تقلا فایده ای نداشت..
دست های جهان روی تن نازنین در حرکت بود و هر قسمت را که میتوانست لمس میکرد
بوسه هایی خیس روی لب های دختر میزد
و با دندان لب پایینش را ارام میکشید
کمی دخترک را عقب میبرد و بعد..
هر دو روی تخت فرود میآیند
نازنین جیغ خفه ای میکشد
ترسیده بود!
در نظرش غولی عظیم و الجثه او را تصاحب کرده و او عملا هیچ کاری از دستش برنمیآید!
جهان پیشانی رو پیشانی دختر میگذارد
هر دو نفس میزدند
دست های دخترک توسط مردی که روی تن برهنه اش خیمه زده بود به هر دو طرف قفل بود و این ضعف بیشتر او را عصبی میکرد ..
….. اگر که برات مقدوره، پاشو از روی من!
……………………….. 📕
انحنای لب های جهان به سمتی بالا میرود اما محاسن نیمه بلندش از دید نازنین پنهانش میکنند
_ مقدور نبود ادامه بدم؟
….. برات مقدورش میکنم!
_ کلا زن فول آپشنی هستی!
….. آره، فووول!
_ جووون! دلم خواست!
لب روی گردن نازنین میگذارد و با حرارت بوسه میزند
با زبان، آب دهان گرمش را روی گلو و ترقوه اش میکشد و مکیدن هایش را از سر میگیرد
نازنین میخواست که کاری کند
اما..
سنگینی جهان روی تنش اجازه نمیداد او حتی تکان بخورد
مک های داغ و عمیق جهان تنش را میلرزاند
چشم هایش بسته میشد و دست هایش زیر دست مرد مشت میشد
جهان از روی نازنین بلند میشود
اما..
تنش را کنار نمیبرد..
ممنون قاصدک جان ولی خیلی کم بود بعد از چندین روز