… ۴ سال بعد …
&& آوین &&
اروم چند بار زدم به پشتش و لب زدم :
+ هیس ، آروم باش اشکانِ مامان …
اما ساکت نمیشد ، به چشمای گریونش خیره شدم …
بوسه ای روی گونش کاشتم و به طرف مبل ها حرکت کردم …
روی یکیشون نشستم و بند لباسمو یکم شل کردم ، سینمو در آوردم و نوکشو به لباش نزدیک کردم …
با کلی ناز و افاده قبول کرد و شروع کرد به مکیدن … .
انگشت شصتمو آروم روی لپش کشیدم …
با اون چشمای مشکی زنگ نازش بهم خیره شد ، دستشو بالا آورد که گرفتمش و بوسه ای روی پشت دستش نشوندم …
من فدای اون دستای کوچولوت ! … .
با وجود اینکه ۱ سال بیشتر سن نداره ولی خیلی زبله ، مثل باباش ! … .
لبخند محوی زدم که همون موقع در خونه باز شد …
به در خیره شدم که قامت ویلیام توی چارچوب در قرار گرفت …
خستگی از سر و روش می بارید ! … .
بهش خیره شدم و لب زدم :
+ سلام ، خوبی؟! … .
داخل شد و در رو بست …
چقدر تو این لباس پلیس خواستنی میشد ! …
به طرفم قدم برداشت و خسته گفت :
_ سلام ، مرسی …
خودت چطوری خانومم؟! … .
لبخند ریزی زدم و گفتم :
+ منم خوبم …
وسایلاشو پرت کرد رو مبل و به سمتم قدم برداشت ، کنارم رو مبل ولو شد …
دستشو دورم حلقه کرد و با کاشتن یه بوسه روی پیشونیم ، لب زد :
_ امروز خیلی اداره بهَم ریخته بود ، اصلا یه وضعی ! … .
سرمو گذاشتم رو شونش و لب زدم :
+ پس واسه همین اینقدر دیر اومدی ! … .
اوهوم تو گلویی گفت …
هر دومون به اشکان زل زده بودیم …
پسری که یک ساله دنیای من و ویلیام شده ! … .
با شنیدن صدای آه ویلیام ، متعجب خیره به نیمرخش لب زدم :
+ چرا آه میکشی؟! … .
دستی به صورتش کشید و حرصی گفت :
_ گاهی اوقات خیلی به اشکان حسودیم میشه ! … .
با بهت لب زدم :
+ وااااا ، چرا؟! … .
اخم ریزی کرد و گفت :
_ اون سینه الان باید تو دهن من می بود ، نه این آقااا … .
خنده ی بلندی کردم ، حرصی بهم خیره شد و گفت :
_ نخند ، راست میگم خب ! … .
با خنده لب زدم :
+ دیوونه ! … .
لبخند ریزی زد ، چونمو گرفت و سرمو چرخوند سمت خودش …
لب عمیق و طولانی ای ازم و گفت :
_ اره ، دیوونم … دیوونه ی این چشای عسلیت ! … .
* * * *
به پدر و پسری که داشتن میخندیدن زل زدم …
لبخند عمیقی زدم ، آرنجمو گذاشتم رو اپن و دستمو گذاشتم زیر چونم … .
از روزی که اشکان اومد تو زندگیمون ، همچی تغییر کرد …
شدیم سه نفر ! … .
زندگی خیلی حالا خوب میگذره برامون ، خیلی عالی … .
با صدای ویلیام از تو فکر در اومدم :
_ بیا اینجا آوین … .
بهش زل زدم ، اشکان رو گذاشته بود کنار رو توشکش و دستاشو برام باز کرده بود …
از آشپزخونه بیرون زدم و دوییدم طرفش …
پریدم بغلش و اونم سفت بغلم کرد … .
سرمو جلو بردم و بی تاب لباشو به دندون گرفتم …
آروم یه ور شلوارمو یکم پایین داد و اسپنکی بهم زد …
گازی از لب پایینیش گرفتم ، چقدر دوست داشتم طعم لباشو ! …
چقدر خواستنی بود لعنتی … .
با صدای گریه ی اشکان ، لب گیریمون ادامه پیدا نکرد …
زودی سرمو عقب کشیدم که ویلیام حرصی لب زد :
_ ای باباااا ، این بچه همش میرینه تو حالمون هاااا … .
خنده ی ریزی کردم و از بغلش پریدم پایین …
به طرف اشکان رفتم ، خم شدم و از رو توشک ور داشتمش …
صاف ایستادم و شروع به بازی باهاش کردم تا آروم شه …
ویلیام هم کم کم اومد و شروع به دلقک بازی در آوردن کرد …
با کارامون ، اشکان هم آروم شد و شروع کرد به خندیدن …
کامنت اول عالی یود خیلی خیلی 🖤🖤
زود باشید بهم مدال بدید
😂😂😂عررر …
🥇بیا 😛💫
مرسی ❤️❤️🖤🖤❤️🖤
ساری اون دفه نتو نه اون فلی بمن اسکارمو ندادید اسکارم کو 😐
😂😂😂🏆بیا…
سلام عالییی بود…اولین کامنت ماله کنه🤣😍😍😍😍😍🌸🌺🌸🌸❤️❤️❤️❤️🙈
😂😂مرس گلیح🚀🌟
قلب بت 😛💜💥
کامنت چهارم
ماچ رو لپت 😂😛
استیکر هام نیومد😐
عرررر 😂😂
نمدونم کامنت چندم شاید دوازده ولی خیلی خوب بود❤
چرا یه حسی بهم میگه کارن میاد زندگیشونو به هم میریزه بچشونو میدزده😐😐😐
😂باید دید …🚀🌟
ای بابا بیچاره ها یه بچه نیم وجبی حس و حالشون رو بهم زد
سارا جون خیلی خوب بود مث همیشه عاااااالی👍
بووس بت 🙃💥
کام ۱۴ 😐😑۱ دقیقه سکوت 😐 😑 😑🙄😶
چ نازه اشکان مث همیشه عالی خعلی خوب بود
بوس بت عسلی 🙃💥
این پارت هم مثل همیشه عالی
۴ سال گذشته و احتمالا کارن هم آزاد میشه
منم احساس میکنم قرار کارن زندگیشون خراب کنه
خدا کنه بلایی سر اشکان کوچولو و آوین و ویلیام نیاد و رمان پایان خوش داشته باشه
ببینیم چی میشح 😛😂
ولی ۴ سال گذشته هاا ، نه ۳ سال🙃🤙🏿
عالی بود مثل همیشه 💋💋💋💋💋💋💋❤❤❤💖💖💖💖💚💚💚💙💙💜💜
سارا چند پارت دیگه مونده
یه ۵ الی ۶ …
مرسی.سارا خوبی چ خبرا
ار خوبم ، خبری نی …
سلامتی 🤙🏿💯🙂
از بچه ها خبر نداری هیچ کدومشون نیستن …….
چطوری افی…
ما هستیم تو نیستی؟!چخبرااا چیکار میکنید؟
خوبم مرسی تو چطوری.سرم شلوغه بخاطر همین نیستم ولی وقتی من هستم شما ها نیستین😅😅😅😅.
واییی خدایااا چ نازه اشکان
مرسی سارا جون خیلی خیلی قشنگه💐
ارح دیگع ، به مامان و باباش رفتح 😉🍁😂
بوووس بت 🌸🍃
دقیقا👍
💕
سارااا ژووونم زودتر پارت بزار دیگه باشع؟😅😘
رمانت عالی حرف نداره مث همیشه👍💜😘
باشه گلییی بوس بت 😛💚
وای قربون اون اشکان من که عاشق بچه نی نی هستمممم🙃😍😍😍و قربون این نویسنده 🙂❤️❤️❤️وای منم حس میکنم کارن میاد هیششش😂🥲🥲
😂فعدای همتون عشخا ، باید دید چ میشه 😛🍃😂🤙🏿
پارت بعدی رو هیچ کدومتون نمیذارین؟😑
من ک نتونستم😂🍃