مرسی از نظراتتون♥️
خب …
بریم ادامه ی داستان..:))
💬روزی از روز ها ، بعدازظهر مثل همیشه حنیف آقا گوسفندان را از آغل بیرونشان آورد و آنها را ب سوی یکی از کوه ها؛راهی کرد..
در یک مکان خوب ، جایی که پر از علف برای گوسفند ها بود؛ایستاد و زیر سایه ی درخت عنابی نشست …
راستی..
تآ یادم نرفته ، این را بگویم ک :
” در روستایی که حنیف آقا و خانواده اش در آن زندگی می کنند ، درخت عناب رشد بسیاری دارد..
به طوری که اگر کسی به این شهر بیاید و بخواهد سوغات با خودش ببرد ، پیشنهاد مغازه داران؛فقط یک چیز است..
عناب !..
اصلا عناب های این شهر؛معروف است..:)) ”
بگذریم؛حنیف آقا بعد از خوردن لقمه ای ک صنم بانو برایش درست کرده بود ، از جایش بلند شد و همین که خواست گوسفندان را به علف زاری دیگر ببرد ، متوجه چند جسم تیره رنگی شد که دوان دوان به سوی او و گَله اش می آیند !..
آب گلویش را به سختی قورت داد و چوبِ چوپانی اش را در دستانش فشرد ، وقتی آن جسم ها خووب نزدیک شدند؛حنیف فهمید حدسش درست بوده..
آن ها؛گرگ بودند ! … .
یک گَله گرگ !..
حنیف نمی دانست چه کند..
یکی از گرگ ها حمله کرد به بره ی ماده ای که باردار بود !..
بُز شاخ داری به سوی آن گرگ ، هجوم آورد و شاخ هایش را؛در پهلوی گرگ فرو کرد..
گرگ خونریزی کرد !..
گرگ های دیگر با دیدن این صحنه ، حمله ور شدند طرف بز و طی یک چشم به هم زدن؛بز را کشتند ! … .
حنیف فریادی از سر خشم کشید و با بالاگرفتن چوبش ، دویید سمت گرگ ها..
اما حنیف ، حریفِ تمامه آنها نمی شد !..
چوبش شکست..
ناباور به چوب شکسته اش زل زد ، همان موقع بود که گرگی ب او حمله کرد و حنیف؛پرت شد به عقب …
افتاد روی زمین ، دو تا از گرگ ها آرام آرام به سمتش؛حرکت کردند..
بقیه شان هم به سوی بره ها ، حمله ور شدند !..
حنیف برایش همه چیز مثل یک کابوس بود ، شروع کرد به داد زدن..
ولی آخر مگر در کوه ، کسی پیدا می شود ک کمکش کند و ب دادش برسد؟؟
حنیف دیگر از داد و فریاد کشیدن ، نا امید شده بود که همان لحظه ، مَردی دوان دوان به سویش آمد؛ نوری در دل حنیف ، درخشید..
مَرد با کمک سگی که داشت ، گرگ ها را دور کرد..
سگ ، پارس کنان دنبال گرک ها دویید؛مرد با انداختن نگاهی به دور دست؛نزدیک حنیف شد و کمکش کرد از جا برخیزد …
حنیف+واقعا از شما ممنونم..
بزرگواری کردین !..
مرد خنده ی کوتاهی کرد و با فشردن بازوی حنیف ، لب زد :
_ اِی بابآا..
من ک کاری نکردم ! …
وظیفمو انجام دادم؛شما می بودی همینکارو برا هم شهریت نمی کردی؟؟
حنیف لبخند خجلی زد ، بعد از چند لحظه سرش را بالا گرفت و سوالی پرسید :
+ راستی..
شما از کدوم روستایی؟؟
مرد دستش را عقب کشید و با گرفتن چوبش ، گفت :
_ من از طالون سفلی هستم..
شما از کدوم روستایی؟؟
حنیف+طالون علیا..
مرد دوباره خنده ای کرد ، حنیف پیش خودش فکر کرد :
“چه مرد خوش رو و خنده رویی !.. ”
مرد_آها ، پس فاصله ی زیادی نداریم..
حنیف سری به نشانه ی مثبت تکان داد و گفت :
+ بله؛همینطوره..
مرد با لحن شیطنت باری گفت :
_ زن منو همه میشناسن؛فکر می کنم شماهم باید بشناسینش..
حنیف ساکت؛ابرویی بالا انداخت که مرد با غرور ادامه داد :
_ اسمش اختره ، دکتر ماماس..
حنیف متعجب و خندان؛فوری گفت :
+ بله که میشناسمشون..
بچه های خودمو ایشون ب دنیا آوردن !..
مرد خنده ای کرد و ساکت؛سری تکان داد..
* * * *
بعد از شستن دست و صورتش ، وارد خانه شد..
گوسفند ها را در آغل کرده بود و درش را هم چفت !..
در خانه را باز کرد و داخل شد ، ماه لقا با دیدن پدرش؛از جایش جستی زد و دوان دوان به سویش آمد..
حنیف دخترکش را در آغوش گرفت و او را در میان بازوان خود ، آرام فشرد..
صنم_سلام حنیف آقا..
خسته نباشی !..
حنیف ماه لقا را پایین گذاشت و خطاب به صنم؛گفت :
+ سلام ، شماهم خسته نباشی ! … .
مکثی کرد و سوالی ادامه داد :
+ کوکب کجاس؟؟
صورت صنم درهم شد و با چندش گفت :
_ رفته توو دِه..
گف میره با بچه ها بازی کنه … .
خیلی خیره سر شده !..
و در ادامه شروع به فحش دادنِ کوکب کرد..
حنیف سری به نشانه ی تاسف تکان داد و لب زد :
+ اینقدر پشت سرِ این بچه بد نگو !..
من نمیدونم تو چه پدرکشتگی ای با این طفل معصوم داری ! …
صنم عصبی ، دست به کمر گفت :
_ طفل معصوم؟؟
تو نمیدونی چه زبدن درازه..
همین امروز …
حنیف به حرف های تکراری صنم گوش نداد و رفت داخل اتاق تا لباس هایش را عوض کند..
چرا صنم با کوکب مشکل داره؟
شخصیت اصلی ماه لقاست؟
مرسی برای پارت خیلی خوب بود😃🌻 اما کوتاه بود🥲
فقط میتونم بگم:
“در اینده همه ی اینا رو می فهمین😂❣
خیلی_____هصتی💔😂🚶🏼♂️
خودت پُرِش کن!🤧😂
عجول
گاوه
👀
هااا فهمیدم تعریف کردیه 😂
دنبالل کننده رمان بینظیر👀
😂😂😂ودف
دسته بندی رمان رو برات انجام دادم
ممنونم😉🙌
عاها فک کردم خدتو میگی
حالا از کجا میدونی من ازدواج نکردع باشم ک میگیع زودی دس بجنب؟؟
.
.
این حرفو نادیده میگیرم بخاطر حفظ آرامش روحیم😊🔪
اگع بزاری منم میگم کیم🗿🖕
واقعا؟؟
تو بزا من تولدم میگم بش؟🥺❣
امین نزار من دیدمت شبیه پیرمردا ۷۰ ساله ای😊😒😐
به شوخی شوخی به دل نگیریاا🥺
نع بابا.. من بچع با جنبه ایم😂👐
خیله خوبیب عسک مخامممم❣🥺
عکس کذاشت؟کی گذاشتی؟؟
پسر خوبی باش یه ساعتی بگو عکستو بزار خو ببینیم 🥺🥺🥺🥺
اوهوم نمتونم بزارم چون عضو نیسم قبول نمکنه🙂🖤
برا چی کامنتا پاک شُد وااا😐
من عناب میقام🥲😂
کیلوییه..😂😂
من ب تو با چهل درصد تخفیف میدم..کیلو ۱۰۰ تومن خوبه؟؟😂😂🙌
من درم پسته هم درم
او لا لا..
از کدوم شهری ت؟؟بگو جان مادرت🤦
رفسنجانم نفص بیا بهت میدم پسته دوس داری؟🥺❣
اوهوم ولی نع زیاد😂💔مرص
😒🖕
😂😂حاجی دبه نکن
من ۱۰ تومن میدم ۲ کیلو میبرم
گران فروشی حرام است حرامممم😂😂😂😂
بیا یه چی بگم پشمات تو افق محو شن
ننه م روغن اویلا از قبل گرونی گرفته بود داشت بعد یکی قیمتشو نگاه کرد دید ۳۱ تومنه
حالا فک کن همون روغن اویلا قیمتش چنده؟
۱۵۴ تومن😶
سه برابر..🤦🤦
۵ برابر عزیز من کجایی کاری😂
😐چطوری حساب کردم شد سع برابر واقعا؟؟
نمیدونم😂
😂😂نع ب مولا گرون فروشی نمکنم.. قیمت روزش همینع!!
مرغو تو ایجا چکار مکنی هخ😒🤨
😂😂خودت اینجا چه مکنی
هیجا خونه ی منه😁❣
ماعم مهمونیم😂🤟🏿
عا حد و حدود شناخته بشه👽🗿
امیر علی بیا
منظورم امین بود
امیرعلی کیه؟؟🤔😅
ی گاوی🚶🏻♂️🖤
امین بیا زیر کمنت من بت پسته میدم🥺❣
😂اومدم دادا
من پسته دوس ندرم…🖤
خآعک..😑💔
دلم میخاد بزنمت بدون من خوش میگذرونی کانی😒🔪
《تو که میدونی…🖤
《همه ی عمرمو اونجا گذاشتم و رفتم..!
《تو که میدونی…🖤
《بجز آغوش تو جایی نداشتم و رفتم..!
《اگه رفتم و تو…🖤
《سراغمو نمیگیری هنوزم که هنوزه..!
《اگه بجز خودم…🖤
《کسی نیست که دلش برای من بسوزه..!
《نه نمیدونی…🖤
《آخه همهی غمامو به تو نگفتم..!
《نه نمیدونی…🖤
《آخه نخواستم از چشم تو بیفتم..!
.
.
.
*AM*
نویسنده جان تو پارت قبل هم گفتم نمیدونم دیدی یا نه ولی میگم
تورو جون هر کی دوست داره کوتاه نزار ،مارو تو خماری نزار بد دردیههه 😢
میسیییی🥺♥️♥️♥️
نویسنده نمدونوم کدوم….🤨😐🔪
میدونم منم کشیدم؛از درد خماری عم بدترع😂🤦♂️
😢😢😢آفلین پس همدردیم🥺🥺
:):
امیننن کجه رفی؟🥺❣
خدت گفی برو..😑😕
نه بایا
بش..
تتلو گوش میدیع؟؟
یسسسسس
یع اهنگ میدم ، کامل کن.)
بده
اون اصلا شبیه من نبود نع
شبا موهاتو ناز میکرد نع
واسه تو دری باز میکرد اون؛؛
فقط نقش منو استایل منو بازی کرد!!
بازی کرد……..
اون اصلا شبیه من نبود نع
بیخودی سرت داد میزد هم؛؛
پشتت میگفت تو فامیل بد هم؛؛
تیک با همه رفیقات میزد!!
با همه رفیقات میزد!!
اون اصلا شبیه من نبود؛؛
فقط میزدو الفرار……
میچید واست میزو میرفت قرار!!!
منو یکی نکن اصن با اون هیچی ندار:):
هیچی ندار…….🍁
.
.
.
.
ادامع بدع..
گفتی میرم و ی دوری میزنمو برمیگردم..!
هع…
میگی من بی جنبم که تو رو ول کردم پشیمونم..!
هع…
گفتی حتما منم دستمه قلبمو بهت برمیگردم..!
هع…
میگی بچگی کردم…
میدونم قدرتو ولی اونم:هع
.
🚶🏻♂️🖤
دمت گرم🙌👔
بریم یه آهنگ دیگه،؛؛
این بار تُ بگوع🐬
《نه میتونم جلوت این بحثه رو بازش کنم…
《نه میتونم با غمت تنهایی سازش کنم..!
《نه غرور اجازه میده…
《که به تو خواهش کنم…
《ولی من دلم پیر میزنه…
《موهاتو نوازش کنم💕⚡
یع چیزی میگم بت شاید بخندی بهم:)
شاید اصلا چشاتو ، باز ببندی-_-بره🚶🏿♂️…
یع چیزی میگم فقط..در حد گِله☝️💔
اذیت میشم؛بس ک چشمات خوشگله👀💖
یع چیزی میگم👄 ، یع چیزی میشنوی👂
ماع؛تو هر زمینه ای..میکنیم پیشروی!!🤞🙃
حالام ک حرف دله..حرفشو میشنوی🤧🖤
تُ می خوای بشکونی خب باشه..میشکنیم💣🎩
سولی کورایسای
چرا هیچکس نی؟ ☹️
من مانده م تنهای تنهاااا آاااا
آقای نویسنه کجه رفی🥺❣
آقای ریاضی دان کجه رفی🥺❣
بیا امییییییی🥺❣
بیاااااا🥺❣
کوجاییی🥺❣
باش رفی منم مرم🥺❣
😂😂😂خووب بم وابستع شدیااا😎🤞😥😂
😒🖤
مرم نمام🥺❣
امینننن بگو اونگ🚶🏻♂️❣
پسر خوب بیا پارت بعدی رو بزار لطفا
تا بعدازظهر……:):
ممنون🙃
رمانت عالیه آرزوی موفقیت💜
سپاس بانو😄🙏
داستانشو کی بت میگه،؟
:):مادربزرگم…….💔
واو ینی این داستان اشناتونه🥲❣
بله..من خیلی وقت بود میخواستم داستانشونو بنویسم ولی خب..قسمت نشد؛تا اینکه دیگه دلو زدم ب دریا و رفتم پیوی ادمین و ازشون خواستم اجازه بدن این رمانو تو سایتشون قرار بدم:):
موفق باشی
بدون من چه میکنین؟
الننننننن بیا یوتیوب لایو اهنگای بی تی اسسسس
همه اوجا انگلیسی گپ میزنن
من فق گفتم ای ام سولومون🚶🏻♂️🖤
یوتیوب ندارم🥲
چطوری النا؟؟
خوبئ؟….
ببخش ، دیشب عز حرفای یه کاربری ناراحت شدم..دیگه عز صب گوشیمو خاموش کردم ک نیام..
نشد احوالتو بپرسم:):
مرسی تو چطوری
دهنم سرویس شده با درس😂
خواهش میکنم💚
نو پرابلم😂💚
😅😅😅
چیزی عم خوندی عز علوم؟؟
امسال سال مهمیه مخصوصا نمره های نوبت دوم درسااا……
خیلی تاثیر روی انتخاب رشتت دارع؛اگ بی حواسی کنی عمرت ب فناس!)
آره بابا
۳ فصل فیزیک (یه فصل مونده)
۳ فصلی که زمین بود
۲ فصل زیست (۴ فصل مونده که ۳ فصلو فقط باید مرور کنم و یه فصل فقط یکم روش گیرم)
شیمی هنو نخوندم فردا باید بخونم که ۳ فصله که آسونه
ترم اول معدلم ۱۹ و ۷۱ صدم بود
اون دفعه عربیم خوب نبود الان رسوندم خودمو دینی رو آزمون دادیم چندروز پیش یکم فک کنم برینم ۱۸ و نیم اینا بشم فارسی هم یادم نبود بایدیه چیو بفرستم ولی آزمونو ۲۰ میشم اگه اونو ارفاق کنه چونکه بچه های لیگ علمی بودیم خوبه😂 برای ترم اول هم زیست و شیمی ۲۰ شدم فیزیک ۱۹ ریاضی ۲۰ این دفعه ریاضی رو ۲۰ میگیرم
هفتم فکر نمیکردم انقدر مهم باشه😂
😂😂😂😂وایی دهنت دختر..
چطوری اینهمه تایپ کردیع؟؟؟
فقد پرسیدم خوندی یا نع!!
واقعا شما جنسای مونث حوصله داریناااع🤣💔💔
من کلا پرحرفم به خاطر همین پیام بالا بلند نوشتن واسم آسونه
نه خدایی هفتم مهمه ؟
😂😂ودفف
نع ببین اونطور ک من میدونم؛هشتم عز هفتم مهمترع..
ابجی خدم وقتی فهمید هشتم چع اهمیتی دارع نمره هاش توو انتخاب رشته؛خیلی استرس گرف…..
مثلا ببین اینطوریه ک:
هفتم ۱چهارم
هشتم ۲چهارم
و نهم هم۱چهارم
اهمیت داره☝️🖤
آهان
بالا ۱۹ باشه معدلم حله دیگه؟ 😂
حله حله😂🤧
سولی یه معامله ای😂
تو بگی واقعا کی هستی من عکس مو اینحا میزارم پروفم 😂
نه اون معامله با امینه 🪐🥺😂
یه دونه بخر دوتا ببره ها😂
بگو بزارم
البته نا گفته نمونه تو رمان دونی یه مدت پروفم بود ولی برداشتم😂
ینی الان نیس؟؟
نه😂
شکلک پوکر لطفا-_-
امیدت به سولومون باشه😂
:/اون زرنگ تر عز این حرفاس ک بخواد معرفی کنع یا عکس بدع…..-_-_-
پس منم عکسمو نمیزارم😂
😂😂عاقا من عن فیسم..
دس عز سر ما وردار بچسب ب النا🤛😪😂
😂😂سولومون جان مادرت قبول کن؛؛؛
اینطوری هم معلوم میشه تو کی هسی و همم معلوم میشع النا چه فیسی دارع!!
من چونکه اعتماد به سقفم گفتم میزارم 😂
نه خدایی چهرم خوبه😂
نمخام بیام همه چیزمو لو بدن😐🖤
فقط اسمتو بگی حله عزیز من😂
امین بیا ایجه:
.
.
.
رو به را نیس احوالم
شبا بد روزا درگیر کارم…
حالم خوش نی…
تو منو کشتی..!
پشت پنجره میشینم؛
خنده این پشت نی
اخما تو هم
غصه ها کوهن
انگا مجبورم که ازت دورم
بی تو این شبها چقده شومن
چقده رفتارات تاثیر داره رو من…🖤⚡
نع میتونم جلوت این بحثه رو..
بازش کنم💬🙅♂️
نع میتونم با غمِ تنهایی..
سازش کنم❎🖤
نع غرور اجازه میده ک..
به تو خواهش کنم🤛🙏
ولی منِّ دلم پر میزنه🕊💞
موهاتو نوازش کنم!!!🖐💌
حالا تو بگو
سولی ممد که عسک نمیزاره
باید به من راضی بشی بگی کی هستی😂
بماند ممد با عسک گذاشتن جذابیت خوشو نشون میده به من که چیزی نمیرسه😒😒😒😒
اوکی
پس هرچی صدات میزنم باید تحمل کنی اصغر نسناس جونم😂
ودفففف😂😂
غضنفر بهترع ب نظرم!!🤔😂
جعفر خوبه😂
چع اسمای خوبی روش میزاریماا😎😌
بزن قدشش😂🖐
بخور چکش😂
مرض دارم😂
وااات؟؟؟-_-🙄😂
هیچی ولش به قول داداشم بعضی وقتا تغییر زبان میدم ناکجاآبادی حرف میزنم😂
://////
😂عام..🤞💔
راستی..داداشت چند ساله س؟؟
۱۷ولی کنکوری
نگرون نباش خودم براش زن در نظر گرفتم که هروقت خواست بریم خواستگاریش😂
حالا کدوم بدبختِ فلک زده ای هس دختره؟؟🤧🤐😂
دوستمه😂
همین مرغی خودمونه😂
البته داداشم بدبخت فلک زده میشه😁
میخوام دست به یکی کنم با اینکه پیشم نیست اذیتش کنم😁😂
😂😂😂جونز..
نمیشناسمش:/کدومو میگی؟؟
منم همراهیت میکنم💪😂
موفق باشیع🤛🤜😂💚
میگما عز این ب بعد بت میگم ابجی کوچیکع..
نظرت؟؟😎🙃😂
😐من عکس بزارم ب عن فیس بودنم پی میبری نع چیز دیگع ای!!
نع میگم برگرد🗣👣…
نع میگم این جا خوبه ” بی تو “🖤🚶🏿♂️
نع میگم ول کن..🙌👀
واسع من کل زندگیتو..🤞💤
نع میگم قلبم🖤👑
نمیتپه ” بی تو “💓🙅♂️
میتپه؛اما خب💓!
یع چیز دیگه ای تُ….🙂💥
نع ازت میخوام💞💫
کع واسه منّ سفر کنی❎🚀
نع تُ اصلا دوست داری که…🚫💍
خطر کنی:):🌵🎈🌵
میگذرونم ، من هر طوری بشه✍🤧
همه روزام شدن یه شکل!!😅
بذار جونم برات بگه ببین چقدره داغونم💢💔
بیا بذار دلم دوباره زنده شه😕🖤
ادامع…🖤
من دلم تنگه
واسه یه دلخوشی کوچیک
واسه یه همسفره ساده که باهاش:
بزنم جر بدم این جاده رو با موزیک
عا
بضی موقعا همه چی هست…
بجز اونی که باید باشهـ🙂
اهمممم
مثلن یه بچه ی تنها که اسباب بازی هم داره عا..
ولی کسی نیس که باش با همون اسباب بازی
بازی کنه…
اون موقس که با همه قهر میکنه…
حتا با اسباب بازیش🖤👐🏻
من ترجیح میدم وقتمو صرف ادم زبون نفهمی مث شما نکنم بانو..
از بچه هایی هست که اینجا و اون یکی سایته
مرسی💜😂 تو به نظرم حواست باشه خواهرت ازین بلاها سرت نیاره😂
بگو فرقی نمیکنه
اصن من خواهر همتونم🤣
😂😂😂ودفف..
چرا اتفاقا چند نفرو برام زیر نظر دارع..
هی میاد تعریف رفیقاشو میکنع ، عاخه من برم با یه بچه هشتمی رل بزنم و خواستگاری کنم ازش؟؟
سم نیست خداییش؟؟😂😑🤞
چیه مگه بچه هشتمی چشه
😂😂😂سولوموننننننن..
تُ یع دختریع..کلاس هشتمی عم هسی.
لامصببب کشفت کردم…..
ابجی کوچیکع بیا؛بیا ک هویتشو یافتم!!
۳۰ سالت بشه همون بچه هشتمیه ۲۵ ۲۶ سالشه دیکه سم نی😂
فعلا سن رل زدن نی کلا
باید گذاشت ۲۵ به بعد
😂😂بلی بلی؛درست می فرمایید!!!
عجبببب کشفیییی کردییییی باریکلاااااا
سولومون جان من بیا بگو اشتباه گفت 😂😂
😐ععععع نزن توو ذوقم دیگع..
این ابجی کوچیکع ی ما اینهمه سال رنج و سختی کشید تا هویت این انسان رو بفهمه..
نشد ؛ حالا من فهمیدم،شاهکار نکردم؟؟؟😌
👏👏👏👏👏👏👏
آفرین پسر خوبم جایزه بهت چی بدم؟
😂منو مسخره میکنیع؟؟
نه راستکی گفتم مسخره چیه عزیزم
اگه واقعا درست کشف کردی کشف بزرگیه
حالا بگو جایزه چی میخوای ؟
.
.
.
.
از وضع بازار که خبر داری گرونیه ،خوااستم بگم حواست به جیب ما هم باشه هاااا جایزه تو بیار پایین
😂من…من ب یع بوس راضی عم..
(بوس رو پیشونی هااا؛منحرف نشید😐💔😂)
😂😂😂
با اجازه خواهرات :
😘
اینم جایزت
اگه نمینوشتی بوس رو پیشونی منحرف نشید به یه چیز دیگه فک میکردم آفرین که زودی اونو نوشتی 👍
😂😂😂تنکس
☺️☺️
کی ابجیته؟
بنده آبجی کوچیکشم😂
الن بسی رنج برد در این سال سی
که ممد بیاد بگه اکبر شده مهوش😂
چرت و پرت گوییم شروع شد😂
من سولومونم
آفرین داوشم😂
برم برات زن بگیرم ۱۸ سالش باشه؟ 😂
به عنوان جایزه ت؟ 😁😂
دیقن برا چی؟
چونکه میخوام خواهرشوهر شم😂
بعد هم خواهرشوهر باز یدر بیارم هم صلح بکنم با عروس و داداش رو اذیت کنیم😂
😂😂اللهم شفا الکصخلین
شاعر چه میفرماید
دیوانه چو دیوانه بیند خوشش آید
پس اگه من شدم آبجی کوچیکه ت ازم خوشت اومده پس … 😁😂
جوونز😂😂😂
😂😂عاقا اصن من جایزه نمخوام..
شما ها با این جایزه هاتون عاخر منو با یه زن و ده تا بچه قد و نیم قد تنها میزارین😑😂
نخیر من تا داداشامو دق ندم دست برنمیدارم
ایش خوب بچه نیار
😐چشم منتظر دستور شما بودیمع..😂😂
سردست نشه یه وق پسرم ،ده تاااا👀
😂😂😂گمشووو توله..
هینننننننننن بی ادب
😂😂
😂😂😂دهنت____
سرویس
دهن کی؟ 😂
عع چرا ریپ نخورد..:/
تُ😂🙌
کدوم پیامم؟ 😂
نِمد؛یادم رف😐😂
اصلا هم پیامت رو ندیدم که پاک کردی😁😂
میگم برای شماهم سایت مشکل داره خیلی دیر صفحه بالا میاد؟
من هروقدر میخوام یه صفحه رو حتی رفرش کنم پیامارو برام بیاره ۱۰ دیقه گیر اینم صفحه بالا بیاد😕
چرا هر روز نوع دیدگاه عوض میشه منظور شکلش
صبح کوچیکی بودن الان فونت ها خیلی بزرگ شدن
ارع دقیقا؛مدل قبل بهتر بود ب نظرم..
اوهوم اومدم سایت یهو احساس غریبی کردم
🥺🥺🥺🥺
😂بیخیال..مهم شماهائین ک هنوز اسکلین و من ک هنوز داداش بزرگتونم و هیچکدوممون هیچ تغییری نکردیم😎😂
ببین داری توهین میکنیا
من همیشه مهربونم نیستم
😐🙄ریپ ب کدوم پیاممه؟؟
مال این پیامته
چرا سایت اینجوری شده
گیر میکنه
اینکه نوشتی مهم ماییم و خودت که داداش بزرگی ای
😂حرفی نی