رمان لاوندر پارت ۶۴

4.3
(23)

 

7

 

حالا که داشت من رو اذیت می‌کرد بد نبود ببینم آستانه ی تحملش تا کجاست!

 

لبخند کمرنگی زدم و بهش نزدیک شدم

 

روی پنجه ی پام بلند شدم و سرم رو به گوشش رسوندم

 

نفسام رو روی گوش و گردنش پخش کردم

 

_ زنت رو ببر حمام!

 

با تردید نگاهم کرد

 

انگار توقع چنین رفتاری ازم نداشت

 

دستم رو روی شونه اش گذاشتم و کف هردو دستم رو تا وسط سینه اش لغزوندم

 

سرم رو خم کردم و روی گودی شونه اش گذاشتم

 

ناگهانی و محکم به طرف حمام هولش دادم

 

چون مات مونده و شل ایستاده بود تکونی خورد و زود خودش رو جمع کرد

 

اخماش رو درهم کرد و چنگی به موهاش زد

 

دوباره بهش نزدیک شدم

 

ناگهانی دو طرف بازوم رو گرفت و من رو به خودش چسبوند

 

ایندفعه نفسای داغ اون بود که به گوشم خورد و حالم رو دگرگون کرد

 

این بازی رو الکی شروع کردم اما حالا خودم سست شده بودم و خواستار ادامه دادنش بودم

 

بیش از ۵۰۰ پارت از رمان لاوندر توی وی آی پی آپ شده برای عضویت در کانال vip لاوندر مبلغ 30  هزار تومان به شماره کارت👇

💳6104337658038912

پریسا شکور

بفرستید و بعد عکس رسید واریزی رو برای ادمین ارسال کنین تا لینک کانال vip لاوندر رو دریافت کنین👇

@Moran_rts

 

لاونــــدر💜

#Part258

 

از حالت نگاه کردنش ترسیدم

 

لبش روی گردنم نشست

 

سوختم و دم نزدم

 

_ گفته بودم از من دور بمون سوگلی!

 

سرم رو بلند کردم و نگاه لرزونم رو به چشماش کشوندم

 

_ چرا باید از شوهرم دور بمونم؟

 

انگار نه انگار که شب قبل زیر دستاش داشتم جون می‌دادم

 

فشار دستاش روی کمر و بازوم بود

 

حس می‌کردم استخونام داشت می‌شکست

 

_ نزدیک من نباش سوگلی!

 

من رو رها کرد و عقب کشید

 

بغض کرده به کنار گرفتنش نگاه کردم

 

چرا می‌خواست با من باشه ولی نمی‌تونست؟

 

حوله اش رو برداشت و به طرف حمام رفت

 

_ اینجا نمون برو واسه خودت شام درست کن! شب من نیستم ضعف نکنی

 

همونجور که به طرف حمام می‌رفت ادامه داد

 

_ اگه توی اتاق بمونی قول نمیدم تنهایی برم حمام

 

حس بد پس زده شدن بهم دست داده بود

 

چرا آرمین نخواست ادامه بده؟

 

بغضم رو پس زدم

 

صدای دوش آب به گوشم رسید

 

زیرلب زمزمه کردم

 

_ می‌خوام اوج دیوونگیتو با چشم ببینم!

 

بیش از ۵۰۰ پارت از رمان لاوندر توی وی آی پی آپ شده برای عضویت در کانال vip لاوندر مبلغ 30  هزار تومان به شماره کارت👇

💳6104337658038912

پریسا شکور

بفرستید و بعد عکس رسید واریزی رو برای ادمین ارسال کنین تا لینک کانال vip لاوندر رو دریافت کنین👇

@Moran_rts

 

لاونــــدر💜

#Part259

 

چمدونی که هنوز وسایلش رو توی کمد جا نداده بودم رو باز کردم و زیر و رو کردم

 

با دیدن لباس آبی رنگ بلندی توی وسایلام لبخندی روی لبم نشست

 

_ من امشب میام مهمونی!

 

پوزخندی زدم

 

_ شاید هم یکی دیگه اونجا داره که نخواسته من برم!

 

از اتاق بیرون رفتم و خودم رو توی آشپزخونه مشغول نشون دادم تا آرمین مشکوک نشه

 

نیم ساعتی گذشت و آرمین از اتاق بیرون اومد

 

بوی عطرش عوض شده بود و یه عطر جدید زده بود

 

با دیدن تیپ و ظاهر منحصر به فردش ناخواسته اخمام درهم شد

 

توی این مهمونی شاید نگاه خیلیا بهش میفتاد و بهش نزدیک می‌شدن

 

همونجور که توی محله دخترا جذبش میشدن

 

اما هیچکس خبر نداشت که پشت این همه خصوصیات ایده آل، مردی وحشی با روانی ناآرام بود

 

مردی که توی خواب خودش رو قاتل می‌دونست و شب قبل داشت زن خودش رو خفه می‌کرد!

 

با همه ی اینها من باز هم نمی‌تونستم جلوی این قلب رو بگیرم تا براش نتپه!

 

چرا که وقتی من رو توی آغوشش گرفت و خوابید دیگه بعد از اون تا صبح کابوس ندیدم

 

با فکری که به ذهنم اومد لبخندی روی لبم نشست

 

شاید پادزهر کابوس های من، خودش بود!

 

بیش از ۵۰۰ پارت از رمان لاوندر توی وی آی پی آپ شده برای عضویت در کانال vip لاوندر مبلغ 30  هزار تومان به شماره کارت👇

💳6104337658038912

پریسا شکور

بفرستید و بعد عکس رسید واریزی رو برای ادمین ارسال کنین تا لینک کانال vip لاوندر رو دریافت کنین👇

@Moran_rts

 

لاونــــدر💜

#Part260

 

_ من دارم میرم درا رو قفل کن

 

ناخواسته صداش زدم

 

_ آرمین

 

برگشت و نگاه نافذش رو به صورتم انداخت

 

_ چی شده سوگلی؟

 

نتونستم حرف اصلیم رو بزنم

 

_ زود برگرد!

 

ابرویی بالا انداخت

 

انگار از حرفم تعجب کرده بود

 

ضربه ای به گونه ام زد

 

_ سعی کن بخوابی

 

عقب‌گرد کرد و از در بیرون رفت

 

نفس حبس شده ام رو بیرون دادم و به طرف اتاق دویدم

 

لباسم رو پوشیدم و آرایش مختصری کردم

 

تصمیم داشتم تا جایی که امکان داشت آرمین نفهمه که منم توی مهمونی هستم

 

ولی چنین چیزی سخت بود

 

موهام رو توی صورتم ریختم تا صورتم رو بپوشونم

 

حرف آرمین توی ذهنم اکو شد

 

« موهات انتخاب خوبی برای پنهان شدن نبود!»

 

دفعه ی قبل که زیر این موها استتار کردم من رو شناخت

 

بهتر بود دنبال راه دیگه ای می‌گشتم

 

راه دیگه ای به ذهنم نرسید

 

تنها باید از چشمش دور می‌موندم و زودتر از اون برمی گشتم خونه

 

بعد از اینکه از ظاهرم مطمئن شدم یه تاکسی گرفتم و به طرف سالنی که مهمونی توش برگزار شده بود رفتم

 

مدیا رفت توی مهمونی در حالی که آرمین هم قراره ….😰👇

اگه دوست دارین یک عالمه پارت یکجا بخونین و زودتر بفهمین بین مدیا و آرمین چی پیش میاد برای عضویت در کانال ویژه ی لاوندر مبلغ 30 هزار تومان به شماره کارت👇

💳6104337658038912

پریسا شکور

شات رسید واریزی رو برای ادمین ارسال کنین👇

@Moran_rts

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 23

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x