3.8
(12)
نویسنده: zahra_p
پارت:1
به نام هستی بخش عالم
آن را که جفا جوست نمی باید خواست
سنگین دل و بد خوست نمی باید خواست
مارا ز تو غیر از توتمنایی نیست
از دوست به جز دوست نمی باید خواست
(رهی معیری)
***
لیلا: ها؟ چیه؟ خوردی مغز مارو شمارشو نمیدم.
من: بابا میخوامش لیلا بده دیگه!
لیلا: اصلأ میخوای چیکار شماره مامان منو؟
من: میخوام برم خاستگاریش! خب میخوام بهش زنگبزنم دیگه.
لیلا: نوچ تا نگی چیکار داری بهت نمیدم.
من: باشه بابا،میخوام راضیش کنم اجازه بده توهم با منو ماریا بیای چند روزی بریم شمال آب و هوامون عوض شه تو این تعطیلات.پوفی کرد و شماره تلفن خونشون رو برام گفت منم سیو کردم.
***
من: مامان مگه من بچه ی سه سالهام؟
مامان: ای کاش سه ساله بودی متأسفانه نوزادی!
من: باشه مامان باشه آخه تاحالا صد بار تذکر دادی.
کلافه به سمت اتاق رفتم و مشغول جمع کردن شدم.
گوشیمرو برداشتم و یه آهنگ حامد پهلان پلی کردم.
همینطور که زیپ کولمو میبستم با آهنگ میخوندم.
من: خب اینم آماده شد،خب دیگه همه چیزو برداشتم دیگه چیا موندهه؟!
هیچی!
خب بزن که بریم!
گوشی و برداشتم و شماره ی لیلا رو گرفتم
که بعد از دو تا بوق جواب داد:
لیلا: ها چیه؟
من: سلام خوبی منم خوبم مرسی که پرسیدی!
لیلا: چه مرگته! حرفتو بزن کار دارم
من: لیلا من آماده شدم فقط تو به ماریا زنگ بزن که با ماشین مامان من میریم سر ساعت شش اونجام.
لیلا: باشه منم دارم آماده میشم فقط کجا میخوایم موندگار شیم؟
من: خب معلومه دیگه ویلای خودمون.
لیلا: آهان باشه پس خدحافظ ساعت ۶ منتظرتم
من: باشه خدافظ
قطع کردم و لباسامرو با هودی قرمز، شال مشکی و جین مشکی عوض کردم.
ی ادکلن خوشبو و صورتیم زدم و
کولمرو برداشتم و از اتاقم زدم بیرون .
لیلا: ها؟ چیه؟ خوردی مغز مارو شمارشو نمیدم.
من: بابا میخوامش لیلا بده دیگه!
لیلا: اصلأ میخوای چیکار شماره مامان منو؟
من: میخوام برم خاستگاریش! خب میخوام بهش زنگبزنم دیگه.
لیلا: نوچ تا نگی چیکار داری بهت نمیدم.
من: باشه بابا،میخوام راضیش کنم اجازه بده توهم با منو ماریا بیای چند روزی بریم شمال آب و هوامون عوض شه تو این تعطیلات.پوفی کرد و شماره تلفن خونشون رو برام گفت منم سیو کردم.
***
من: مامان مگه من بچه ی سه سالهام؟
مامان: ای کاش سه ساله بودی متأسفانه نوزادی!
من: باشه مامان باشه آخه تاحالا صد بار تذکر دادی.
کلافه به سمت اتاق رفتم و مشغول جمع کردن شدم.
گوشیمرو برداشتم و یه آهنگ حامد پهلان پلی کردم.
همینطور که زیپ کولمو میبستم با آهنگ میخوندم.
من: خب اینم آماده شد،خب دیگه همه چیزو برداشتم دیگه چیا موندهه؟!
هیچی!
خب بزن که بریم!
گوشی و برداشتم و شماره ی لیلا رو گرفتم
که بعد از دو تا بوق جواب داد:
لیلا: ها چیه؟
من: سلام خوبی منم خوبم مرسی که پرسیدی!
لیلا: چه مرگته! حرفتو بزن کار دارم
من: لیلا من آماده شدم فقط تو به ماریا زنگ بزن که با ماشین مامان من میریم سر ساعت شش اونجام.
لیلا: باشه منم دارم آماده میشم فقط کجا میخوایم موندگار شیم؟
من: خب معلومه دیگه ویلای خودمون.
لیلا: آهان باشه پس خدحافظ ساعت ۶ منتظرتم
من: باشه خدافظ
قطع کردم و لباسامرو با هودی قرمز، شال مشکی و جین مشکی عوض کردم.
ی ادکلن خوشبو و صورتیم زدم و
کولمرو برداشتم و از اتاقم زدم بیرون .
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 3.8 / 5. شمارش آرا 12
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
واقعا برای پارت یک اصلا کافی نبود…حداقل باید یکم از خوش و دوستاش،غرغرو بودنشون،لوس بودنشون،ادبشون ی چیزی بگه
چرت و مسخره
واسه نتیجه گیری یکم زوده…باید دید نویسنده چیکار میکنه.
ادمین جان ژانر رمان چیه؟
واسه نتیجه گیری هنوز زوده عزیزم.
ادمین جان ژانرش چیه؟
منتظر ادامش هستم ولی خیلی کم بود:/
منتظر ادامش هستم ولی خیلی کم بود:/
واسه نتیجه گیری یکم زوده…باید دید نویسنده چیکار میکنه.
ادمین جان ژانر رمان چیه؟
نمیتونم نظر بدم خوبه یا بده،چون برای پارت یک خیلی کم بود و فقط با دوستانش حرف زد
اگر ژانر رمان رو نوشته بودین بهتر بود منتظر پارت بعد هستم