رمان مربای پرتقال پارت ۱۲۱

4.7
(23)

 

 

سیاوش با دیدن سوگند نفس راحتی می‌کشد.

انگار که در نبودش وقتی با ترانه تنها بود کسی دست انداخته و گلویش را فشار می‌داد.

با لبخندی آسوده دستش را دور کمر سوگند حلقه می‌کند.

 

با سری بالا گرفته رو به دخترک می‌گوید:

 

– سوگند هستن دوست دخترم.

 

سوگند مشکوک نگاهشان می‌کند.

 

– چی می‌گفتی عزیزم؟

 

ترانه وارفته آب دهانش را قورت می‌دهد.

 

– ه…هیچی!

 

سوگند چشمش را ریز می‌کند و با چشم دختر مقابلش را تکه پاره می‌کند.

سیاوش خوشحال از دیدن سوگند لبخند دندان نمایی می‌زند و سوگند را بیشتر به خودش فشار می‌دهد.

 

– خانوم علوی ما دیگه رفع زحمت می‌کنیم. خدانگهدارتون.

 

و سوگند را که چپ چپ به ترانه نگاه می‌کند را به زور سمت در خروجی کافی شاپ می‌کشد.

 

تا پایشان را از در بیرون می‌گذارند سوگند در صورت سیاوش براق می‌شود:

 

– چی می‌گفت این زنیکه پاپتی؟

 

سیاوش از حرص خوردن و ناسزا گفتن سوگند به خنده می‌افتد.

دوست دارد همان وسط خیابان لپش را دندان بگیرد.

با ذوق نگاهش می‌کند و همانطور که سمت ماشین هدایتش می‌کند می‌گوید:

 

– داشت بهم پیشنهاد می‌داد دوست دخترم شه!

 

 

سوگند با شنیدن حرف سیاوش، با مکث کوتاهی، مثل فشنگ از زیر دستش فرار می‌کند و سمت کافه می‌دود.

سیاوش شوکه به جای خالی‌اش نگاه می‌کند.

 

– یاقرآن.

 

و همانطور که داد می‌کشد دنبال سوگند می‌دود:

 

– سوگند آروم باش باهم منطقی حلش می‌کنیم.

 

و سوگندی که در حال فرار جیغ می‌کشد:

 

– پاره‌ش می‌کنم!

 

سیاوش سر بزنگاه سوگند را خفت می‌کند.

وحشت زده یک دستش را زیر زانویش و دست دیگرش را دور کمرش حلقه می‌کند و با یک حرکت از زمین بلندش می‌کند.

 

با نفس نفس می‌گوید:

 

– مگه کاغذه پاره‌ش کنی؟

 

سوگند دست و پا می‌زند و تقلا می‌کند تا خودش را از آغوش سیاوش خلاص کند.

 

– ولم کن ببینم. تو اصلا غلط کردی رفتی پیش این زنیکه که بهت پیشنهاد های ناجور بده. تو مگه بی صاحابی که با هر عره و عوره و شمسی کوره ای میری کافه؟ مردی بذارم زمین چشاتو درارم!

 

سیاوش با خنده سوگند را سمت ماشین می‌برد.

با بدبختی درون ماشین می‌گذاردش و در را به رویش قفل می‌کند.

کش و قوسی به تنش می‌دهد.

به سوگندی که مثل ماهی لجن خوار به شیشه چسبیده و جیغ و داد می‌کند چشم غره‌ای می‌رود.

 

– آروم بگیر بچه. آبرومون رفت.

 

و حقیقتا آبرویشان نرفته بود، رسما بی آبرو شده بودند.

همه با دهان باز چه از داخل کافه و چه رهگذران نگاهشان می‌کردند.

 

 

سریع سوار ماشین می‌شود و گازش را می‌گیرد.

سوگند هم فقط نگاهش می‌کند و برعکس همیشه، با سر و صدا حرص می‌خورد.

 

سیاوش لبخند دندان نمایی به رویش می‌زند.

 

– خب… سوگند خانوم. حال و احوال شریف؟

 

سوگند پشت چشمی برایش نازک می‌کند.

 

– گمشو.

 

سیاوش نیشخند جذابی می‌زند.

زیر چشمی نگاهش می‌کند و می‌گوید:

 

– تنت به تن اون جنگلی خورده وحشی شدی عزیزم؟ تو که اینطوری نبودی…

 

سوگند کشدار می‌گوید:

 

– غلط کردی! باید مو به مو بگی‌ چیشد!

 

– من که می‌خواستم بگم شما رگ ایگنور کردنت گل کرده بود توجه نمی‌کردی.

 

سوگند با دندان های بیرون اورده از دهانش ادایش را در می‌آورد:

 

– شیما ریگ ایگنیر کیردینت گیریفته بید.

 

سیاوش بی صدا می‌خندد.

کمی بینشان سکوت برقرار می‌شود.

سیاوش شروع می‌کند:

 

– می‌گم همه‌ رو بریم خونه. از خان دایی چه خبر؟

 

سوگند پوزخند می‌زند.

 

– بعد از پنجاه شصت سال زندگی نسبتا با آبرو، دم در خونه پدر زنش نشسته همچنان به منت کشی.

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.7 / 5. شمارش آرا 23

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دانلود رمان آن شب 4.4 (14)

بدون دیدگاه
          خلاصه: ماهین در شبی که برادرش قراره از سفرِ کاری برگرده به خونه‌اش میره تا قبل از اومدنش خونه‌شو مرتب کنه و براش آشپزی کنه،…

دانلود رمان شاه_صنم 4.2 (11)

بدون دیدگاه
  ♥️خلاصه : شاه صنم دختری کنجکاو که به خاطر گذشته ی پردردسرش نسبت به مردها بی اهمیته تااینکه پسر مغرور دانشگاه جذبش میشه،شاه صنم تو دردسر بدی میوفته وکسی…

دانلود رمان گناه 4.7 (6)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان : داستان درمورد سرگذشت یه دختر مثبت و آرومی به اسم پرواست که یه نامزد مذهبی به اسم سعید داره پروا توی یه سوپر مارکت کار میکنه…

دانلود رمان قلب سوخته 4.3 (11)

بدون دیدگاه
      خلاصه: کاوه پسر سرد و مغروری که توی حادثه‌ی آتیش سوزی، دختر عموش رو که چهارده‌سال از خودش کوچیکتره نجات میده، اما پوست بدنش توی اون حادثه…

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x