رمان مربای پرتقال پارت128

4.7
(51)

 

 

سوگند لب می‌گزد.

در دلش می‌گوید:

 

– یادش هم نمی‌ره اصلا…

 

سعی می‌کند از جواب دادن طفره برود.

 

– سرت بهتره؟

 

سیاوش کمی سمتش می‌چرخد و با عسلی های جدی شده نگاهش می‌کند.

 

– آره… بهترم. ساعت چنده؟

 

سوگند همینطوری می‌پراند:

 

– هفت و نیم؟

 

سیاوش برایش چشم ریز می‌کند.

با نگاهی که فریاد می‌زند ” خر خودتی و خودت ” ساعت صفحه درشت مارکش را جلوی صورت سوگند می‌گیرد.

 

– ساعت یه ربع به دهه..‌ مگه نگفتم هشت خونه باش؟

 

سوگند هم بر خلاف دلش که کیلو کیلو قند و شکر درونش آب می‌کنند، با اخم تصنعی جواب می‌دهد:

 

– زور می‌گی جدیدا جناب صرافیان… زورگویی هات داره کنتور می‌ندازه حواست هست؟

 

سیاوش با حسی که سوگند هیج رقمه نمی‌تواند معنی‌اش کند سرش را پایین می‌برد و چانه‌ی سوگند را گاز ریزی می‌گیرد.

 

– دلم می‌خواد به تو چه؟ مال خودمه دوست دارم زور بگم.

 

– کی؟

 

– همونی که بهش زور می‌گم!

 

 

کمی سکوت می‌کنند و بعد، سوگند شیطان درونش را پیدا می‌کند.

با شرارت به سیاوش زل می‌زند.

وسوسه انگیز می‌گوید:

 

– پسر حاجی قرآن خدا باطل نشه که تو اینجوری، با دختر نامحرم زیر یه سقفی. اونم چی؟ تو بغلش! وا مصیبتا…

 

سیاوش نیشخندی به رولی که سوگند قصد بازی کردنش را دارد می‌زند.

 

– برو بچه… اون چشم دزدیدنا و دوری کردنا مال اوایلش بود که آتو ندم دستت بفهمی چه حسی دارم. بفهمی چقدر سخته جلوت وا ندادن…

 

با هرکلمه که می‌گوید کمی بیشتر سمت سوگند می‌چرخد و با گفتن کلمه‌ی آخر رسما روی تن سوگند خیمه می‌زند.

 

– ولی الان… تو باید بترسی خانوم آریانفر، تنها با یه شیر گرسنه تو یه اتاقی و هر آن ممکنه یه لقمه چپت کنه!

 

و با درآوردن صدای غرش ریزی سرش را درون گردن لخت سوگند فرو می‌کند.

صدای جیغ و خنده‌ی سوگند به هوا می‌رود و با تقلا تلاش می‌کند از دستش فرار کند.

 

سیاوش جفت پای سوگند را با پاهایش قفل می‌کند.

روی زانو می‌نشیند و تک به تک دکمه‌ی لباسش را باز می‌کند.

کمربندش را هم کمی شل می‌کند و بلوزش را از شلوارش بیرون می‌کشد.

پیراهن مردانه را با یک حرکت گوشه‌ی اتاق پرت می‌کند و دوباره روی تن سوگند خم می‌شود.

زیر گوشش لب می‌زند:

 

– پیغمبر هم باشم وقتی جلوم انقدر ادا اطوار درمیاری بالاخره وا می‌دم….

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.7 / 5. شمارش آرا 51

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دانلود رمان سونامی 3.8 (9)

بدون دیدگاه
خلاصه : رضا رستگار کارخانه داری به نام، با اتهام تولید داروهای تقلبی به شکل عجیبی از بازی حذف می شود. پس از مرگش وفا، با خشمی که فروکش نمی…

دانلود رمان گندم 3 (7)

۲ دیدگاه
    .خلاصه : داستان درباره ی یک خانواده ثروتمنده که بیشتر اعضای اون کنار هم زندگی میکنن . طی اتفاقاتی یکی از شخصیت های داستان “گندم” میفهمه که بچه…

دانلود رمان دژخیم 4 (7)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان: عشقی از جنس خون! روایت پسری به نام سیاوش، که با امضای یه قرارداد، ناخواسته وارد یه فرقه‌ی دارک و ممنوعه میشه و اونجا دختر یهودی که…

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x