رمان به تلخی حقیقت پارت 19

4
(4)

اریکا☆

 

بعد اینکه کارولین و اریک رفتن مارسل از بابا اجازه گرفت منو ببره خونه خودمون دوتایی..!

کارولین🤤😎♥

حسابی خسته بودیم و به محض رسیدن خودمونو انداختیم رو تخت …

دستمو بین موهاش فرو بردم و خیره به چشمای مشکی رنگ نافذش گفتم

 

+تو این چن سال خیلی اتفاقا افتاد ، من مدرکمو گرفتم مامان گروهشو سپرد بهم

بابا ام گروهشو سپرد به اریک

 

ــ دلم واست تنگ شده بود …

 

لبخند گرمی به روش پاچیدم …

 

+من بیشتر ، داشتم از دوریت روانی میشدم

به عصاب خودم کنترل نداشتم … .

 

ریز خندید و این خنده جذابیتشو چند برابر میکرد

چقد دلم میخواست همیشه داشته باشمش..!

 

دستمو انداختم دور گردنش و لبامو گذاشتم رو لباش …

دستشو رسوند به کمرم و از شلوار و شورتم ردش کرد …

با این کارش جون دوباره گرفتم و محکم لباشو گاز گرفتم … .

 

روم خیمه زد و همه لباسامو در آورد … .

سینمو گرفت تو دستش و فشار آرومی داد

صداهای نامفهومی از بین لبام خارج میشد … .

 

کل تنمو بوسه بارون کرد و رفت پایین تر

بدون معطلی پاهامو باز کرد و با دستای فوق العاده گرمش ران پامو ماساژ میداد …

 

+اوممممم مارسل ، بسه … .

 

هیچی نگفت و فقد لباسای خودشو در آورد و انداخت گوشه اتاق

لب طولانی ازم گرفت و خودشو بین پاهام تنظیم کرد

 

ــ اجازه هست؟!

 

چشمامو بستم و سرمو به نشونه آره تکون دادم …

 

سارلارشو با بهشتم تنظیم کرد

کم کم کلشو داخلم کرد و با اولین ضربش جیغم هوا رفت …

 

صب روز بعد …

 

ــ اریکا … اریکااا پاشو دیگه خرس قطبی

 

یه روز عین آدم نخوابیدم تو عمرم..!

 

بدون توجه به اتفاقای دیشب خواستم از رو تخت بلند بشم که یهو زیر دلم تیر کشید و پخش زمین شدم …

 

با کت و شلوار رسمیش دوید طرفم و نگران گفت

 

ــ چیشدی

میخوای .. میخوای ببرمت دکتر؟!

 

چشمامو با درد بستم و و آروم لب زدم

 

+ببریم دکتر چی بگی؟!

کمک کن پاشم

 

دستمو گرفت و بلندم کرد

به هزار بدبختی رفتیم طبقه پایین واسه صبحونه …

 

ــ خب حالا انگار زخم شمشیر خوردی!

 

چشمامو گشاد کردم و گفتم

 

+استاد!

مهندس!

روان شناس!

دیشب نیم متر به عرض 4 انگشت کنار همدیگه کردی داخلم میخوای دردم نگیره؟!

 

تو گلو خندید و دوتا قهوه با کیک وانیلی آورد و گذاشت رو میز

 

ــ عادت میکنی ..!

اریکا🤤😎♥

زیر لب پررویی نثارش کردم و بعد خوردن صبحونه حرکت کردیم سمت عمارت خودمون …

 

اریک و کارولینم اومده بودن و رو مبل داشتن پچ پچ میکردن گوشامو تیز کردم و مشغول فضولی شدم …

 

کارولین ــ اریییک لعنت بهت دلم درد میکنه میمردی آرومتر کارتو بکنی؟!

 

اریک کلاف دستی تو موهاش کشید و نوچی کرد

 

اریک ــ چه غلطی بکنم الان برات؟!

اریک🤤😎♥

نیشگون محکمی از اریک گرفت

اریک ــ آخ وحشی…

کارولین🤤😎♥

دیگه بیشتر از این نخواستم سر در بیارم اتفاقای دیشبشون برا همین برگشتم سمت مارسل و تو یه حرکت گوشیشو از دستش در آوردم …

حواسش نبود و بلند گفت

 

مارسل ــ خل وضع بدش من ببینم

مارسل🤤😎♥

دستمو به نشونه هیس جلوی بینیش گرفتم و سر کشیدم تو گوشیش

داشت عکسای دوتاییمونو نگا میکرد … .

برگشتم سمتش و خواستم چیزی بگم که مامان و بابا اومدن …

رو به اریک گفت

مامان ــ عروسیتون مباااااارک!

خوش گذشت؟!

ریز خندیدم و به جای اریک جواب دادم

+مامان جان مثل اینکه …

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

دانلود رمان تاروت

  خلاصه رمان :     رازک دختری از خانواده معمولی برای طرح دانشگاهی وارد شرکت ساختمانی بنام و مطرحی از یه خانواده پولدار…
رمان کامل

دانلود رمان وان یکاد

خلاصه: الهه سادات دختری مذهبی از خانواده‌ای سختگیر که چهل روز بعد از مرگ نامزد صیغه‌ایش متوجه بارداری اش میشه… کسی باور نمیکنه که…
رمان کامل

دانلود رمان قلب سوخته

      خلاصه: کاوه پسر سرد و مغروری که توی حادثه‌ی آتیش سوزی، دختر عموش رو که چهارده‌سال از خودش کوچیکتره نجات میده،…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
64 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
2 سال قبل

میگم .. اریک رو عوض کردی؟! …
قبلا این نبوداااا 😑
اینکه ارسامه😢

پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

اقااا خب عکس قبلیش که بهتر بود 😢
من رو اون کراشم نه این 🙄😖

پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

عه بیشوور این عکس یکی از شخصیتای رمان بعدیمه😂
خیلی بدییی همون قبلیه بهتر بود بابا

پاسخ به  Elena .
2 سال قبل

خب اشکال نداره عکس دیگه شو بر میدارم
اسمشو که دارم نیازی نیست
ولی حداقل عکسش دیگه واس منه میخواد اریک واس سارا باشه نمیدونم این بچه رو کراش دارم خودم😊🔪

پاسخ به  Elena .
2 سال قبل

رمان بعدی من که رمانای شما تموم میشه تازه این یکی رمانم تمموم میشه میرم رو اون

پاسخ به  Elena .
2 سال قبل

اوکیه😂
در ضمن اون رمانم واقعا در مورد خون آشام و گرینه و جادوگره🙂🔪

پاسخ به  Elena .
2 سال قبل

فصل دو شه؟! 🙄🤔

پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

نه یه رمان جدا هست

پاسخ به  Elena .
2 سال قبل

اها ، راستی الن …
نمیخوای اینو دو فصل کنی؟! …🙄

پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

نه
تک جلده
جلد دو حوصله م نمیکشه
بیشتر نقشه رو ویچز و ومپایر و ورولف دارم
اونارو چیزای جدید به ذهنم اومده میخوام بنویسم 🤤
آخخخ ویچز چه شودد

پاسخ به  Elena .
2 سال قبل

اوه 🙄

پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

😄باز که ادب یادت رف …

پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

🤷‍♀️😄

پاسخ به  Elena .
2 سال قبل

مال منههههه😑💔

پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

یس😢
پارت بعددددد😭

پاسخ به  Elena .
2 سال قبل

😂😂چه شانسی دارین شماهااا

پاسخ به  Elena .
2 سال قبل

آخه خیلی بهش گرگینه و خون آشام بودن میخور و جیگری هست واس خودش🤤

پاسخ به  Elena .
2 سال قبل

نوووچ ، اون ارسام بود 😑

پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

وایسا ببینم 😶

پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

الکیییی🙄🙄🙄🙄🙄

Darya
2 سال قبل

لامصب چرا انقدر خوشگل
یعنی اریک میبینم هم انرژی میگرن هم داغون میشم

پاسخ به  Darya
2 سال قبل

ماله خودمه هااا چشاتونو درویش کنین 😑🔪

Darya
2 سال قبل

روز ولنتاین مبارک عشقا❤

خوب حالا شما کادو ها رد کنید بیاد من از همین الان بگم کمتر از سرویس طلا قبول نمیکنم😂

پاسخ به  Darya
2 سال قبل

😂😂😂پررو …
مبارکه 😍😅

R
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

سارا به نظرت آهنگ دهه ۶۰ حمید هیراد زیادی غمگین نیست من دارم روش گریه میکنم یاد قسمت آخر سریال آنانم افتادم هیق هیق 😔😫😪😥😓😭😭

پاسخ به  R
2 سال قبل

اره خیلی😭😪

پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

😂این پسر کلا عشقه …

پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

نه مساوی ان 😌😂

2 سال قبل

عع برم ببینم 🏃‍♀️😍

2 سال قبل

اسمشو بگوو😍😍
توله سگ چه نازه 😢

z
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

حسوووود😢💔😂

پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

من اون اسمی که گفتم اصن یکی دیگه بودش بهش گفتم حداقل اینو برندار فک کرده اسم اریکو گفتم

Darya
2 سال قبل

خوشم میاد همه شخصیت ها چشم آبی ان

z
پاسخ به  Darya
2 سال قبل

تا اونجایی ک من دیدم فقط کارولین چش آبیه
بد عزیزم اینا غربین پس قیافه هاشونم مثل ما ایرانیا نیس😢💔😂

Darya
پاسخ به  z
2 سال قبل

وا مگه ما ایرانیا چیمون از خارجیا کمتر؟
خیلی ناز تر و خوشگل تر از اوناییم
الان یکی مثل من که خیلی خوشگلم یا خواهرم بزرگم انقدر خوشگل کلی خواستگار داره هر پس را دنبالش اما خواهرم من به هیچ کدوم بها نمیده😂😊

z
پاسخ به  Darya
2 سال قبل

عوووووه من خودمو گفدم😂💔🥺
بله حق با شماس😂
اصلا مشکی رو عشقه جاااذابه
من دخترعموهام همشون چش رنگین من چشام قهوه ایه از همشون جااااذاب ترررم😌😂💔
عوووو سقف ریخ رو سرممم😢😂

Helya
پاسخ به  Darya
2 سال قبل

😂اعتماد بنفس خودتی بقیه اداتو در میارن

z
2 سال قبل

فقط اونجا ک داش کیر مارسلو توصیف میکرد خدااااااا🤭😂
چجوری اینا میان تو ذهنت فلور😈😉😂

پاسخ به  z
2 سال قبل

😂😂😂جررر

پاسخ به  z
2 سال قبل

بیچاره 😂😂😪

Sni
پاسخ به  z
2 سال قبل

وای نباید میخندیدم

z
پاسخ به  Sni
2 سال قبل

چرا بخند بابا
دوروز دیگه میمیریم دیگ تواین دنیا نیستیماااا😂😢💔

z
پاسخ به  z
2 سال قبل

همون نیم متر به عرض ۴ انگشتم من دارم حساب میکنم خشتک شلوارشو پاره میکونه مخصوصا وقتی تحریک شه🙂✌🏿😂
ببین ذهنمو درگیر چیاس ب جای درس😔😂

Helya
پاسخ به  z
2 سال قبل

😂😂😂دقیقاااا
دهنت
وسط علوم خوندن یهو یاد همین چهار انگشت افتادم

Yeganeh
2 سال قبل

های گایز 😘🤗 🙂
چطور مطورین 🙂☺

پاسخ به  Yeganeh
2 سال قبل

بد 😢
خودت چطوری؟!

Yeganeh
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

چرا بد ساری جون ؟!
من افتضاح بیمارستان بستری بودم
من افسردگی حاد دارم وقتی که حالم بد میشه بیهوش میشم باید برم بستری شم

پاسخ به  Yeganeh
2 سال قبل

هیچی ، همینطوری یهویی حالم از خودم بهَم خورد 😢
الهی ؛ بمیرم برات منننن😭💔🖤

Yeganeh
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

خدا نکنه
بعد کی میخواد برای ما رمان بنویسه ؟؟!
البته از وقتی که با شما ها میحرفم خیلی بهتر شدم و از مدتها بود حالم بد نشده بود

پاسخ به  Yeganeh
2 سال قبل

فلور هس … پس دیگه منو میخواید چیکار؟!😄🤔
کلا امروز رو فاز غمم …
حالم اصلا خوش نی 😭🤦‍♀️

Yeganeh
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

ساری غلط اضافی نکن آفرین

پاسخ به  Yeganeh
2 سال قبل

هققق😢

Sni
پاسخ به  Yeganeh
2 سال قبل

واقن جدی میگی🙄🥲

Yeganeh
پاسخ به  Sni
2 سال قبل

نه پس شوخی می کنم 😐😑
دیگه تا این حد هنوز مرض دار نشدم که الکی بگم 😅

پاسخ به  Yeganeh
2 سال قبل

نه من اولین باره همچین حسی دارم …
کلا از خودمو کارامو ، اخلاقمو رمانمو …
همه چییم حالم بهم میخوره 😕

Yeganeh
پاسخ به  Yeganeh
2 سال قبل

خوبی فلویی جون ؟! 🙂

Yaganeh
2 سال قبل

ولنتاینتون مبارک عشقا ❤❤❤
ببینم تا الان چند تا کادو از پسرا و عشقاتون گرفتین ؟؟
یا هنوز سینگل به گورین ؟؟

پاسخ به  Yaganeh
2 سال قبل

من از هرچی پسره متنفرم …
بعد ازشون کادو بگیرم؟! ..🙄😏
سینگلی رو عشقه 🙃

Yeganeh
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

ایول بیا بغل خودم

R
پاسخ به  Yaganeh
2 سال قبل

عق از پسزا شکارم ینی از بس باهاشون دعوا کردم تو ۱ کیلومتریمم نمی پلکن (آخ یادش بخیر جوونی داغ دلم تازه شد کلاس اول بودم کلاس سومیه بد بختو زدم 😁🤕که در آخر من بردم پامام پامام)

پاسخ به  R
2 سال قبل

😂💔

Yeganeh
2 سال قبل

رماناتون رو خوندم عالی دارین پیش میرین 😍

پاسخ به  Yeganeh
2 سال قبل

تنکس بیبی 🙃😕

R
پاسخ به  Yeganeh
2 سال قبل

دارم راست میگم هنوز از اون روز دماغم کجه(تورو خدا به هیچ کسی نگید 😁)

دسته‌ها

64
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x