سرنوشت تلخ دریا♥️پارت یازدهم

3.3
(4)

پارت یازدهم

امین ***

چرا من باید رو این دختر ضعف داشته باشم اخه
سرکوچه منتظر بودم بره داخل خونشون
وقتی وارد خونه شد ماشین روشن کردم سمت خونه حرکت کردم
وقتی بابا فوت کرده بود من ایران نبودم حسابی دلم واسه مامان تنگ شده بود

چندتا بوق زدم نادر در باز کرد
به به اقا نادر چه خبر
سلام اقاا دلنتگتون بودیم و بعد از احوال پرسی وارد عمارت شدم
تا ماشین پارک کردم مامان با اسپند اومد سراغم
امیرم پشت سرش اومد

مامان:پسر خوشتیپ بلخره اومد
شروع کرد بع بوسیدن منو قربون صدقه رفتن که
یه دفعه صدای امیر به گوش رسید

بله مامان خانوم نو که میاد به بازار کهنه میشه دل آزار
مامان رو بهش گفت حسود
داداشت بعد چند وقت اومده
تک خنده ای کرد گفت باشه بابا

***
درحال حرف زدن با مامان بودیم که امیر اومد کنارمون نشست خب گل پسر چه خبرا چیکارا میکردی اونجا کارا خوب پیش میرفت؟
تک خنده ای کردم گفتم
درگیر پروژه بودم بعد از یک سال تموم شد بلخره خوب بود

مامان با دقت به حرفای ما توجه میکرد
امیر انگار که خواست مامانو بیچونه گفت
مامان خانوم واسه من از اون شربتای معروفت درست میکنی؟

مامان با لبخند جواب داد :
نمیخواد منو بفرستی دنبال نخود سیاه خودم داشتم کم کم میرفتم
امیر تک خنده ای کرد که مامان بلند شد رفت سمت اتاقش
امیر رو بهم گفت
نمیخواستم جلو مامان بهت بگم لبت چیشده؟…
تا قبل اینکه از شرکت بزنی بیرون که اینطور نبودی

+قضیش مفصله بابا بیخیال

-خب بگو میخوام بدونم

_همین منشیت دریا
انگار که حرفم به تعجب اورده باشتش نزدیک تر اوند گفت
+خب
_داشتم از شرکت میومدم بیرون دیدم صدای جیغ یه زن میاد دیدم که دریاس
رفتارایه امیر مشکوک بود چرا انقد براش مهم بود
_خب، چی..چیشده بود

+نزدیک تر شدم دیدم یکی مزاحم دریا شده

تا حرف هامو شنید صورتش از شدت عصبانیت قرمز تر میشد
من خوب میشناختم امیرو، عصبی بودو منتظر بقیه حرفم بود
با صدای که سعی داشت کنترلش کنه گفت
+بهش دستم زد
_اره بی شرف میخواست به زور کنش تو ماشین

دستاش مشت شده بود
رو به من گفت
+خب تو چیکار کردی امین

_باید چیکار میکردم امیر از صورتم معلوم نیس؟

طفلی همش تو راه گریه میکرد

ادامه دارد

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.3 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

دانلود رمان آنتی عشق

خلاصه: هامین بعد ۱۲سال به ایران برمی‌گردد و تصمیم دارد زندگی مستقلی را شروع کند. از طرفی میشا دختری مستقل و شاد که دوست…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسته‌ها

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x