بد شده بود.. ترسناک بود
همه چیز داشت از کنترلش خارج میشد
و شاید..
همان لحظه که ” بله” عقد را داد همه چیز از اصول و کنترلش خارج شد.
میترسید که ببازد، آن هم به هوس مردی که روی تنش میخزید
صدای آرام و مرتعش مرد جانش را میلرزاند
اگر میخواست کاری کند، چطور جلویش را میگرفت؟
چطور حریف او میشد؟
_ لخت میشی؟
دختر مات و مبهوت چشم هایش از ترس حرفی که شنید گرد میشود
….. چی؟
جهان بار دیگر با صدایی بم تر و لرز دار تمنایش را باز گو میکند
_ لخت میشی برام؟
…… ولم کن دیوونه
پاشو از روم
گوش دختر را به دهان میکشد و آرام میمکد
نفس های داغ و بلندش به گوش و صورتش میخورد
و نازنین تازه میفهمد که روی گوشش حساس هست…
_ میخوام ببینمت عزیزم
برای خلاصی از این وضعیت پشت دست جهان را گاز میگیرد
به نظرش در آن شرایط این بهترین روشی بود که جهان را از آن حال و هوا بیرون میآورد
اما..
جهان هم همان کار را با او میکند!
گوشش را آرام بین دندان هایش میفشارد
نازنین جیغی از درد میکشد
….. آااااخ!
ولم کن.. کندی گوشمو
توروخدا.!
عقب میکشد
از روی نازنین کنار میرود و طاق باز دراز میکشد
دخترک بلافاصله نشسته از او فاصله میگیرد
….. خیلی وحشی ای
اصلا هیچی حالیت نیست!
لاله گوشش را بین انگشت هایش ماساژ میداد تا از سوزشش کم شود
بلند میشود و باز هم از جهان فاصله میگیرد
_ بکَن لباساتو!
دخترک ابرو در هم میکشد
انگار نمیخواست بس کند
_ لخت شو برام نازنین!
…………………… 📙
تک خندی از روی ناباوری میزند
او هم برادر رضا بود و شاید از او بدتر..
اصلا خودش گفته بود اگر آن رویش بالا بیاید، قطعا پشت رضا نماز میخواندند
حالا هم احتمالا میخواست گوشه ای از آن روی مخوف و مخفیش را نشان دهد.
آشپزخانه میرود و برای خود یک لیوان آب میریزد
…. فکر نمیکردم انقدر زود پسرخاله شین
هر دو بالش را روی هم میگذارد کمی رویشان تکیه میدهد
_ من تند نمیرم، اما تو.. اشتیاقی از خودت نشون نمیدی
اون خوی مردونه و سلطه گرم، کنار نمیاد باهاش
یدفعه میزنه سیم آخر
لیوان خالی را روی سینک میگذارد
از آشپزخانه بیرون میآید و به حالت نمایشی دست به سینه میایستد
…. یعنی نمیخواین هیچ تلاشی برای فهموندن یکسری مسائل به غریزتون بکنید؟
تای ابروی مرد بالا میرود
او نیز دست روی سینه جمع میکند
_ فکر نکنم اون مدل حرف ها رو بفهمه!
…. کدوم حرف ها؟
احساس میکند جهان با دقت و لذت حرکات دست ها و صورتش را دنبال میکند
_ وقتی میتونه خودشو با تو آروم کنه
تشنگیش با تو رفع میشه
خستگیش با تو میره
وقتی تو میتونی بهش آرامش بدی..
سخته که بگم شیر نشه واست!
نمیفهمه..
……………………. 📙
میخندد.. آرام و با تمسخر
….. حالا شما یه ذره تلاش کن که به اون
خوی مردانه و غریزه یا هر چی… بگین
پسر خوبی باشه و کنترل کنه خودشو!
چشم های جهان یک دور سر تا پایش را
از نظر میگذراند
اما با خیرگی…
خیرگی روی موهایش..
روی اجزای صورتش
سینه هایی که در آن لباسِ تنگ، به زیبایی
خودشان را در معرض دید گذاشته بودند
به باسنش که..
دقایقی پیش، زیرش قرار داشت
_ کنترل کرده خودشو!
تای ابرویش را میخاراند و بعد همان دست تا پشت گردنش میرود
_ کنترل کرده که الان انقدر از من فاصله داری وگرنه…
دخترک منتظر ادامه حرفش میماند و..
اخم میکند
….. وگرنه چی؟
جهان ابرو بالا میاندازد و لبش به سمتی مایل میشود
_ الان باید زنگ میزدم به مادرت که واست کاچی بار بذاره!
دهانش باز میماند از این همه پرویی مرد
با حرص به اطرافش نگاه میکند
نزدیک ترین مورد به او یک قندان چینی بود!
بی اختیار و از سر عصبانیت قندان را به سوی جهان پرت میکند
فاصله تقریبا زیاد بینشان باعث میشود
جهان دید بهتری داشته باشد و در یک حرکت قندان را بگیرد!
ناباور دختر را نگاه میکند
ترس در چشم هایش هویدا بود و میلرزید
انگار هنوز مطمئن نبود، پرت کردن آن قندان بزرگ چینی کار او بوده..
……………………… 📙
زود برمیگردد
انگار نه انگار که اتفاقی قرار بود بیفتد..
دستپاچه اطرافش را نگاه میکند و در آخر سمت سینک میرود
چه خوب که همان لحظه ظرف ها را نشسته بود و حالا..
بهانه ای برای در آشپزخانه ماندن داشت
ظرف ها را کف میزند و..
چه خوب که جهان آن قندان لعنتی را گرفت وگرنه شاید..
شاید الان قاتل بود؟
سرش را تکان میدهد تا فکر های ترسناک
بیرون روند.
نهایتش این میشد که مثلا بینیش میشکست.. یا دندانش
یا اصلا کور میشد و انقدر او را اذیت نمیکرد
یا…
آخر آخرش، سرش میشکست که اصلا بد هم نبود
بالاخره باید جوابی به او میداد یا نه؟
آب بسته میشود.. هواسش را تا حدی جمع میکند
دستی بزرگ و مردانه روی شیر آب بود
لبش را به دندان میگیرد
کمی از سینک فاصله میگیرد که با جسمی برخورد میکند
….. هییین!
برمیگردد
رو در روی مرد ایستاده بود و تمام جانش از ترس میلرزید
برای تلافی آمده باشد چه؟
دلش زیر و رو میشود و تپش قلبش تند..
میخواست مقابل این مرد همان نازنین قوی باشد اما..
تنها و در این شرایط نمیشد
زورش نمیرسید..
_ برو بخواب خسته ای
من فقط خواستم تو بغلم باشی که گرم شی!
ولی بار اوله دیگه..
بد میزنه بالا…!
………………………. 📙