رمان نیمه گمشده پارت 22

4.4
(8)

🥂✨فلور✨🥂

رو صندلیش نشسته بود و با گوشیش ور میرفت
رفتم نزدیکش و کنارش نشستم

+جزوه میخوام

یه تای ابروشو بالا انداخت و دستشو انداخت پشت صندلیش …

ــ جزوه چی اون وخت؟

زبونی رو لبام کشیدم و لبخند مهربونی زدم

+همون جزوه 1000 صفحه ای که فقد تو کاملشو چاپ کردی ، در مورد دستگاه های موسیقی

اهومی گفت و یه جزوه قطور از کولش در آورد …

ــ جا به جا بشه ، از عمو به خاله تبدیلت میکنم

خندیدم و کلاهشو برداشتم

+من الانشم خالم..!

کلاهشو از دستم گرفت و بیخیال شونه ای بالا انداخت

ــ خیالی نیست…

پدرتو در میارم صبر کن…                                    سارا بدو بدو اومد تو کلاس و پشتم قایم شد …

+چته؟
چیشده؟
چیکار کردی؟

همونطور که میخندید دستاشو رو شونم گذاشت و خودشو بهم چسبوند …

ــ نوشابه رو یه جوراااایی خالی کردم رو آرتا
داره میاد منو بکشه
آجی کمک کن روح مادرت

خنده کوتاهی کردم و چند لحظه بعد با چهره درهم ارتا مواجه شدم

+مظلوم گیر آوردی؟

ــ چی؟
اون مظلومه؟
تو مظلومی؟
شما مظلومین؟

آرکا از رو صندلیش پاشد و اومد طرفمون …

آرکا ــ یکی شما مظلومین یکی عزرائیل

+عه؟
نه بابا!
شما خیلی خوبین؟

آرتا ــ شما زنا همه همینین ، مزخرف ..!

سارا عصبی مقنعمو کشید عقب ، یهو از سرم افتاد و موهای سیاهم بیرون ریخت
عصبی زل زدم به اون دوتا بز…

سارا ــ مثلا شما که مردین چه شکلاتی خوردین؟
شما مردا در به در دنبال همین خانومایین !

آرتا ــ ترجیح میدم جای بحث با آدمای احمق
با جمله شایدم حق با تو باشه تمومش کنم..!

هوفی کشیدم و سارا رو نشوندم رو صندلیش …
اونام رفتن طرف صندلی خودشون …

+عشقم امروز باید بریم واسه ثبتنام

ــ آره …

استاد اومد داخل و اجازه حرف دیگه ای بهمون نداد …

داشتیم میرفتیم سمت خونه که با صدای بوق زدنای کسی سرجامون میخ شدیم …
ماشینش آشنا بود …
یه سانتافه آلبالویی رنگ …
رنگش سفارشی بود و این فقد از سامیار برمیومد
شیشه رو داد پایین و با چشم بهمون اشاره کرد

ــ شاهزاده خانوما افتخار نمیدین باهم بریم خونه؟

سارا هندزفریشو از گوشش در اورد و پا تند کرد سمت ماشین

ــ والا از خدامونم هست !.. .

نشستیم تو ماشین و مشغول خوش و بش کردن شدیم

سامیار ــ خانومای عزیز و محترم ساختمان تاج!
برنامه تون برای امروز چیه؟!

انگشتمو رو لبام گذاشتم و گفتم

+اوممم خب !…
امروز میخوایم بریم پرورشگاه بعدشم باید بریم واسه ثبتنام گواهینامه

پاشو رو ترمز زد و متعجب ، با چشمای گرد شدش برگشت طرفمون

ــ هان؟
پرورشگاه؟
واسه نیکوکاری و اینا میرین دیگه؟!

سارا ــ نه داداش…
ما بچه یتیمیم ، تو مرورشگاه بزرگمون کردن
کل خونوادمونم خودمون دوتاییم
من شدم مادر و پدر و برادر و خواهر فلور ، اونم همینطور …
شده همه کس من !.

دستمو گذاشتم زیر چونش و دهنشو بستم لبخند تلخی زدم و گفتم

+حالا پس نیوفتی!
فک کردی از اون دختراییم که ناخونامون بشکنه دنیا رو خراب کنیم؟
نع…
ما کلا وسط بدبختی و بی کسی بزرگ شدیم حالا هر سختی ببینیم واسمون آب خوردنه !… .

برگشت سمت خودش … .
ماشینو روشن کرد و حین حرکت کردن دستی پشت گردنش کشید..

ــ نمیخواستم ناراحتتون کنم
نمیدونستم … .

+اشکال نداره

دیگه حرفی بینمون رد و بدل نشد …

💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜

ــ وااااااایییی خاله سحر

با ذوق پرید بغلش و بوس بارونش کرد …
فردا قرار بود رها و سنا از پرورشگاه بیرون بیان … .

ــ دلم واستون یه نخود شده بود بخدا !
کجایین شما دوتا خوشگل؟

+ببخشید دیگه خاله ، انقد سرمون شلوغ بود!
گیر دوتا اسکل مشنگ افتادیم …

جریان ارتا و ارکا رو که براشون تعریف کردیم فقد میخندیدن از این کل کل کردنامون …
بعد یکم گپ زدن ، رها دستمو گرفت و بردم تو حیاط …

ــ فلور میگم…
دانشگاه ادبیات نزدیک هنرستان شماس دیگه؟

اهومی گفتم و خواستم کامل جوابشو بدم که گوشیم زنگ خورد …

اسم نجوا و صفجه خودنمایی میکرد

ــ سلااام بر خوشگل خودم!

+سلام چطوری خوبی چه خبرا چیکار میکنی کجایی

ــ نفس بگیییر داری میمیری

ریز خندیدم و نفس عمیقی کشیدم

+خوب شد؟

حواسم نبود که رها گوشیشو در اورد و یه سلفی ازمون گرفت…

رها 🚶‍♀️ فلور

ــ آره خوبه
امروز کی میاین خونه؟

+اوممم ساعت 10 شب
خوبه؟

ــ اره خوبه
فعلا

منتظر جوابم نموند و گوشیو قطع کرد …

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 8

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
13 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
🌛ai gon PANAHY🌜
2 سال قبل

سلام سلام رمانتون خیلی خیلی خوب و عالی هست و من دنبالش میکنم فقط کم کامنت میزارم و درباره این کار من فکر نکنید که رمانتون رو دوست ندارم و فقط زوری یه خوب هست مینویسم نه اتفاقا رمانتون خیلی خیلی عالی و زیبا هست
همینطور واسه من یه مرسی یا ممنون ساده بنویسد کلتون و میکنم

پاسخ به  🌛ai gon PANAHY🌜
2 سال قبل

بچه ها خعلی خرید به خدا خعلی خرید خوب بیشعورا یه قلب ساده هم کوفتتون میشه بفرستید بی انصافا بابا یه آدم بزرگ رتبه هم بیاد هیچی نمی گید به خدا خعلی خرید 😑

Fatima
Fatima
2 سال قبل

😙😙

sannaaa
sannaaa
2 سال قبل

مرسی فلورم
عالی بود :)💛

Fatima
Fatima
2 سال قبل

یک چیستان آن چیست برای همه لباس میدوزد ولی خودش لخت است؟؟
جواب بدین

پاسخ به  Fatima
2 سال قبل

نخ

👊atena😎
👊atena😎
پاسخ به  Fatima
2 سال قبل

سوزن

Fatima
Fatima
2 سال قبل

به جز سوزن 😂

Fatima
Fatima
2 سال قبل

بعدش تعجب نکنین سر همین سوال چیستان تو روستامون بحث همه میگن سوزن ولی نه جواب یه چیز دیگه است

*ترشی سیر *
پاسخ به  Fatima
2 سال قبل

دست 🤔

Going crazy
Going crazy
2 سال قبل

سلام خلای دیوونه
محصلای نمونه
چ خبرا؟
خوبین؟
خوشین؟
کام منو نمیبینین شادین
دلم ک براتون نتنگولیده بود ولی گفتم بیام ی سری بهتون بزنم مح ک میدونم همتون عاشق منید فق حسشو ندارین بگین خسته این مثه خودم بله همین شمایی ک الان داری این کام رو میخونی عاشق منی الن چشات شبیه دو تا قلب شده.. =>این شلکی هسی😍

*ترشی سیر *
2 سال قبل

عاشق زارت منم مجنون بیمار منم بیمار بیمارت منم اومدی مستم کنی از بی‌کسی خستم کنی اینجوری وابستم کنی تو (حالا قر هو هو هو هو)… (معین – کل دنیای)

خوب حالا عشق خودم با اینکه قردار نیست من روش بندری میرقصم(هنوزم هیچ دلیل منطقی وجود نداره) (که رفیقم میگه رها صنعتی زدی یا سنتی😐) دنبال چی میری بسکه این روزا بلند پروازی تو مارو نمی بینی با همه بر نامه میچینی ولی با ما نمیشینی من همین جا موندم اما تو دلت رفته (این تیکرو میگم زن نبودی) مرد نبودی تا بفهمی که چه قد سخته حواست نیست به ما خیلی وقته هر کس می رسه دلواپس حال منه از بس که چشام خیسه نزار این دل بره از دست هی نکن دس دس… (سهراب پاکزاد- مرد نبودی)

ای دمادم باد برهم

همدما تو هم ضرر تو

دیوانه میرقصد در وصف دیوانه

ای کف بزن بر دف با ضرب جانانه

عاشق که دلتنگ است

می سنگ و پا لنگ است

وای از خیابان بی ماه و می خانه

ای خود من در من روح در پیراهن

این تو هستی یا من ای تو در من

این تویی زیبا جان

سرمه کش در بستان

بوسه داری پنهان از من جان

دیوانه میرقصد در وصف دیوانه

ای کف بزن بر دف با ضرب جانانه

عاشق که دلتنگ است

می سنگ و پا لنگ است

وای از خیابان بی ماه و می خانه

ای خود من در من روح در پیراهن

این تو هستی یا من ای تو در من

این تویی زیبا جان

سرمه کش در بستان

بوسه داری پنهان از من جان

عاشق که دلتنگ است

می سنگ و پا لنگ است

وای از خیابان بی ماه و می خانه…
(معین دیوانه میرقصد)

صدای تو لالایی منه صدام کن اسممو یادم نره ♫♪♭
ببین هنوز نفس که میکشم فقط به عشق با تو بودنه
امشب دوباره بوی عطر تو قاطی شده با بوی پیرهنم ♫♪♭
من قایمت نکردم از کسی تموم شهر پیش تو دیدنم
تموم شبا به هوای تو رو شونه های تو تو بغلت آروم میگیرم ♫♪♭
گم میشم توی موی لخت تو نمیگیرم سخت به تو نمیتونم اخمتو ببینم
تموم شبا به هوای تو رو شونه های تو تو بغلت آروم میگیرم ♫♪♭
گم میشم توی موی لخت تو نمیگیرم سخت به تو نمیتونم اخمتو ببینم
تو زنجیریو وا کردی که دنیا دور من میبست ♫♪♭
ببین غوغا به پا کردی تو به این زیبایی و بی نقص
تو تنها گلی هستی که دلم میخواد بچینم من ♫♪♭
ببین دور خودم و خودتو چه دیواری بچینم من
واسه این آرامشم ممنون برو درسته همین فرمون ♫♪♭
تموم شبا به هوای تو رو شونه های تو تو بغلت آروم میگیرم
گم میشم توی موی لخت تو نمیگیرم سخت به تو نمیتونم اخمتو ببینم ♫♪♭
تموم شبا به هوای تو رو شونه های تو تو بغلت آروم میگیرم
گم میشم توی موی لخت تو نمیگیرم سخت به تو… (آصف آریا – موی لخت)

*ترشی سیر *
2 سال قبل

باباوو چه جوری اینارو نوشتم 😶

13
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x