رمان پسر بد پارت 33

4.8
(21)

&& آوین &&

سرمو گذاشتم رو شونش و آروم چشمامو بستم …
بالاخره روزای سخت ما هم ته کشید …
دیگه نوبت خوش گذرونیامونه …
نوبت خوش امد گویی به شادیامون ! …
چشمامو وا کردم و نگاهمو به اطراف دوختم …
تو هواپیما بودیم …
همونطور که از پنجره به بیرون خیره شده بودم ، لب زدم :

+ ویلیام …

بوسه ای روی موهام کاشت و با اون صدای دختر کشش ، لب زد :

_ جانم …

نفسمو محکم بیرون فرستادم و گفتم :

+ حالا میخوای جوابشونو چی بدی؟! …

_ از چه لحاظ؟! …

زبونی رو لبای خشکم کشیدم و بعد از یکم فکر کردن ، گفتم :

+ از لحاظ اینکه بپرسن این چند وقت کجا بودم و چرا با تو برگشتم خونه ! …
از لحاظ اینکه کارن کجاست و سراغشو ازمون بگیرن ! …

دستشو دورم حلقه کرد و گفت :

_ راستشو میگیم …
حقیقتو بهشون میگیم ، آوین ! …

آب دهنمو به سختی قورت دادم و سکوت کردم …
اما … اما اگه خاله آلیس و عمو ایلیاد بفهمن کارن زندانه ، خیلی بد میشه ! …
نفسمو مضطرب بیرون فرستادم و دستمو دور بازوی مردونش حلقه کردم …

* * * *

مامان با گریه منو کشید تو بغلش و فشارم داد به خودش …
دستامو دورش حلقه کردم و حین ماساژ آروم پشتش ، لب زدم :

+ آروم باش مامانی …
ببین برگشتم ، گریه نکن دیگه ! …

با گریه گفت :

_ چرا رفتی مامان فدات شه؟! …
چرااااا؟! …
نمیگی من طاقت دوریت رو ندارم ! …

نفسمو آه مانند بیرون فرستادم …
بعد از چند لحظه ، آروم ولم کرد و عقب رفت …
با لبخند بهش زل زدم که دستامو گرفت تو دستای گرمش و نالید :

_ تو این چند ماه که نبودی ، هممون پیر شدیم ! …
من ، بابات … همگیمون ! … .

لبخند غمگینی زدم و گفتم :

+ خودتون وادارم کردین مامان ! …
اگه منو مجبور به ازدواج با کارن نمیکردین ، هیچکدوم از این اتفاقا نمیفتاد ! … .

بی حرف ؛ بهم زل زد که صدای ویلیام ، ما رو به خودمون آورد :

_ آوین درست میگه …
اما یه چیزی هست ، اونم اینکه …

مکثی کرد که کنار مامان ساکت ایستادم …
هر دومون ساکت بهش زل زده بودیم که خیره به چشمای مامان ، جدی لب زد :

_ من آوین رو دزدیدم …
با خودم بردمش پاریس ، این چند ماه …
پیش خودم بوده ! …

مامان بهت زده و با چشمایی درشت از شدت تعجب ، گفت :

_ چ‌ … چی؟! …

ویلیام ساکت سرشو انداخت پایین که مامان یه قدم به طرفش برداشت و با لکنت ، ادامه داد :

_ پس ، پس دلیل اینکه تو هم این مدت نبودی …
این بود ! …

نفسمو محکم بیرون فرستادم که مامان بینمون ایستاد و طلبکار و عصبی ، گفت :

_ هر دوتون با هم رفته بودین!؟ …
چرا آخهههه؟! …

زودی سرمو بالا گرفتم و نالیدم :

+ مامان ما …

ویلیام پرید بین حرفم و محکم ، گفت :

_ اگه اجازه بدین ، بریم تو خونه …
جلوی بقیه ی بزرگترا ، همه چیو توضیح بدیم ! …

مامان یکم ساکت ، نگاه عصبی و ناراحتشو بینمون رد و بدل کرد …
در اخر ، گفت :

_ باشه ، بریم تو خونه ولی همه چیو باید از اول واسم بگین … همه چییی ! …

ویلیام چشماشو به نشونه ی باشه ، باز و بسته کرد و چشمی گفت که مامان به سمت در خونه ، پا تند کرد …
نفسمو با استرس بیرون فرستادم …
ایشالله به خیر بگذره ! … .

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.8 / 5. شمارش آرا 21

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

دانلود رمان ماهرخ

خلاصه رمان:   در مورد زندگی یک دختر روستایی در دهات. بین سالهای ۱۳۰۰تا ۱۳۵۰٫یک عاشقانه ی معمولی اما واقعی در اون روایت میشه…
رمان کامل

دانلود رمان جهنم بی همتا

    خلاصه: حافظ دشمن مهری است،بینشان تنفری عمیق از گذشته ریشه کرده!! حالا نبات ،دختر ساده دل مهری و مجلس خواستگاریش زمان مناسبی…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
87 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Queen 👑😇
2 سال قبل

عاااااالی🙂

Queen 👑😇
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

فدامدا❤

Zahra
2 سال قبل

کامنت اول فتح شد😐

خیلی خوب بودددد سارایییی❤
فقط کی چندماه گذشت؟

Queen 👑😇
پاسخ به  Zahra
2 سال قبل

نینای نای نای،
🙄😂

Narges
2 سال قبل

ملللسی♥️😍

فادی
2 سال قبل

اولیییییین کامنتتتتتتت
عاااااااالیییییی
اغا چرا یکی نمیاد منو بدزده بخدا برنمیگردم بی دردسر باهاش میرم😂😂😂

🖤🖤 رز سیاه
2 سال قبل

عالی بود احسنت 🤛🤜 دمت گرم دادا

Darya
2 سال قبل

مثل همیشه عالی👌
ول کم بود

فادی
2 سال قبل

اولییییین کاااامنت عااااالیییی
اغا من به اوین حسودیم میشه چرا یکی نمیاد منو بدزده
بخدا بر نمیگردم هیچ باهاشم همکاری میکنم

افسانه
2 سال قبل

عالی بود مثل همیشه عزیزم..

👊atena😎
2 سال قبل

الهم صلی علی محمد و ال محمد.

👊atena😎
پاسخ به  👊atena😎
2 سال قبل

😅😅😅

👊atena😎
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

بعداز قرن ها پارت دادی…

نگار
2 سال قبل

اینقدر دیر دادی حداقل زیادتر میادی😕
ولی عالییییی بود 😍😍😍😍

R
2 سال قبل

سارا چرا آدمو میزاری تو خماری 😑 😐 😫 😢 😭 😭

Sni
2 سال قبل

جمع شید میخام یچیز بگم
یه رمان بود فک کنم پی دی اف کاملش تو رماندونی گذاشته شده بود داستان ی دختری بود با ننه ددش قاچاق رفته بودن آمریکا بعد مدل ویکتوریا سکرت میشه اسم اون رمان یادتون میاد🥲؟

.......................................
2 سال قبل

اولین کامنت توسط Queen فتح شد😐
اشکال ندره بقیه رمانا هستن به مدد الهی اونا فتح میشن

Asal
2 سال قبل

سارا قشنگ شد مرسی اخا دلم چار تا صحنه مثبت خواص اه دست بجنبون دختر

Asal
2 سال قبل

همیشه اونی که تو خیالته بی خیالته:)

ĄÝ ŇŰŘ ¤
پاسخ به  Asal
2 سال قبل

این حرف خیلی حق بود خیلی به دلم نشست

Asal
پاسخ به  ĄÝ ŇŰŘ ¤
2 سال قبل

🙂

👊atena😎
پاسخ به  Asal
2 سال قبل

چیشده فاز غم برداشتی؟!

Asal
پاسخ به  👊atena😎
2 سال قبل

هچ

Asal
پاسخ به  👊atena😎
2 سال قبل

هچی عشق نداشتم ترکم کرد 😂💔

•●◉✿𝐀𝐓𝐄𝐍𝐀✿◉●•◦ ♡
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

دقیقا.

Asal
پاسخ به  Asal
2 سال قبل

ولی کاش دلم برای کسایی که دلشون برام تنگ نمیشه تنگ نمیشد:)

•●◉✿𝐀𝐓𝐄𝐍𝐀✿◉●•◦ ♡
پاسخ به  Asal
2 سال قبل

وات د فاک جون دل؟

Asal

فاک ت رو نا دیده میگیرم

Asal
2 سال قبل

“قسمت نبود” جوابی به تمام ذوق هام که زود کور شد

Shyli
2 سال قبل

سرا جوووونم
میشه ی چیز ازت بخوام؟
گلم میشه خواهشا یکی مثله ویلیام واسه من جور کنی منو بدزده ببره پاریس؟ ب جان خودم نمیگم برگردیم بش حالا ویلیام نبود چشمم کور ب کارنم راضیم ولی میگم بیا و خواهری کن ی دونه ایلیاد با رفتار ویلیام واس من جور کن هم من از سینگلی درمیام هم ی قوم از شرم خلاص میشن😊
بیا ی لطفی کن این پسر و واسه من جور کن فردا سعت ۱۲ ظهر جلوی ساختمان نوژان منتظرتم دیر نیایا

Shyli
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

اگه میخوای محل قرارو عوض کنیم
پسر و جور کن ب ایدی شادم عکسشو بفرست ببینم مورد پسند هس یا ن😂
القاب خودت رو هم ب من نسبت نده کثافط

Shyli
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

چرا نظر من ثبت نمیشه؟ کی باید سیو کنه؟ دهنش

Shyli
پاسخ به  Shyli
2 سال قبل

راستی خوبی؟
حالا حاله اینو پرسیدم بقیه حسودی میکنن بزا حاله اونا رو هم بپرسم هارتشون نشکنه
فلور خوبی؟
اتنا خوبی؟
اونی ک ورطه دل رو نوشته بود شرمنده اسمتو یادم رف خوبی؟
الن خوبی؟
رز مشکی سیاه البالویی ابی زرو قرمز خوبی؟
یگانه خوبی؟
افسانه خوبی؟
Sni خوبی؟
R خوبی
Zخوبی
یکی بود ماهان بود خوبی؟
دیههههههه….. کسی رو یادم نمیاد
اها نفس رو یادم رف خوبی؟
چقد من بیکارم خداوکیلی :/

Shyli
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

ایشالا ب شادی بگذره ک نمیگذره

Helya
پاسخ به  Shyli
2 سال قبل

😐اون یارو ماهان رو نوشتی من بدبخت رو یادت رفت؟
دست شما درد نکنه😂

Shyli
پاسخ به  Helya
2 سال قبل

واییی هلی جونم ت رو ک یادم نرف عخشم ت همون ماهان بودی دیه
بعدم ت تو گلبمی میفمم حالت خوب باشه
بدون این دل قاطی داره با دل تو تلپاتی
ولی ببشی حالا خوبی؟

Shyli
پاسخ به  Shyli
2 سال قبل

عههه حالا این ی خری بود دیه البت دور از جون خر ک ب ایشون نسبت داده بشه حیفه خره ب این نازنینی😂

Helya
پاسخ به  Shyli
2 سال قبل

😂به بزرگی و کرامت خودم میبخشم حالا
بدم عزیزم
نگران افسانه‌م

Shyli
پاسخ به  Shyli
2 سال قبل

میسی ک بخشیدیم
بچ هه اگ خواستین ایدی های شادتون رو بذارین ی کم با هم بحرفیم

🖤🖤 رز سیاه
پاسخ به  Shyli
2 سال قبل

مرسی عزیزم 🖤🖤
یک پیام برای همه بچه ها : بچه ها شرمنده من از قلب سیاه خوشم میاد بخاطره همین واسه همه قلب سیاه میزارم »

sannaaaa
2 سال قبل

بزنم رمان وانو جر بدماااا
کثافت دیروز کامنت گذاشتم سیو نکرده خر
در هر صورت عالیییی سارااا عالییییی

*RAHA *
2 سال قبل

سارا چرا من شدم جزو اعضا قلبم داره میاد تو هلقم پارسال ۴ بار سعی کردم وارد بشم علان عورده یاحضرت بیژن یا خدا

*RAHA *
2 سال قبل

سارا من همون Rم اگه ایمیلمو نگا کنی میفهمی

*RAHA *
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

سارا حالا قیافم خوشکل هس یانه

*RAHA *
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

همچین

*RAHA *
2 سال قبل

سارا تشنج نکنم بیفتم رو دستت

*RAHA *
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

از ترس جنی نشده باشم سارا یه دونه سیلی بزن به من خاب نیستم 😐بزا یه دونه نیش گون بگیرم آآآآآآآآآآآخخخخخخخ 😢نه بیدارم

*RAHA *
پاسخ به  *RAHA *
2 سال قبل

سارا چرا جواب نمیدی

*RAHA *
2 سال قبل

سارا من تلگرام ندارم دیگه چه جوری میشه به ادمین پیام داد

*RAHA *
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

خوب آدرس کانالو میدی

*RAHA *
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

مرسی

افسانه
2 سال قبل

من ک اصلا حالم خوب نیس .تو چطوری عزیزم…..

Shyli
پاسخ به  افسانه
2 سال قبل

چرا خوب نیستی؟
بد نیستم

Asal
2 سال قبل

بچ ها هلی نیس کجاعه خوبه حالش؟!

Shyli
پاسخ به  Asal
2 سال قبل

هلی ک ظهر بود وای نمد چرا الان نیس
من اسمشو یادم رفت هارتش شیکس بچم برم از دلش دربیارم ببین من چقد واسش مهمم
بچ ها سقفمون ریخت رو سرم باید با کدوم شماره تماس بگیرم لطفا راهنمایی کنید زیر اوار موندم

Asal
2 سال قبل

رها عکس پروف ت واس بچگیاته!!

Asal
2 سال قبل

سارا مرسی قشنگ شد رمانت منتظرم

دسته‌ها

87
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x