منتظرش نموندم و رفتم طبقه بالا لباسامو عوض کنم که یهو گوشیم زنگ خورد
شماره نیکلاس بود …
ازش گرفته بودم
با ذوق گوشیو برداشتم
+جونم نیکلاس؟!
خنده ریزی کرد و با صدای فوق العادش که دل هر دختریو میبرد گفت:
ــ جونت سلامت
میای بریم بیرون؟!…
😈💜😈💜😈💜😈💜😈💜😈💜😈💜😈
با نیکلاس نشسته بودیم تو کافه و هر دوتامون قهوه سفارش دادیم …
ــ خب!
از خودت برام بگو
لبخند دلنشینی که رو لباش جا خوش کرده بود باعث شد خیلی از دخترا نگاهشون روی نیکلاس ثابت بمونه…
دستمو گذاشتم زیر چونم و گفتم:
+خببب ، من یه برادر دارم که باهمدیگه دو قلو ایم
مامان و بابام همیشه هوامونو دارن …
دوتا دوست دارم اسمشون بارمان و رادمانِ
اونا ام دوقلو ان
کلا خیلی باهمدیگه میچرخیم…
البته چن ماهی هست رفتن ایران برای ماموریت
ولی زود برمیگردن …
مثل من دستشو گذاشت زیر چونش …
ــ من همیشه دوس داشتم یه خواهر یا برادر داشته باشم …
+آره …
حس قشنگیه!
خب ، تو از خودت برام بگو
ــ اومممم خب من تک فرزندم
تو پاریس تنها زندگی میکنم
و پدرم اهل ایرانه ، مادرم اهل فرانسه …
یه عمو دارم که نمیشناسمش ، ینی چند سال پیش ، قبل اینکه من به دنیا بیام عموم از پیشمون رفته …ولی چنتا عکس ازش دیدم…
باورم نمیشد پسر به این جیگری و خوشگلی مجرد باشه !
+زندگی قشنگی داری …
برای عموت ، متاسفم
نفس عمیقی کشید و گفت:
ــ ممنونم
قهوه تو بخور …
سرد شد…
همین که یه قطره از قهوه رو خوردم گوشیم زنگ خورد
چشمامو با عجز بستم و عنجونو گذاشتم رو میز
بازم مزاحم همیشگی ، اریک!
+بله اریک؟!
با صدای ذوق زده و خوشحالی که داشت حدس میزدم اتفاق خیلی خوبی براش افتاده باشه…
ــ اریکا بدو بیا خونه بارمان و رادمان اومدن میخوایم بریم بیرن
با خوشحالی وصف ناپذیری گفتم:
+وایییییی اریک!
باشه باشه الان میااام
تلفنو قطع کردم و رو به نیکلاس گفتم
+پاشو بریم…
متعجب گفت:
ــ کجا بریم؟
دستشو گرفتم و از کافه کشیدمش بیرون
+ هم با خونوادم آشنات کنم هم بریم بارمان و رادمانو ببینیم هم بریم بیرون باهاشون
وایستاد ، هوفی کشید و گفت:
ــ اریکا!
نمیخوام مزاحم جمع خونوادگیتون بشم
دستشو محکم تر کشیدم که مجبور شد باهام راه بیاد
+مزاحم نیستی پسر؛ با تو بیشتر کیف میده
دیگه هیچی نگفت …
کنار ماشینامون وایستادیم
+نیکلاس پشت سر من راه بیا
اگه بری دیگه باهات حرف نمیزنم
باشه؟؟
دستی تو موهای طلایی رنگش کشید
ــ باشه، چشم!
زبونی رو لبام کشیدم و چشمکی بهش زدم
تا رسیدیم عمارت بدو بدو رفتم سمت رادمان و محکم تو بغلم چلوندمش
+خوشگلااااا
ــ خوشگل خودتونین موش موشکااا
بازم یاد خاطرات بچگی …
بعد اینکه هر دوتاشونو حسابی چلوندم دست نیکلاس و گرفتم و آوردمش کنار خودم
+رادمان ، بارمان ، اریک ؛نیکلاس!
نیکلاس ! رادمان ، بارمان ، اریک برادرم
با همه شون دست داد و در نهایت گفت:
ــ از آشنایی باهاتون خوشوقتم…
نمیخواستم مزاحمتون بشم اریکا جان اصرار کرد
چه لفظ قلمم میاد آقا!
بارمان ــ خوش اومدی!
دستشو گرفتم و دوباره دنبال خودم کشوندم که صداش در اومد!…
ــ هی اریکااا!
بچه ها کارنامه گرفتم🙂
مامانم دعوام کرد در حد تیم ملی
همه چیو بیست شدم به جز هنر و کارفناوری 🙂🙂🙂
کارفناوری داد ۱۹ هنر داد ۱۸
من میخوام از این دنیا برمممممممم
اوه … اونا که مهم نیس خب …
مهم ریاضی و علوم و انگلیسیه 😑👌
معدلم اومد پایین🥲
۱۹.۷۹
واقعا بده ک بخاطر کارفناوری و هنر بیست نشم
وااااا بد نیس که 😑😑😑
ایول 😂💪
چند شد؟!😕
😐 ورزش مگه آزمون داره؟
خو تو دیگه سلطان بیخیالایی😂
اوهوم … من از دراز نشست متنفرم 😖😖
😂جووون
😂😂بخدا منو تو دوقلوییم فلور 😂😎
😂ارهههه
خیلی هم شبیه همین
گودووو
فک کن خواستگار بیاد براتون ندونه کدوم به کدومه😂😂😂😂
😒دیوووث😂
🙄کیه؟! …
من راهنمایی کلا ۲۰ بودم بدردم نخورد دبیرستانم فقط پاس میکنم…
مهم کنکور هس ک نتیجه خوب بیاری البته برا من هااا چون شما ها با معدل میرید.
ریاضی چرا کمممم من عاشق ریاضی امممم…
ایششش😑😑😑
حال بهم زن ترین درسس 😖😕
عمیق بخونی توش غرق بشی میفهمی چی میگم…
عوق🤢🤧
ازخزحرممزحب
خیلی چندشه😑😑😑
درس فقط شیمی
به معلم هنر و کارفناوری گفتم🥲تا امروز اگه ۴ تا خوشنویسی و ی الگوریتم بنویسم ۲۰ میگیرم🥲✌
😂هرکدوم از خوشنویسی ها هم ۸ خطه
تو روحش زنیکه مریض😂😂😂
دقیییقا😂😂😂
سارا نپصم
😂ی پارت دیگه هم بزار
ببینم این شهلا ی میمون میخواد چیکار کنه
😂من فک کنم شیلا عاشق ویلیامه عااا
فلور تو هم بدو دیگه😂تند تند بزار برسی مادر
😂شیلا دخمل خوبیه …
وایسا فلور برسه بعد میزارم 😘😅
🥲وایب بدی میدههه
باوشه😂
این فلور هم میرینه بهمون امروز فلور ادرس بده زنجانم بیام خونتون