بعد اینکه جواب سوالو واسم نوشت ، برگه هامونو با غرور تحویل دادیم …
جلو چشای پر از حسرت بقیه بچه ها دست تو دست فلور رفتیم بیرون …
+وااای فلور امتحان عالی بود!
با مشت به بازوش کوبیدم و به سمت چپ متمایلش کردم
ــ آااخ ارومتر!
تا اومدم چیزی بگم دوتا پسر اومدن طرفمون ، اخم غلیظی رو پیشونیم نشوندم و دست فلور و گرفتم و کاری کردم صاف وایسته ، به محض اینکه پسرا رو دید پوزخندی زد و ابروهاشو بیخیال بالا انداخت!…
یکیشون با چشای هیزش نگاهی بهمون انداخت و همونطور که نزدیک میشد گفت
ــ جووون چه جیگرایی!
شونه ای بالا انداختم و در جوابش گفتم
+آجی میدونی انگیزه خدا از افریدن پسرا چی بود؟!
پسرا یه تای ابروشونو بالا انداختن و دست به سینه نگامون کردن …
فلور ــ تا اونجایی که میدونم …
امممم ، خدا به جبرئیل یه نگا کرد گفت “مگه نگفتم با خاکای اضافی مسخره بازی در نیارین؟!”
اینو که گفت دوتایی از خنده داشتیم پخش زمین میشدیم و اونا صورتشون عین گوجه قرمز شده بود …
ــ امیر بدو
اون یارو که فهمیدم اسمش امیره دوید سمت فلور و باهاش دست به یقه شد اون یکیم اومد طرف من …
امیر ــ حاااامد ببرشون ته کوچه
اوه، پس این یکیم اسمش حامد بود!
حواسم پی فلور نبود ، اصن نمیدونستم چیشده …
حامد موهامو کشید و سرم به عقب خم شد …
+آااخ …
نمیخواستم اینجوری بشه ، ولی خود بیشعورت این کارو کردی …
زبونی رو لبام کشیدم و پامو بلند کردم ، محکم کوبیدم تو شکمش و پخش زمین شد …
حامد ــ آااااااای یه روزی گیرت میارم احمق!
نشستم رو سینش و دستمو گذاشتن دور گردنش ..
نگاهی به فلور انداختم که هنو با امیر درگیر بود …
یه کرمی که داشتم ، این بود که همیشه یه تیغ تو کفشم میذاشتم …
فوری درش اوردم و آروم گذاشتمش رو رگ گردن حامد …
+هییی امیر!
برگشت طرفم و نگاهی بهمون انداخت
+بکش کنار تا نزدم
حامد ــ امیر ، امیر ولش کن …
اینا خیلی خلن!
حواسش پی من و حامد بود که فلور با مشت زد تو صورتش و گفت
ــ بدوووو بریم سارااا
فوری دویدم سمت فلور و با بدو بدو حرکت کردیم سمت پرورشگاه …
امیر ــ هییییی گیرت میاااارم!
🧡✨1 ساعت بعد…✨🧡
ــ سارا …؟!
میگم …
اگه باز اومدن سراغمون چیکار کنیم؟
سرمو از وسط کتاب در آوردم و خمار نگاش کردم …
+فلور ، عزیزم ، عشقم ، نفسم ، بابا امید جهان!
میداری کوفتمو بخونم یا نه؟
فردا دکتر میخواد درس بپرسه..!
بلند خندید و تختو گاز گرفت ، تازه فهمیدم چی گفتم…!
+ا..اهم
منظورم .. منظورم معلم بود!
ــ ا..ا..اشکاااال نداره گوزیه که زدی ، جمع نمیشه
زهر مار کشداری بهش گفتم و کتابمو پرت کردم طرفش …
+خب حالا!
پریدم رو تختش و گرفتمش تو بغلم ، پیشونیمو بوسید و محکم بغلم کرد …
هرچقد همدیگه رو اذیت کنیم ، بازم عاشق همیم …
بدون همدیگه اصن نمیتونیم …
چشمامو بستم و خوابم برد …
✓دستاتو
میذاری رو قلبمو میفهمم با تو
همین آرامشا نمیگیره جاتو
تو این زندگی نمیخوام جز چشاتو ، جز چشاتو!✓
دوساعتی میشد که خوابیده بودم ، با صدای خوندن فلور و دست زدن بچه ها از خواب پریدم …
دست و صورتمو شستم و رفتم پایین …
+هییی خاله سحر از شما دیگه بعیده!
دستمو گرفت و نشوندم کنار فلور …
همه باهمدیگه گفتن
ــ بخووونین
لعنت به این شانس ..!
الان بیدار شدم مثلا!
خمیازه ای کشیدم و رو به همه گفتم
+هرجی من بخوام میخونیما اوکی؟!
“اوکیییی”
زبونی رو لبام کشیدم و در گوش فلور ، اسم اهنگو گفتم …
شروع کردم به خوندن …
+من … این من که میگم یعنی تو
من… ندیدم شبیه تو
تو … از همه بهتری تو
دوباره من …
به خودم اشاره کردم و بعد فلور …
+ باتو قدم زدم لب ساحل
منو دریا و بارون و ماه کامل
این دیوونه نمی خواد بشه عاقل، آره
من میفهمم حالتو آخه حال خودم بدتر از توعه
تو هر چقدر دوستم داری عشق من ضربدر دوئه
این روزا هر جایی میرم همه جا بحث سره توعه
قلبم برا توعه
من میفهمم حالتو آخه حال خودم بدتر از توعه
تو هر چقدر دوستم داری عشق من ضربدر دوئه
این روزا هر جایی میرم همه جا بحث سره توعه
قلبم برا توعه
بعد اینکه کار من تموم شد فلور شروع کرد …
ــ “مود خوبه بارون دونه دونه
ما به هم خیانت نمی کنیم آخه قانونمونه
الان توی شهر قلبم ببین چه میتابه نورت
بزار بگن احمقه که واسه تو یه ماه توی خونه بوده
چه جالب، توام آره مثل منی شبا میام تو خوابت
جدیدا یه جوره عجیبی شدم انقده می خوامت
گفتی با هم نمی سازیم یادت میاد که
تو فقط باعث شدی که عشق توو دلم زیاد شه
آخه لامصب، بد به تو وابستم
نمیزارم یه روزی بری راحت نیومدی به دستم
بعضی وقتا فکر میکنم قلبت واقعا با من هس
منه تقص عاشق شدم، هه با مزس
بازم دیوونه بازیات سورپرایز و دسته گلت
همیشه با دلبریات منو میکشونی سمت خودت
عشق دیوونتو نگاه کن چجوری میگرده دورت
از الان تا آخر دنیا قلبم دست خودت
من میفهمم حالتو آخه حال خودم بدتر از توعه
این روزا هر جایی میرم همه جا بحث سره توعه
من میفهمم حالتو آخه حال خودم بدتر از توعه
این روزا هر جایی میرم همه جا بحث سره توعه
قلبم برا توعه”
خاله که همیشه کیف میکرد از خوندنمون گفت
ــ جیغ و دست و هورا
ایوللللل دختراااا
فلور ــ ناموسن که سحر خیلی پایس!
ریز خندیدم و چشامو به نشونه اره باز و بسته کردم …
کامنت اول نخوندم ولی عالی
بوووس بت 😄🍃
سلام نویسنده رمانت عالییییییی بود واقعا خوب بود کیف کردم😍
من تو برنامه دیگه رمان مینویسم میخاستم تو گوگل هم بنویسم اما هرچقد میخام رمان بنویسم ولی نمیدونم چطوری بیارمش اینجا میشه بگی؟!
کامنت اول
کامنت اول عالی بود مرسی که به حرفم گوش دادید که دخترا هنر رزمی بلدن 🖤🖤🖤
اهههه اقا من خودم اول کامنت دادم کامنت اول مال خودمه باشه 🥺🥺🥺
😂😂😂😂💜
عررر تر 😂😂😂💔
کامنت دوم
امن شد
میرم بخونم
شاید کامنت سوم😐
خیلی خوب بود❤❤ یه سری حدسایی زدم البته بعید میدونم درست باشه شما دوتا غیر قابل پیش بینی هستین😅❤
😉😉😉دیگح دیگح 😂🍃
نمیدونم بچه چرا مشتاقن برا کامن اول و دوم…
دقیقاا😂😂💐
کامت اخر😐من ب فلور و سارا حسودیم میشه
چر؟😂😂🍃
من هیچوقت دوست نداشتم🥲منظورم دوست صمیمیه ن فیک 🚶🏻♀️🤦💔
الهی ، بمیرم برات 😪💔
♥️✨خدا نکنه
😂😂😂😂اعتماد به نفستو عشقه آجی ! ..
داش اعتمادت ب نفست رفت تو هفت اسمون😂
عشخ منه دیگه 😌😂🌸
فلور ب کهکشان راه شیری رحم کن
والا تهران ک زیر اوار مونده من از چن تا دوستامم خبر گرفتم مقله اینکه تا آبادان زیر اوارن😂
ب نطرتون من کیم؟
شایلی 🙃💯
پروفتون عالیه 😁😅
مرسی گلیح ، نظر لطفته💜😅
عالی
فقط اینکه کاش زودتر به جاهای هیجانی برسه
میرسه ، عجول نباشید میرسه 😉😂🌸
راستی امیر و حامد بازم تو رمان هستن یا نه همین یه تکیه آمده بودن
نمیدونم چرا دوست دارم امیر و حامد تا آخر رمان باشن و نقش مهمی داشته باشن😑😅
دیگح دیگح 😉🚶♀️😂
امیدوارم باشن تو رمان😅
بچه ها یه سوال کی اشپزی بلده .؟
من🥲😂
واقعا؟
من نوچ.
من
بیاین خونمون ی چیز میدم بخورین کیف کنید
نگران نباشید سر خیابون بیمارستانه
املت و نیمرو رو خیلی خوب درست میکنم البت همیشه یادم میره نمک بریزم🙈
😛دمت گرم 😂🤙🏿
پرفکت👌🏻💜
ماچ پس کلت 😄🍃
چی بلدی درس کنی.
هیچی از نت درمیارم درست میکنم🥲😂
واااقعن خسته نباشیح 🍃😂🌸
ممنون عشقم😂♥️
من ک اصلا اشپزی بلد نیستم !…باز خوبه سنا بلده از نت درس کنه من ک بلد نیستم یه نیمرو درست کنم
😂😂😂عررررر
تمرین میخاد داش من ۱ ساله یدونه ماکارونی ساده نمیتونم مث ننم درست کنم
😂😂😂عرررر
مث غذاهای ننه ها که عمرا بتونیم درست کنیم!
من یبار برنج درس کردم نع روغن زده بودن و نع نمک ولی خیلی خوشمزه بود.
میگم یه سوال کسی اینجا هست اوتاکو باشه؟؟؟
سلام فلور واقعا ممنون بابت رمان هات واقعا عالی بود 🙏❤️ قلمت پایدار
و اینکه دوستان من اسم آرسام رو فهمیدم هر کی خواست بگه اسمشو بگم
منم میدونم ولی نگو فلور نمیخواد فک کنم😂💜
😂نیازی به گفتن نیس ، فلور اگ میخواس کسی بدونح ، خدش میگف 😉🍃
همچنین 😂💜
زیبا بید💓
فدات 🍃💐
۵۹ کام تف به روح شانس من 😐 😑 😑
چ دیر اومدیح دلبر!😅🤧
ووو ذوقیدیم بوا چ سوپریز باحالی رمان قشنگیه مخصوصا اسماتونم شبیه همه ادامه بدید
😂غلامیم ، مرسی
و اینکه بله مه اشپزی بلدم