رمان مادیان وحشی پارت 20

4.8
(4)

+اسمت چیه ؟

نشست رو صندلیش و جام شرابشو سر کشید

ــ کوروش
و تو؟!

اسمشم مثل خودش قشنگه …

+آسِنات

لبخند جذابی زد و اومد طرفم
بین خودش و دیوار اسیرم کرد ، چشماشو بست
لباشو گذاشت رو لبام و ملایم بوسید
خودشو عقب کشید نگاه خمارشو بین لبا و چشمام به چرخش در آورد

ــ رلمی از این به بعد

گوشه لبم بالا پرید
همینشم خوبه ، بعدا خودش وابستم میشه …!

🖤امیر ارسلان🖤

Amir arsalan

اخم غلیظی کردم و دستمو رو میز کوبیدم

+بنیتا طلبکاری؟
تا چند روز پیش خودت اورده بودیش زیر خوابم بشه تهشم یا پرتش میکردم بیرون یا جون میداد
حالا که دادمش کوروش فاز برداشتی واس من؟!

عصبی با پاش رو زمین ضرب گرفته بود …

ــ کوروش؟
اون آدمه اصلا؟
هر هفته زندگیش عوض میشه اون لاشی!

+منظورت؟!…

کنجکاو نگاهش کردم که پوزخندی زد و اومد طرفم
مثل خودم دستاشو رو میز گذاشت و خم شد تو صورتم

ــ منظور اینه که هر هفته به یکی میگه زندگیم
خوشت میاد بذاری آسنات پیش اون عوضی باشه؟

نشستم رو صندلیم ، از تو کشوی میزم پیپمو در آوردم و روشنش کردم
گذاشتمش بین لبام و پوک عمیقی بهش زدم

+تا اخر عمرش که قرار نی اونجا بمونه!
خودت میدونی سر جریان اون دختره ، اسمش محدثه بود؟

سری به نشونه اره تکون داد

+خب …
خودت میدونی سر جریان محدثه چقد بدبختی کشیدم
بهش تجاوز کردن ، پردشو زدن منو کشید پای دادگاه
الانم دیگه نمیخوام دوباره این ماجرا اتفاق بیوفته
یه امشبو اونجا میمونه ک…

پرید بین حرفم و عصبی داد زد

ــ یه امشبو اونجا میمونه کوروش پردشو زد میندازتش بیرون آره؟
امیر چقد … چقد بدقولی
تو نبودی که به مادرش قول دادی مواظبش باشی؟!

کلافه رفتم سمت در و بازش کردم
به بیرون اشاره کردم و گفتم

+عزیزم برو بیرون اعصاب منو خراب نکن!
به مامان و بابا سلام برسون

سری به نشونه تاسف تکون داد و اروم بازومو فشار داد

بیرون رفت و من تکیه دادم به در
پنجره رو نگاه کردم و پوک دیگه ای به پیپم زدم

🖕🏿🫀🖕🏿🫀🖕🏿🫀🖕🏿🫀🖕🏿🫀🖕🏿🫀🖕🏿🫀🖕🏿🫀🖕🏿

🤎آرمین🤎

+یک ، دو ، سه

شمعا رو فوت کرد و با عشق بهم زل زد
لبخندی کنج لبم نشوندم یه جعبه مشکی رنگ مخملی گذاشتم رو میز چوبی دونفره مون

ــ تو خودت هدیه ای چرا زحمت کشیدی !

+باز کن ببین خوشت میاد اصلا

یه ست نقره ، با نگین سیاه و زرشکی …
چشماش برقی زد و سرشو بالا گرفت
با ارامش خاصی لب زد:

ــ عالیه آرمین!…

+تولد مبارک عزیزم

دیگه به جای بنیتا ، ملیکا تو قلبم جا گرفته بود
نه هیچکس دیگه

دنیا واسم اندازه دو نفره …
دنیایی که خلاصه شده تو چشمای دختر رو به روم …!

Melika
Armin

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.8 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x