رمان شاهزاده قلبم پارت 44

4.6
(13)

+بله؟!

ــ پیداش کردی؟!

+نه هنوز

کلافه هوفی کشید و گفت

ــ دیگه نگرد دنبالش .. برگرد اینجا

اخمی کردم

+چرا نگردم؟! چیزی شده؟!

ــ نه … شاید .. شاید اصن اتفاقی براش افتاده باشه

عصبی داد زدم

+دفه آخرت باشه این حرفو میزنی

و تماسو قط کردم

♡✓دلوین✓♡

آرسام تو هیج جا نبودی …
نه تو ایران بودی نه اروپا …

حوس کردم برم و سری به عمارت قبلیم بزنم
همین که رسیدم اونجا …

آرسامو دیدم 😳🥺🫂💔

تکیشو داد به درخت بزرگی که کنار عمارتم بود
سیگاری در آورد و گذاشت لای لباش
لبایی که همه جوره دلم میخواستشون …

اشک شوق از گوشه چشمم چکید و بدو بدو رفتم سمتش و رو به روش وایستادم

چشاش رنگ تعجب به خودش گرفت و هیچی نمیگفت
کم کم به خودش اومد و سیگارشو انداخت زمین

پریدم بغلش و بوسه بارونش کردم

ــ کدوم گوری بودییییی
کل اروپا رو دنبالت گشتم لعنتی

اشکام امون حرف زدن نمیداد

محکم بغلش کردم خیلی خیلی محکم …

+آ..آرسااام عاشقتم

بوسه ای رو گونم کاشت و گفت:

ــ من بیشتر عشقم خیلی بیشتر
کجا بودی … یه سال تمام دنبالت گشتم

سرمو بلند کردم و تو چشای سگ دارش زل زدم
بوسه ای رو لباش نشوندم و گفتم:

+جریان داره …
بریم هتل؟!

سفت بغلم کرد و بعد چند دیقه رسیدیم به هتل و رفتیم تو اتاقش
خیلی قشنگ بود …
بهترین هوای تهرانو داشت
یه اتاق شیک با دکور مشکی و سفید و طلایی
لامصب چقد خوشگل بود !

دستشو گرفتم و گذاشتمش رو تخت… .

هر دوتامون بی قرار لبای همدیگه رو گاز میگرفتیم و میمکیدیم
تو یه حرکت جامونو عوض کرد و حالا اون روی من بود

بلخره لذت رابطمونو بعد یه سال و تقریبا یه ماه دوباره داشتم حس میکردم … .

دکمه های لباسمو باز کرد
منم همین کارو کردم که چشمکی بهم زد
با این کارش دیوونه ترم کرد برای خوردن لباش

لباسامونو که در آوردیم دوباره بی قرار لبامو گذاشتم رو لبای داغش و حریصانه مکیدمشون … .

نفس که کم اوردیم از هم جدا شدیم و دستای کشیده و خوشگلش رفت سمت سوتینم

تمام این مدت لبخند گشادی رو لبام جا خوش کرده
بود …

کمرمو بلند کردم تا قفل سوتینمو باز کنه … .

با دستای داغش کل تنمو لمس میکرد و در آخر دستاش رو سینه هام نشست و نوکشونو به بازی گرفت

خیلی تحریک شده بودم و آه غلیظی از بین لبام خارج شد که آرسامو دیوونه تر کرد و گاز ریزی از نوک سینم گرفت

+آخ…

جوووون کش داری گفت و سرشو تو گودی گردنم فرو برد و آروم میبوسید … .
همزمان دستشو از شلوار و شورتم رد کرد و به بهشتم رسوند

ناله کوتاهی کردم که سرشو بیرون آورد و شلوار و لباس زیرمو از پام بیرون کشید …

نگاه تب دارشو به بهشتم دوخت و گفت:

ــ نمیدونی چه حالی بودم دلوین …

خودشو پایین تر کشید و شلوار و لباس زیرشو در آورد

آخ که چقد دلتنگش بودم
میخواستمش!
همین الان میخواستمش…

با صدای لرزونم گفتم

+آرساااام …
میخوامت

ــ منم میخوامت حتی بیشتر از تو

پاهامو باز کرد و کمی از مردونگیشو آروم وارد بهشتم کرد که آیی گفتم … .

سرشو جلو آورد و بوسه کوتاهی زیر پیرسینگ نافم کاشت که باعث شد قلقلکم بیاد و یکمی بخندم

اصلا حواسم نبود و یهو کلشو واردم کرد که جیغ خفیفی کشیدم

دستشو تو موهام حرکت میداد و آرومم میکرد …
بعد آخرین بار که آرژان بهم تجاوز کرد از رابطه میترسیدم ولی وختی دوباره آرسامو دیدم …
قند تو دلم آب شد!

چشامو با درد باز کردم و با نگاه مهربونش مواجه شدم
آروم گفت:

ــ الان عادت میکنی …

سری تکون دادم و آب دهنمو قورت دادم

شروع کرد به عقب و جلو کردن خودش و کمی بعد هر دوتامون بیحال دست همدیگه رو گرفتیم
تو آغوش گرمش فرو رفتم و …

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.6 / 5. شمارش آرا 13

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

دانلود رمان مهکام

خلاصه : مهران جم سرگرد خشنی که به دلیل به قتل رسیدن نامزدش لیا؛ در پی گرفتن انتقام و رسیدن به قاتل پا به…
رمان کامل

دانلود رمان گندم

    .خلاصه : داستان درباره ی یک خانواده ثروتمنده که بیشتر اعضای اون کنار هم زندگی میکنن . طی اتفاقاتی یکی از شخصیت…
رمان کامل

دانلود رمان ارباب_سالار

خلاصه: داستانه یه دختره دختری که همیشه تنها بوده مثل رمانای دیگه دختره قصه سوگولی نیست ناز پرورده نیست با داشتن پدر هیچ وقت…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
11 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
2 سال قبل

نه عالی بود بیبی🙂😂

پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

😘نوکرم 😂

Sni
2 سال قبل

آقا سکس بس نیس؟ 😐 اصن بیا منم بگا

Sni
پاسخ به  Sni
2 سال قبل

جررر اوکیه 😂👌🏻

atena
پاسخ به  Sni
2 سال قبل

کجایی ادرس بده بیام

Helya
2 سال قبل

🥲جون
بالاخره رسیدن به هم
آرژان گناهی🥲

atena
2 سال قبل

عالی بود فلورممممم
فقط جون من دلوین رو اذیت نکن

Yeganeh
2 سال قبل

عالی بود فلور
ایول کلک رو نکرده بودی تو که از سارا هم بهتر صحنه می نویسی

پاسخ به  Yeganeh
2 سال قبل

😂😂😂😂ععع … به قول خودت نو که میاد به بازار
کهنه میشه دل آزار ! .😏😕

Yeganeh
2 سال قبل

نه عجقم تو که تکی ♡♡
اینو الکی گفتم فلور دلش خوش بشه ولی تو که جای خودتو داری
بابا تو سردسته صحنه نویسان هستی نپصم

پاسخ به  Yeganeh
2 سال قبل

😂😂😂اوففف چه خرررر شدم 😎😂

دسته‌ها

11
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x