رمان مادیان وحشی پارت 64 (آخر)+عکس شخصیت ها

4.1
(25)

+شما دارین به من میگین سردار خودشو معرفی کرده به اداره پلیس؟
دارین میگین دو نفرو کشته؟
م..من ، من باور نمیکنم!

اشکامو پاک کردم و زود از خونه بیرون رفتم …

1 سال بعد …

سرمو بین دستاش گرفت و لبخند محوی زد

ــ من و تو کی عاشق همدیگه شدیم؟

لبمو به دندون گرفتم و تو گلو خندیدم

+محض یاد آوری امشب عروسی دلدار و نوتریکاس
ما ام هنوز هیچ کاری نکردیم
بیا بریم خرید واسه این حرفا وخت زیاده

پیشونیمو بوسید و چشمی گفت
چه حس خوبی بود که بالاخره با سردار بودم …
که بالاخره داشتمش …!

🏷رآویْْ

دو ماه بعد از مراسم ازدواج دلدار و نوتریکا ، سردار و نایریکا با یکیدیگر ازدواج کردند
امیر ارسلان دوباره شرکتش را به ایران انتقال داد و همراه اسنات ، دلدار نوتریکا نایریکا و سردار برای همیشه به ایران برگشتند …

🚬🖤🚬🖤🚬🖤🚬🖤🚬🖤🚬🖤🚬🖤🚬🖤🚬🖤

پایان فصل دوم رمان سادیسمیک

#f.m

سردار
نوتریکا
دلـدار
نایریـکا

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.1 / 5. شمارش آرا 25

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

دانلود رمان ویدیا

خلاصه: ویدیا دختری بود که که با یک خانزاده ازدواج میکنه و طبق رسوم باید دستمال بکارت داشته باشه ولی ویدیا شب عروسی اش…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
3 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مهرسا
2 سال قبل

رمانت بازم ادامه داره؟!

مهرسا
2 سال قبل

بجز این رمان دیگه چ رمانیو مینویسی؟!

مهرسا
2 سال قبل

اسم رمان های ک بعد از امتحانات میزاری چیه فلور.

دسته‌ها

3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x