و در آخر با کشیدن دستم ، منو پرت کرد تو بغل خودش …
سرمو توی سینش پنهون کرد و دستامو دور کمرش حلقه کردم …
شروع کردم به گریه کردن و اون فقط موهامو نوازش کرد …
کم کم با حرکت ارامش بخش دستش روی موهام ، به خواب فرو رفتم ‌… .

اینم از تامی مون 😍

و اینم کلارای لجباز قصه 😎

مخصوص بچه های سایت عکساشونو اینجا هم قرار دادم 🤗😘

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.6 / 5. شمارش آرا 14

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

دانلود رمان وان یکاد

خلاصه: الهه سادات دختری مذهبی از خانواده‌ای سختگیر که چهل روز بعد از مرگ نامزد صیغه‌ایش متوجه بارداری اش میشه… کسی باور نمیکنه که…
رمان کامل

دانلود رمان بومرنگ

خلاصه: سبا بعد از فوت پدر و مادرش هم‌خانه خانواده برادرش می‌شود اما چند سال بعد، به دنبال راه چاره‌ای برای مشکلات زندگی‌اش؛ تصمیم…
رمان کامل

دانلود رمان پاکدخت

    خلاصه: عزیزترین فرد زندگی آناهیتا چند میلیارد بدهی بالا آورده و او در صدد پرداخت بدهی‌هاست؛ تا جایی که مجبور به تن…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
48 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Nafas
2 سال قبل

جووننزز چه جیگره کلارا منم عاشقش شودم
خاک تو سر ارسلان😐
سارایی میشه عکسه ایلیادو و الیس و بقیه شخصیتاهم بزاری چون من تلگرام ندارم و ندیدمشون 🥺💔
و رمانتم عالیه بیب😅✌

سحر
2 سال قبل

خوشگل نیستن چراا😂

Saha
2 سال قبل

این همه شخصیتای قشنگ ریدی داخل تصورم😐😂

ایرین
2 سال قبل

تامی تر زده .😭😭😭😭
کلارا بدک نیست .من می خوام موهاش بلند بیاشه 😔😞😕

Helya
2 سال قبل

😑سارا کاشکی عکس نمیزاشتی
تمام تصوراتم از جذابیت اینا بهم ریخت😂
من هر فکر میکردم کلارا مثه کلوپاتراعه موهای کوتاه و چتری مشکی لخت
و تامی هم عین اون یارو موسیو توی ۳۶۵ روزه😂😂😂

ایرین
2 سال قبل

عکس ایلیاد و بقیه هم بزار تا کلا دیگه هیچ کدوممون رو این شخصیت ها کراش نزنیم😂😂😂😂

atena
پاسخ به  ایرین
2 سال قبل

اره راس میگ چیکارش دارین اخه شما رمانتونو بخونید حرص بخورید فیض ببرید.ایلیاد و بقیه خوشگلن افشین هم یکم شبیه به تامی هس ولی افشین دوس داشتنیه

ایرین
2 سال قبل

بابت پارت هم میس یو❤️😘😘

Sni
2 سال قبل

نزار بابا ریدی به تصوراتم تامی رو فرشته فرض میکردم اه😐😂

saanaa
پاسخ به  Sni
2 سال قبل

وایییییی موددد لنعنتییییییی
گفتم یچیزایی شبیه sam calfin باشههههه
ولی ما همونجور ک فکرشو میکردیم ادامه میدیم 😂😂

ایرین
2 سال قبل

تامی تررررررر زده .کلارا هم ریده با ره دسته دار .😭😭😭من دلم میخواد موهای دختره بلند باشه .توماس شبیه شخصیت های قاجاره .

Yeganeh
پاسخ به  ایرین
2 سال قبل

دقیقا 😂😂😂😂

atena
2 سال قبل

ایلیاد همون پسره ک تو پرو رمانات میزاری اونه ایلیاد از همشون خوشگلتره ولی من افشین رو دوس دارم

atena
پاسخ به  atena
2 سال قبل

نه ایلیاد ارسامه😐😂

atena
2 سال قبل

من قیافه خشن کلارا رو دوس دارم ولی بش نمیاد احساساتی باشه

Yeganeh
پاسخ به  atena
2 سال قبل

آتنا تامی رو با این قیافه تصور کن تو کت و شلوار مشکی😐😐😑😑

atena
پاسخ به  Yeganeh
2 سال قبل

یگانه عزیزم من تامی رو گفتم؟؟

Yeganeh
پاسخ به  atena
2 سال قبل

نه کلی گفتم ربطی به اون حرفت نداشت منظورم اینه که تصور کن ببین چی میشه
اصلا یه موجود ماورالنهر میشه

atena
پاسخ به  Yeganeh
2 سال قبل

خاهر برا هرکسی هم کت شلوار نمیاد😐😂😂
تامی شخصیتش جذابه قیافش نه

Helya
پاسخ به  Yeganeh
2 سال قبل

😂😂😂😂شت یگانه دهنت

Yeganeh
2 سال قبل

سارا یعنی قشنگ تِر زده شد تو تصوراتم
این چه سمی بود گذاشتی آخه ؟!

atena
پاسخ به  Yeganeh
2 سال قبل

من از اول میدونستم قیافش چجوریه ازش خوشم نمیومد

2 سال قبل

توروخدا کلارا رو عاشق تامی نکن توروخداااااااااا
وقتی آدم عاشق بشه دیگه نمیتونه کسی رو جاش بذاره قبول نیست کلارا از تامی خوشش بیاد نکن اینکارو

atena
پاسخ به  عسل
2 سال قبل

دقیقا منم با عسل موافقم ولی سارا گف ک اخرشو با ارسلان تموم میکنه منتظریم ببینیم چی میشه!

Mahsa
2 سال قبل

فک می کردم تامی یکی مثل آرسام باشه تو ضربان قلبم
آخه کجای چشاش سگ داره😶😂

مینو
پاسخ به  Mahsa
2 سال قبل

سارا جونم ایدی شاد تو ندادی

Mahsa
پاسخ به  Mahsa
2 سال قبل

حالاهمون😂😂😂😂

Helya
پاسخ به  Mahsa
2 سال قبل

😂😂😂عرررر مهسا

پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

سارا جون من اینم حرف رو تا بحال خیلی ب خانوادم گفتمِ الانم ب تو میگم : حرف بقیه برات مهم نباشه مهم خودتی ک تصمیم بگیری چ کنی یا چ نکنی ن دیگران الانم تو خودت از این شخصیت ها خوشت اومد گذاشتی واس شخصیت اول نقش مرد و زن بقیه هم اگر مشکل داشتن با شخصیت ها حداقل اینطور نباید میگفت چون دل تو رو شیکستن

قصد جسارت ندارم ولی اگر خودتون هم جای سارا بودین دلتون میشکست پس حتی اگر زشت ترین شخصیت روهم میزاشت نباید اینجور دلش رو میشکستین و تو ذوقش می زدین حالا سارا جون شما هم ناراحت نباش بچه ها باهات شوخی کردن اخ همه نظر هارو میخونم خیلی باهم شوخی میکنین الانم باهات شوخی کردن تو ببخش 🙂

Helya
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

🥲عجگم
من ماست پرچرب خوردم ببخشید

atena
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

ساراااااااااااااااااااااا خاهریییییی ناراحت نشو جونم.
ببین خیلی حرفا زده میشه هرکی هم یه تصوراتی داره نباید از دستشون ناراحت شد یادته تو شاد عکساشونو فرستادی من بهت چی گفتم؟!مهم قیافه نیس مهم اخلاق معرفته ک طرف باید داشته باشه خب این نظر منه شاید یکی به قیافه اهمیت میده یکی به اندام و هزاران نظر دیگ.خب تو نمیتونی ک تصورات اونا رو تغییر بدی اونا نظرشونو گفتن توهم نباید بهشون بی احترامی کنی ببین چندنفرمون تا الان باهاتیم.امیدوارم ک هممونو ببخشی و دیگ نظری نخواهیم داد.

Helya
پاسخ به  atena
2 سال قبل

🥲هعی آتنا دهنت سرویس
تو روحیم تأثیر گذاشت حرفات
میخوام بیام خواستگاریت😂
یو آر زن زندگی😂
سارا عجگم همون جمیعا ماست تناول کردیم🥲💖

atena
پاسخ به  Helya
2 سال قبل

من بهت چی بگم اخه…😂😂
ادرس میدم بیا هیشکی منو نگرف باید ترشیمو بزارن😂

Helya
پاسخ به  atena
2 سال قبل

جون جون😂

Helya
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

🥲جون عشقم چرا ناراحت میشی
من اصن به قول فلور گوز بخورم نظر منفی بدم
😑بیوجودایی ک نظر منفی دادین من مشهور به هلیا قمه کشم بازم از این هیتا ببینم پارتون میکنم✌😑

ایرین
2 سال قبل

من کاری به عکس ها ندارم .فقط متن برام مهمه .پس ادامه رمان رو هم می خونم . چون تا اینجا به نظرم عالی بوده .😘❤️

ایرین
2 سال قبل

ناراحت شدی سارا 😔😢😢

Raha
2 سال قبل

سارا جوون پارت بعدی رو کی میزاری

Raha
2 سال قبل

رمانت خیلی قشنگه

Raha
2 سال قبل

سارا جون رمانت خیلی قشنگه
پارت بعدی رو کی میزاری

atena
2 سال قبل

کدومااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟

Helya
2 سال قبل

گمشووووو😂
ن من نیستم
ناموسا برای من فقط شخصیت نیست😂😂😂😂😂
این یگانه ک قبلا بود
آیرین هم بچم بود
😂سن ایچ و دیگر هیچ هم بود
این رها نمیدونم کیه😂😂😂

atena
2 سال قبل

بزار من یه حساب دیگ نشونت بدم کیف کنی😂😂💔

دسته‌ها

48
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x