رمان قلب عاشق پارت 88

4.2
(108)

 

 

 

نازنین که از نگاه های سنگین مرد فرار یا توجه نمی‌کرد

تا اخرین لحظه همراه نگین و جهان میهمانان را بدرقه کرد.

 

نگین جلوتر داخل حیاط شد

 

_ بفرمایید

 

….. اقا جهان هم مثل اینکه می‌خوان برن!

 

نگین برمی‌گردد

می‌دانست نازنین از خودش این حرف را زد

 

_ حالا دیر نمیشه

اقا جهان هم تازه اومدن، مهمون نیست که با مهمون بره

 

جهان قدمی سمت نگین می‌رود

 

_ راستش من دنبال نازنین اومدم

اگر زود اماده بشه، زودتر بریم

 

….. دنبال من؟

من کی گفتم می‌خوام بیام؟

 

_ شما چیزی نگفتی

من گفتم میام دنبالت

الانم لطفا زود اماده شو خستم

 

….. وا..!

خسته ای؟ بفرما!

به من چیکار داری؟

 

_ نازی اقا جهان و دعوت کن بیاد خونه دم در بده

 

جهان چشمکی به حرص خوردن نازنین میزند و داخل می‌شود

 

……………………. 📕

 

 

 

…. بزنم سر خودمو قطع کنم!

 

میان راه چشمش به غنچه های در باغچه میخورد

می‌ایستد.. تبسمی تلخ و شیرین در نگاهش نقش می‌بندد

 

حال قبل را نداشت که دستی رویشان بکشد و خوش آمدی بگوید

بی هیچ کار اضافه ای داخل می‌رود

 

جهان روی مبل راحتی نشسته بود

تنها..

مادرش نبود

یارا هم نبود

 

سگرمه هایش در هم می‌رود

کاش ساده بود

کاش می‌توانست نقش‌ بی اعتنایی را ادامه دهد

 

….. یارا کجاست؟

 

_ مادرت برد بخوابونه

 

….. بالا اتاق خالی هست، اگه میخوای شب بمونی میتونی ازش استفاده کنی

 

_ کوتاه بیا دختر

من تو کتم نمیره این اداها

بعد این همه وقت من برم بالا بخوابم؟

 

پوزخند میزند

نگاهش جدی می‌شود

لحنش هم..

و تمام میمیک صورتش

 

لج نکن.. لجبازی راه ننداز

تا اینجا باهات راه اومدم

بخوای ادامه بدی، جواب کارت میفتم سر لجبازی زندگی رو برات جهنم میکنم

 

……………………. 📕

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 108

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دانلود رمان پشتم باش 3.9 (7)

۷ دیدگاه
  خلاصه: داستان دختری بنام نهال که خانواده اش به طرز مشکوکی به قتل میرسند. تنها فردی که میتواند به این دختر کمک کند، ساتکین یک سرگرد تعلیقی است و…

دانلود رمان تکرار_آغوش 4 (7)

بدون دیدگاه
خلاصه: عسل دختر زیبایی که بخاطر هزینه‌ی درمان مادرش مجبور میشه رحمش رو به زن و شوهر جوونی که تو همسایگیشون هستن اجاره بده، اما بعد از مدتی زندگی با…

دانلود رمان سراب را گفت 4.3 (6)

بدون دیدگاه
خلاصه : حاج محمدهمایون امیران، مردی بسیار معتقد و با ایمان، تاجر معروف و سرشناس تهران، مسبب تصادف دختری جوان به نام یاس ایزدپناه می‌شود. تصادفی که کوتاه‌تر شدن یک…

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
1 دیدگاه
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
خواننده رمان
3 ماه قبل

واقعا نویسنده این رمان چه فکری میکنه که اینجوری پارت میفرسته دو ماهه درگیر مهمونی خونه نازنین هستن با دو خط پارت و ده روز یه بار
ممنون قاصدک جان

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x