رمان هلما و استاد ب تمام معنا

3.8
(25)

 

 

رمان هلما و استاد ب تمام معنا
نویسنده : مهتاب بابایی
ژانر : عاشقانه کلکلی

هفت صبح با صدای زنگ گوشی مزخرفم از خواب بیدار شدم. طبق معمول مزاحم همیشگی پونه بود.
– ها چیه نکبت ۷ صبح هم ولمون نمی کنی؟ -من هیچی بدبخت شوهرت با این اخلاق گندت ؟ جدی فک کردی تو رو تحمل میکنه؟
-حالا فعلا که شوهر ندارم …بنال ببینم هفت صبح چ خبرع زنگ زدی؟
-یکم ب اون مغز کرفست فشار بیار…ساعت هفت و نیم باید میرفتی شرکت واسه استخدام.
با شنیدن این حرف محکم دستی زدم رو پیشونیم و از جام بلند شدم و جامو جمع کردم.
صدای پونه از پشت گوشی میومد :چیشد مردی؟ یا لال شدی؟ لامصب جواب بده نصفه جونم کردی…
گوشیو برداشتم از رو تخت: خفه شو پونه حلواتو بخورم ایشالا …میمردی زودتر زنگ بزنی نفله؟؟ رو تخت مرده شور خونه ببینمت ایشالا
-بمیر بابا نکبت تقصیر منه که اصن بهت زنگ زدم
-ببین دیرم شده باید برم فعلا . گوشیو قطع کردم و زود یه صبحونه سرسری خوردم و رفتم اتاقم یه آرایش مختصر کردم.شانس آوردم خونمون ب شرکت نزدیک بود فقط ده دقیقه راه بود.
مامانمم بیدار نکردم طفلی دیشب دیر خوابیده بود. سریع از خونه زدم بیرون و آژانس گرفتم و جلو شرکت پیاده شدم .
یه شرکت بزرگ بود با یه تشکیلات بزرگتر…معلوم بود صاحبش از اون خر پولاس. از اونایی که ده تا مث منو میخرن و میفروشن و ککشونم نمیگزه. وارد شرکت شدم و رفتم سالن اصلی.
پیش منشی رفتم – سلام -سلام خانم واسه استخدام اومدین یا با آقای مهندس کار دارین؟
-نخیر واسه استخدام اومدم
-پس این فرمو بی زحمت پر کنین . فرمو گرفتم و پر کردم : هلما تهرانی بیست و چهار ساله فوق دیپلم حسابداری و مجرد.
قربون خودم برم کاش مینوشت رنگ چشم و قد و هیکل.
بزنم ب تخته چش نخورم . البته ب قول پونه یکم حسود و پررو هم هستم.
البته مهم ترین ویژگیم شر و شیطون و و مغرور بودنمه . فرمو ب منشی دادم.
خدایا یعنی میشه این کار جور شه. اونوقت اون پونه هی مدرک لیسانسشو نمیندازه جلوم پز بده. تو همین فکرا بودم منشی صدام زد : خانم تهرانی بفرمایید تو. فرم رو ب همراه رزومه کاری گرفتم دستم و رفتم تو اتاق…

??

برای خوندن این رمان به کانالمون عضو بشید

https://t.me/romanman_ir

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.8 / 5. شمارش آرا 25

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

دانلود رمان نمک گیر

    خلاصه رمان : شاید رویا…رویایی که باید به واقعیت می پیوست.‌‌…دیگر هیچ از دنیا نمی خواست…همین…!همین که یک دستش توی حلقه ی…
رمان کامل

دانلود رمان غثیان

  خلاصه: مدت‌ها بعد از غیبتت که اسمی از تو به میان آمد دنبال واژه‌ای گشتم تا حالم را توصیف کنم… هیچ کلمه‌ای نتوانست…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
4 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
الهام
5 سال قبل

چرا نمیش رمان هلما و استاد به تمام معنا رو خوند؟

ثنا
4 سال قبل

میشه بوی عشق روهم بزارید خواهشا؟!؟!؟

دسته‌ها

4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x