رمان پسر بد پارت 13

4.2
(20)

* * * *

حرصی بهش خیره شدم …
پاهامو لای پاهاش چفت کرده بود و دستاشو محکم دورم حلقه کرده بود … .
تکونی خوردم و گفتم :

+ ویلیام ، ولم کن توروخدا … .

با چشمای بسته ، سرمو به سینش فشرد و خواب آلود گفت :

_ باید تنبیه شی تا دومرتبه یه همچون غذایی تحویل من ندی ! …

با زجر سرمو عقب کشیدم و گفتم :

+ باشه بابا خب شوخی کردم باهات دیگه …
داری لِهَم میکنی خب وحشی … .

باسنمو فشرد و گفت :

_ نوچ ، حالا هم ساکت باش …
بگیر بخواب تا بلای بدتری سرت در نیاوردم ! … .

دندونامو رو هم سابیدم و با ناله گفتم :

+ استخونام خورد شدن ویلیام …
اینقدر فشارم نده خب ! … .

خنده ی ریزی کرد و گفت :

_ مقصر خودتی ! …
خیلی بغلی هستی …
عین این عروسک خرسیای بزرگی هس که آدم دلش میخواد بچلونتشون ، مثه همونایی ! … .

نفسمو محکم بیرون فرستادم و مظلومانه گفتم :

+ همه جای بدنم درد گرفت …
یکم این فشار دادنتو کمتر کن ، بخدا الانه که بشکنه استخونام … .

یکم دستاش و پاهاش رو دور بدنم شل کرد و آروم تر از قبل بغلم کرد …
به صورت جذاب و خوشگلش خیره شدم …
چشمای قهوه ای رنگشو بسته بود ؛ نفسای گرمش که به پوست گردنم برخورد میکردن ، بدجور حالی به حالیم میکردم … .
ناخودآگاه سرمو جلو بردم و بوسه ای روی لباش نشوندم …
خواستم عقب بکشم سرمو ، که دستشو گذاشت پشت سرم و اجازه نداد …
لباشو گذاشت رو لبام و محکم شروع به بوسیدنم کرد …
آروم شروع به بوسیدنش کردم …
چقدر خوشمزه بود لباش …
چقدر دوست داشتم طعم لبای خوش فرمشو ! … .
با نفس نفس سرمو ول کرد و شروع به کشیدن نفسای عمیق کرد …
آروم چشمای خوشگلشو باز کرد و بهم زل زد …
با انگشت شصتش شروع به نوازش گونم کرد …
فیس تو فیس و چشم تو چشم هم بودیم …
لبامو رو هم فشردم و سرمو تو سینش قایم کردم …
نمیدونم میدونس چقدرر دوستش دارم یا نه ! …
ولی در هر صورت نمی خواستم هیچوقت اعتراف کنم حسمو …
اینکه ندونه خیلی بهتر از اینه که بدونه ! … .

* * * *

با عجله همونطور که پیراهنشو می پوشید ، لب زد :

_ من قرار دارم با یکی ، باید زودتر برم …
تو هم دیگه بسه خوابیدی ، بلند شو برو یه چیزی بزن بر بدن …

بی توجه نسبت به حرفاش ، چشمامو بستم …
دوباره داشتم توی خواب فرو میرفتم که صدای عصبیش به گوشم رسید :

_ آوییین …
برگشتم دیدم خوابی دیگه نه من نه تو ! … .

خسته روی مبل نشستم و خواب آلود گفتم :

+ این موقع صبح کجا میخوای بری؟! …

همونطور که داشت موهای مشکی رنگشو حالت میداد  ، از تو آینه بهم زل زد و گفت :

_ گفتم که ، قرار کاری دارم .‌.. .

بی حوصله پوفی کشیدم و گفتم :

+ ولی ویلیااام ‌…

پرید بین حرفم و همونطور که ساعت مچیشو نگاه میکرد ؛ زمزمه کنان با خودش ، گفت :

_ وایی ، دیرم شد ! … .

حرصی بهش زل زدم …
اصلا بهم اهمیت نمی داد ! … .
کلافه چنگی به موهام زدم که به طرفم اومد ؛ رو به روم روی تخت نشست و همونطور که کرواتشو به طرفم گرفته بود ، لب زد :

_ بیا واسم ببندش … .

نفسمو محکم بیرون فرستادم ، کروات رو ازش گرفتم و انداختم دور گردنش …
شیک واسش بستم که زودی از روی تخت پا شد …
به طرف کتش رفت و اونو هم پوشید …
نگاهی به خودش توی آینه قدی انداخت ، سری به نشونه ی تحسین تکون داد و با لبخند گفت :

_ آفرین ، عالی بستیش … .

متعجب ابرویی بالا انداختم ، چه عجب … !
جناب شلبی یه بار هم به جای ایراد گرفتن ، تعریف کرد از کارِ ما ! … .
لبخند محوی زدم که سریع برگشت و به طرفم پا تند کرد …
خم شد و با گرفتن چونم ، لب کوتاهی ازم گرفت …
با گرفتن یه گاز ریز از لب پایینیم ، چونمو رها کرد و عقب کشید …
وسایلاشو ور داشت و به طرف در حرکت کرد …
در رو باز کرد ؛ قبل از بیرون رفتن ، خیره بهم لب زد :

_ مواظب خودت باش ، عروسک من ! …

لبخندی زدم که با زدن یه چشمک ترکم کرد و رفت … .

ویلیام خانِمون 😎💥
آوینمممم🤤🍫

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 20

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

دانلود رمان طومار

خلاصه رمان :     سپیدار کرمانی دختر ته تغاری حاج نعمت الله کرمانی ، بسی بسیار شیرین و جذاب و پر هیجان هست…
رمان کامل

دانلود رمان عسل تلخ

خلاصه: شرح حال زنی است که پس از ازدواجی ناموفق براثر سهلانگاری به زندان میافتد و از تنها فرزند خود دور میماند. او وقتی…
رمان کامل

دانلود رمان ارتیاب

    خلاصه : تافته‌‌ ادیب دانشجوی پزشکیست که به تهمت نامزدش از خانواده طرد شده و مجبور به جدایی می‌شود. اتفاقاتی باعث می…
رمان کامل

دانلود رمان سدم

    خلاصه: سامین یک آقازاده‌ی جذاب و جنتلمن لیا دختری که یک برنامه‌نویس توانا و موفقه لیا موحد بدجوری دل استادش سامین مهرابی…
رمان کامل

دانلود رمان جرزن

خلاصه : جدال بین مردی مستبد و مغرور و دختری شیطون … آریو یک استاد دانشگاه با عقاید خاصه که توجه همه ی دخترا…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
53 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
F
2 سال قبل

وای این ویلیام چه عشقه ❤️❤️❤️❤️❤️❤️

...
2 سال قبل

تمام تصوراتم از ویلیام پرید😂
تو ذهنم خشگل تر بود🤐

Sni
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

چشای اوین
چشای اوین
چشای اوین
چشای اوین
چشای اوین🥲

F
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

😂😂😂😂

2 سال قبل

وایی ساراجون مثل همیشه عالی❤
روی ویلیام کراش زدم لعنتی جذاب😅

la la
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

میشه یکم پارتارو طولانی کنی و پارت بعدی رو بزاری
واقعا افرین بهت خیلی توانایی داری
من هم نویسنده اینجور رمانام هم مقاله نویس واقعا سخته
راستی من از اولین روز رمانت باهات بودم ولی تک کو توک پیام میدادم چون بشدت درگیر مقاله امم ولی خب ،موقع استراحت همش میام ببینم پارت نزاشتی انرژی بگیرم برم دوباره سرمقالم😁
خلاصه خسته نباشی و دست مریزاد🤍

la la
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

همسنم هستیم فک کنم من کلاس دهم شما چی

Helya
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

😑من قهرم شما هم ی وقت ب روتون نیاریناااا
اصلا لازم نیست بیاین ناز کشی
به مولا ما ک تعارف ندارییییمم
اصلاااا لازم نیستااااا
اصلاااااا

Narges
2 سال قبل

وایی رو اوین کراش زدم🥲😌ویلیام چ جیگریه😂😋😋😋😋

Saha
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

نچ نچ نچ اصلا نمیگه یع سهایی بود همیشه ولی الان نیسش واقعا که⁦(◕ᴥ◕)😑😶🤨

پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

آفرین منو یادت نرفت😂😂

Hedi
پاسخ به  Saha
2 سال قبل

سارا پس من چیییی بی ادب اسم منو نگفتیییی😪😪😪🤔🤔🤔

Saha
پاسخ به  Saha
2 سال قبل

با قهر کنم😶؟؟

hana
2 سال قبل

میسیو😘😘

sannaaa
2 سال قبل

یا خود زیبایی
ویلیام چ جاذابه
عرررر
عررررررررررررررررر
میقامممممممممممم
ویلیام میقامممممممم
میگم این کارنه چ شکلی بود
اگ کارنشونم خوبع بریم زنش بشیم شاید تونستیم ی نظر حلال ب اقا ویلیام بکنیم 😂💔

sannaaa
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

اخخخخخ
دیگه نمیشع کاریش کرددد
باید زودتر میومدم ویلیامو میدزدیدم جررررر
اشکال نداره کارنم اوکیه
عکس کارنم بذار سارااااا 😂😂💛💛

sannaaa
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

اره جررر
مشالا به چشم برادری یچیز دیگس…
فلور جون ما به اموال شما کاری نداریمااا حواسمون هست 🌚😂👍🏽😉

Narges
2 سال قبل

وایی مرسی ساراییی 💗🌈✨میشه یاپارت طولانی تربزاری یادوتاپارت همراه بزاری آخه من خیلی فوضولم🤪😍⁦♥️⁩

رهایی که احساس میکنه برگ چوغوندره
پاسخ به  Narges
2 سال قبل

آقا درکت میکنم منم همینجوریم 😁 سارا ام که نگم برات یه گوشش در اون یکی دربزه 😐😑

رهایی که احساس میکنه برگ چوغوندره
2 سال قبل

عاقا نمیشه چش خرمایی سگ دار بدم (خودم) عسلیه سگ دار بگیرم آله (آوین)

hana
2 سال قبل

چون تو می خوای چشم .😂😂😂😂

همین الان حاضری بسته اش رو سارا دم در خونتون پست می کنه 😂😂😂.

Darya
2 سال قبل

وای خدا چقدر ویلیام و آوین خوشگلن
ولی اگه دقت کرده باشین دخترا خوشگل تر از پسران هم آلیس هم سارا هم کلارا و هم آوین از شخصیت پسر قشنگ تر بودن

Yeganeh
پاسخ به  Darya
2 سال قبل

ببند فلو

رهایی که احساس میکنه برگ چوغوندره
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

سارا توام ینی خاک توسرت دخملا خومل ترن مثال :خودم مو و چش خرمایی چشا سگ دار پر جذبه و…

رهایی که احساس میکنه برگ چوغوندره
پاسخ به  Darya
2 سال قبل

کثافت مثلا دختری باید بگی دخترا خومل ترن(خودم از همه خومل ترم 😜😛😝)

Darya
2 سال قبل

عکس کارن نمیزاری؟

Yeganeh
2 سال قبل

مثلا یکیشو بگو
منو بگی دهنتو سرویس شده بدون

دسته‌ها

53
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x