رمان مادیان وحشی پارت 11

5
(6)

🖤امیر ارسلان🖤

+آسنات بیا صبحانتو بخور باید بریم

ــ دارم میام ، یه دیقه فقد …

داشتم چایَمو مزه مزه میکردم که گوشیم زنگ خورد
بابا بود …

+سلام بله؟

عصبی بود و اینو میشد از لحن حرف زدنش فهمید

ــ همین الان میای این آدرسی که میفرستم برات،
هر کاری داری بذار کنار

و گوشیو قطع کرد
دست اسنات رو گرفتم و از اتاق بیرون کشوندمش

ــ کجا میریم؟

+بیمارستان

🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
رو کرم سمت بابا و بهت زده پرسیدم

+چی؟!
نفهمیدم
ینی … ینی الان

ــ اره الان مهراب تو کماس!

سر خوردم رو صندلی تو بخش …
چیشد که اینجوری شد!

🤍بنیتا🤍

༺༽سه ماه بعد …༼༻

+من هنوز کلی فیلم دارم که با هم ندیدیمشون
من هنوز کلی لیست کافه عجیب غریب تو دفترم دارم که تیک نخوردن واسه رفتن
من هنوز کلی فیلم ترسناک دارم که نگهداشتم اومدی باهم ببینیم
من هنوز منتظرم زنگ درو بزنی بیام درو واست باز کنم ببینم با یه لبخند قشنگ پشت در وایسادی
من هنوز کلی حرف نزده بهت دارم
هنوز کلی خیابون هست که باهات قدم نزدم
هنوز کلی لباس نو دارم که برات نپوشیدم
من هنوز بهت نگفتم که چقد قشنگ میخندی
من هنوز منتظرم بیای تا واست آهنگ نصف و نیمه گیتارمو کامل بزنم
پس کی میای؟
ببین اشکمو در اوردی بیمعرفتِ من!

هنوز منتظرش بودم ، منتظر بودم برگرده دوباره چشمای رنگ شبشو ببینم
دوباره لواشک خوردناشو ببینم
دوباره حرص خوردناشو ببینم …
ببینم چجوری روم غیرتی میشه وختی آرمین میاد سمتم …

نفس عمیقی کشیدم و با دست اشکامو پاک کردم
یه ساعتی گذشته بود که پرستار اومد سمتمون
رو کرد به بابا سیاوش و گفت

ــ تبریک میگم ، پسرتون به هوش اومدن تا یه ساعت دیگه میتونید ببینیدش

از شدت ذوقی که داشتم پریدم بغل بابا سیاوش و بوسه بارونش کردم

♥♥♥♥♥

+کثافت دلم واست تنگ شده بود

تک سرفه ای کرد و بعد خندید

ــ منم دوست دارم عزیزم

…..

مامان و بابا رو بوسیدم و بعد از خداحافظی با مهراب نشستیم تو ماشین و به سمت شمال حرکت کردیم …
دستم رفت سمت ضبط ماشین و شانسی یه آهنگ انتخاب کردم
از شانس خوبم ، این همون آهنگی بود که باهم حفظ کرده بودیم و تو اینستا پخشش کرده بودم …

+مهراب پلی شد باید باهام بخونی اوکی؟

چشمکی زد و دستمو گرفت

ــ اوکی

” درگیر عشق تو شدم 😌❤
تو که خواب و خیال شبامی😇🌃
قید همه چیزو زدم😏🤘🏿
واسه اینکه تو الان باهامی👫🏿
هرچی تو دنیاس به کنار😐🖕🏿
تو تموم چیزی که میخوامی💜✨
وختی بهت ، خیره میشم😅🍃
چشام از تو سیر نمیشن🤤🍃
رویای شبهای منی🥲✌🏿
تو همونی که عاشقشم😍🫀
زندگی بی تو واسه من …😪🌪
خیلی سخته حتی تصورشم🚶‍♀️🍂
هرجا که باشی تو فکر تو ام👩‍❤️‍👨💕
حس میکنم پیشِ منی👫🏿
باور قلب من اینه که ما🕯♥
تا اخرش مال همیم⛓️😎
ماه قشنگ شبام ، مثل یه خوابی برام🌙😴
لحظه به لحظه ی زندگیمو 🫁🧠
با تو فقد سر میکنم😜🫂
وختی تو چشمام زل میزنی👀 ☁
عشقتو باور میکنم🗣♥
هرجوری باشی باهاااام🙇🏿‍♀️🙄
دنیا رو با تو میخوااام🤷🏿‍♀️😶‍🌫️

بذار دستتو توی دستم
که بدون تو از همه خستم
تو که بهتر از هرکی میدونی
تو خیالمی هرجا که هستم
تو چیکار کردی با دلم که
تو نگاه اول به تو دل بستم
بذار دستتو توی دستم
که بدون تو از همه خستم
تو که بهتر از هرکی میدونی
تو خیالمی هرجا که هستم
تو چیکار کردی با دلم که
تو نگاه اول به تو دل بستم

هرجا که باشی تو فکر تو ام👩‍❤️‍👨💕
حس میکنم پیشِ منی👫🏿
باور قلب من اینه که ما🕯♥
تا اخرش مال همیم⛓️😎
ماه قشنگ شبام ، مثل یه خوابی برام🌙😴
لحظه به لحظه ی زندگیمو 🫁🧠
با تو فقد سر میکنم😜🫂
وختی تو چشمام زل میزنی👀 ☁
عشقتو باور میکنم🗣♥
هرجوری باشی باهاااام🙇🏿‍♀️🙄
دنیا رو با تو میخوااام🤷🏿‍♀️😶‍🌫️”

💜آسنات💜

لم داده بودم رو مبل و پاپ کورن میخوردم که صدای عصبیش تو گوشم پیچید …

ــ ساکتو ببند میریم مسافرت ..؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
1 دیدگاه
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Sni
Sni
2 سال قبل

چرا کم

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x