🦪فلور🦪
خسته از سوال جوابای بچه ها ، تازه وقتی که اتاق من و سارا یه خورده خلوت شده بود رفتم رو تختم و دراز کشیدم …
تو دلم گفتم
“ای روزگار نازنین ، تف بزنم یا وازلین؟!…”
نباید از سر کلاس اخراج میشدم..!
الان رها پیش خودش فکر میکنه خیلی عالیه..!
ــ میگم ، فلور؟!
سرمو چرخوندم سمت سارا و خسته جوابشو دادم
+جونم؟!
اب دهنشو قورت داد و تا اومد چیزی بگه رها بدون در زدن اومد تو …
به تای ابرومو بالا انداختم و از رو تخت بلند شدم ، رو به روش وایستادم و عصبی گفتم
+این اتاقو با طویله خودت اشتباه گرفتی؟!
ــ هع!
ببین کی از طویله حرف میزنه..!
خعلی خوب شد از کلاس انداختت بیرون… .
اومد جلو ، دقیقا رو به روم ، چسبیده بهم لب زد
ــ مثل یه آشغال!
پوزخندی زدم و یقشو تو مشتم گرفتم
+لقب خودتو رو من نذار ، حالیته؟!
یکم به عقب حولش دادم و یقشو ول کردم ، سارا
ساکت وایستاده بود و با اخم نظاره گر ما بود …
برگشتم رو تختم و داشتم میخوابیدم که دوباره صدای نحسش اومد …
ــ تو چقد میخوابی!
کوآلا از تو بهتره ، یه کار مفید میکنه حداقل…
همونطور که ساعد دستم رو چشمام بود گفتم
+بلخره بعضیا کمبود خواب دارن
بهش اشاره کردم و ادامه دادم
+بعضیا کمبود شعور!
حالا هرری!
صدای نفسای عصبیش به گوش میرسید ، بعد از چند دیقه بیرون رفت و خوابم برد …
🪐سارا🪐
رفتم تو دفتر مدیریت ، جایی که سحر جون اونجا بود …
در زدم و بعد چند لحظه صداش به گوشم رسید
ــ بیا تو
رفتم داخل و درو بستم …
همونطور که پرونده ها رو زیر و رو میکرد از گوشه چشم نگاهی بهم انداخت و گفت
ــ چیشده؟!
با کسی دعواتون شده؟!
+هوفففف نه ، فلور یه خورده حالش گرفتس …
امروز سر کلاس معلم انداختش بیرون …
پرونده ها رو گذاشت رو میز و نگاشو زوم کرد رو صورتم …
ــ چرا اون وخت؟
جریانو که براش گفتم ، گفت میره و با فلور حرف میزنه بلکه از شدت ناراحتیش کم بشه …
نمیدونم واسه این بود یا نه..!
🕸8 ساعت بعد🕸
سر میز شام بودیم ، لوبیا پلو داشتیم …
فلورم حالش بهتر بود ولی امان از دست سنا …!
چند ضربه به پهلوی فلور که داشت خودشو کنترل میکرد نخنده زدم …
ــ وای وای وای واااای سارا سنا رو دیدی؟
من یکی جر!
ریز خندیدم و سرمو به نشونه اره تکون دادم
+شنیدی بچه ها میگن با رلش کات کرده؟!
ــ آره بابا سحر جونم فهمیده ، نمیخواد به روش بیاره فقد …
+اوهوم…
🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙
شب شده بود و تو اتاق هر دوتامون سرمون تو گوشی بود …
داشتم تو اینستا چرخ میخوردم که یهو فلور زد زیر خنده …
متعجب نگاش کردم و سرمو به نشونه چیه تکون دادم
ــ و..وااااااای ، جررررررم!
پاره شدم ساراااا
+عه!
چیشده ، به چی میخندی؟!
ــ برو .. بو استوری … استوری سنا رو نیگا کن
ساعت 2 شب؟!
سنا؟!
استوری؟!
اشونه ای بالا انداختم و رفتم تو واتساپ…
استوریشو باز کردم …
“فکرش نمیذاره بخوابم💔🚶♀️🖤”
+وااااااایییی دهنت سرویسسسس!
از خنده ، روده مون داشت پاره میشد …!
ــ به خاطر نت رایگان شبا بیدار میمونه ، استوری میذاره فکرش نمیذاره بخوابم ، با کلی چصناله…!
مخابرات بزنه تو کمرت دروغگو
با این حرفش خنده هام بالا گرفت …
نمیدونم دیشبو چجوری خوابمون برد ولی صب که بیدار شدیم ، از کلاس و مدرسه جا مونده بودیم …
ــ سارا دیدی چه خاکی تو سرم شد؟
چه غلطی بخورم الان؟
هومم؟
غمگین به کتاباش که از بس خونده بودشون تقریبا جر خورده بودن خیره شد و لبشو به دندون گرفت
+خب حالا!
یه روز غیبت تو یه سال تحصیلی که چیزی نیست!…
دستشو گرفتم و با خودم کشوندمش طرف در ، وختی خواستیم از اتاق بریم بیرون گوشیم زنگ خورد …
متعجب رفتم سمتش و تماسو وصل کردم …
ــ وقت آزاد دارین؟! …
مثل همیشه عالی❤❤
جرررر😂😂😂سنا رو خوب اومدی ، عرررر😂🌟
واقعن عشخ خدمیح فلور 😂🚀
😂😂😂😂پارههه
😂عبضییی …
دلبر فقد خدت 🌟🚀
😂😂😂😂اصن رو دس نداری! …
واسه من مجنون لیلی ای
فرهاد بشم شیرینی
یوسف بشم ؛ زلیخایی
😂😂عررررر
😂کثافتتت
مخابرات بزنه تو کمرت جرر😂😂😂😂😂😂
عالی بود 🖤🖤
🖤❤️🖤❤️🖤 اقا من رو میارید تو رمان یا نچ اگر بیارید پر افاده نباشم ها باهاتون دوست باشم و فابریک 😁😁
اوکی سارا به حرفم گوش کنی هاا باشه ؟ مرسی🖤🖤😉😉
😂😂😂چشم ، ببینم چی میشح:)🚀🌟
اوک من امیدوارم که سنا من نیستم و sni هستش
باو داوشم من تو عمرم با ی پسر نحرفیدم جررر
رل کات کردم کجا بود
ودف
😂😂😂عررررر …
اتفاقن منظور خوده خودتههه😂😂😂
بابا گمشینننن
نخاستم اصن دیوونه ها 😂😂😭
😂😂😂😂عررررررررررررر
بخدا پاره شدمم😂😂😂💥
زهرمارررر 😂😂😭😭
اصن ریدم بح خدممم🤣🤣🤣
خیلی ط باحالیح سنا ، باحال و پایه 😂🚀
بمونی واسممممممون🤣💥
ع دست شما دو تاااا😂😂😂😂💥
جر بخورین الهی😂😂😂🌟
مرسی سارا ❤️🖤❤️🖤❤️🖤💙🖤💙🖤
😂ماچ رو لپت 🌟🚀
اخه من اصن ادمی نیستم رل بزنم بعد کات کنم زرت و زرت گزارش گریه هام یا شب بیداری هامو بدم 😂😂😂😭
حالا گذش دیه مهم نی جرر 😭🚶🏽♀️
😂😂😂😂سنااااا دهنت سرویس شح 🤣💔
فلور دمت گرم به مولا 🤣💧
باو دهن من هر روز دارین سرویس میکنین به قرآن چه خبرههه
ارومممم ترررر 😂😂😂😂🤣👍🏽
😂😂😂😂حیح
😂😂😂نَمیری ط فلوور …
من؟
من درد ندارم که شوخی میکنم خره جررر 🤣🤣😂😂😂
داوشم چجوری پیامو میشنوی اخه عشق؟ 😂😂😂
ولی مرسی فلور
همین که شخصیت بد جلوه شدم هم خوبه جرررر
همینجوری پیش برو لاوووو 😂😂😂😂😭💙
جووون با جنبه ی کی بودی ط ؟😛😂
انتظار نداشته باش بگم تو تو تو 😂😂😂😂😂🤣🤣
😒چرا اتفاقن انتظار داشتم …
ولی بازم گفتی 😂😂😂
جررررررر 😂😂😂
عررر🤣
اینو راس میگح 😛🤙🏿
تنها خصلتی ک ندارم لوسه جرررررررررررر
ولی بازم دوست میدارم
هر دوتایتان را 🌚🌚😂😂
عشخ منی تووو 🚀🌟
همچنین 😛😂
جرررر لاوممییی 😂😂
بچه ها پروف اکانتم خوب هست ؟؟
چیه اصن؟! …
معلومنیس ولی بازم عالی 😛😂
مرسی عکس اسبمه 😜😜
اوووه😂😂😂🚀🌟💫
عالییییی جر خوردم از خنده 😂😙
عرررر 😂😂😂🤙🏿
منو نکنی هاااا اوکی ؟؟؟؟
عالییی بود بچه ها من واقعا جرررررر خوردممممم🤣🤣🤣🤣😍💋❤️منم بزارین توی رمانت بیشعورااااا اسم شوهرمم متین بزارینننن🤔🤔🤗منتظرمممم
سیاهی تو کیستی؟ 😂
تا حالا ندیدمت
البته مشکل منم هستا
بیشتر موقع ها چتا انقدر زیاد میشد نمی خوندم😂
هدیس ، همیشه با اسم hedi میاد 🙄
من که خوب بچه هارو نمیشناسم خو😁
عههه سیاهی تکه کلام من بود بی شوورِ کلمه دزد
سیاهی معرفی کن خودتو
فلور لطفا منو مثل یه پیام بازرگانی بیار رد کن شدم کلا بزار
بزارنم شخصیت منفیه منفی😂💞
خبیث بودنو دوست دارم نمیدونم چرا
رمانای خودم چونکه شخصیت اصلی اصلی یعنی سرگروه ش خودمم نمیشه ولی حالا شاید یه رمانی که شخصیت منفی ها قدرتمند تر بودن نوشتم😂
تو رمان بعدیم میارمتون😂
خدارو چه دیدیشاید شدین جزو شخصیت اصلی😂
🖤❤️🖤❤️🖤❤️
بخدا دیگ ظرفیت پر شداااا🙄😂
حالا منفی که انتخاب نکردین😁
بعد ها که یه منفی میاد منو بکنین اون😂
ببینیم چی میش😂🤙🏿
اوکی😂
😂😂😂
😂😂😂چشمممم هدیه جووونی 😂🤙🏿
این پارت هم مثل همیشه عالی👌
عالی بود مثل همیشه ❤❤❤❤❤🌹🌹🌹🌹🌹🌺🌺🌺🌺🌺
بووس بت 🍁😛
شخصیت رها چ رو مخمه خدا 😂😂
😂عررر