رمان به تلخی حقیقت پارت 6

5
(5)

منتظرش نموندم و رفتم طبقه بالا لباسامو عوض کنم که یهو گوشیم زنگ خورد

شماره نیکلاس بود …

ازش گرفته بودم

با ذوق گوشیو برداشتم

+جونم نیکلاس؟!

خنده ریزی کرد و با صدای فوق العادش که دل هر دختریو میبرد گفت:

ــ جونت سلامت

میای بریم بیرون؟!…

😈💜😈💜😈💜😈💜😈💜😈💜😈💜😈

با نیکلاس نشسته بودیم تو کافه و هر دوتامون قهوه سفارش دادیم …

ــ خب!

از خودت برام بگو

لبخند دلنشینی که رو لباش جا خوش کرده بود باعث شد خیلی از دخترا نگاهشون روی نیکلاس ثابت بمونه…

دستمو گذاشتم زیر چونم و گفتم:

+خببب ، من یه برادر دارم که باهمدیگه دو قلو ایم

مامان و بابام همیشه هوامونو دارن …

دوتا دوست دارم اسمشون بارمان و رادمانِ

اونا ام دوقلو ان

کلا خیلی باهمدیگه میچرخیم…

البته چن ماهی هست رفتن ایران برای ماموریت

ولی زود برمیگردن …

 

مثل من دستشو گذاشت زیر چونش …

ــ من همیشه دوس داشتم یه خواهر یا برادر داشته باشم …

+آره …

حس قشنگیه!

خب ، تو از خودت برام بگو

ــ اومممم خب من تک فرزندم

تو پاریس تنها زندگی میکنم

و پدرم اهل ایرانه ، مادرم اهل فرانسه …

یه عمو دارم که نمیشناسمش ، ینی چند سال پیش ، قبل اینکه من به دنیا بیام عموم از پیشمون رفته …ولی چنتا عکس ازش دیدم…

باورم نمیشد پسر به این جیگری و خوشگلی مجرد باشه !

+زندگی قشنگی داری …

برای عموت ، متاسفم

نفس عمیقی کشید و گفت:

ــ ممنونم

قهوه تو بخور …

سرد شد…

همین که یه قطره از قهوه رو خوردم گوشیم زنگ خورد

چشمامو با عجز بستم و عنجونو گذاشتم رو میز

بازم مزاحم همیشگی ، اریک!

+بله اریک؟!

با صدای ذوق زده و خوشحالی که داشت حدس میزدم اتفاق خیلی خوبی براش افتاده باشه…

ــ اریکا بدو بیا خونه بارمان و رادمان اومدن میخوایم بریم بیرن

با خوشحالی وصف ناپذیری گفتم:

+وایییییی اریک!

باشه باشه الان میااام

تلفنو قطع کردم و رو به نیکلاس گفتم

+پاشو بریم…

متعجب گفت:

ــ کجا بریم؟

دستشو گرفتم و از کافه کشیدمش بیرون

+ هم با خونوادم آشنات کنم هم بریم بارمان و رادمانو ببینیم هم بریم بیرون باهاشون

وایستاد ، هوفی کشید و گفت:

ــ اریکا!

نمیخوام مزاحم جمع خونوادگیتون بشم

دستشو محکم تر کشیدم که مجبور شد باهام راه بیاد

+مزاحم نیستی پسر؛ با تو بیشتر کیف میده

دیگه هیچی نگفت …

کنار ماشینامون وایستادیم

+نیکلاس پشت سر من راه بیا

اگه بری دیگه باهات حرف نمیزنم

باشه؟؟

دستی تو موهای طلایی رنگش کشید

ــ باشه، چشم!

زبونی رو لبام کشیدم و چشمکی بهش زدم

تا رسیدیم عمارت بدو بدو رفتم سمت رادمان و محکم تو بغلم چلوندمش

+خوشگلااااا

ــ خوشگل خودتونین موش موشکااا

بازم یاد خاطرات بچگی …

بعد اینکه هر دوتاشونو حسابی چلوندم دست نیکلاس و گرفتم و آوردمش کنار خودم

+رادمان ، بارمان ، اریک ؛نیکلاس!

نیکلاس ! رادمان ، بارمان ، اریک برادرم

با همه شون دست داد و در نهایت گفت:

ــ از آشنایی باهاتون خوشوقتم…

نمیخواستم مزاحمتون بشم اریکا جان اصرار کرد

چه لفظ قلمم میاد آقا!

بارمان ــ خوش اومدی!

دستشو گرفتم و دوباره دنبال خودم کشوندم که صداش در اومد!…

ــ هی اریکااا!

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

دانلود رمان جرزن

خلاصه : جدال بین مردی مستبد و مغرور و دختری شیطون … آریو یک استاد دانشگاه با عقاید خاصه که توجه همه ی دخترا…
رمان کامل

دانلود رمان غثیان

  خلاصه: مدت‌ها بعد از غیبتت که اسمی از تو به میان آمد دنبال واژه‌ای گشتم تا حالم را توصیف کنم… هیچ کلمه‌ای نتوانست…
رمان کامل

🦋🦋 رمان درخواستی 🦋🦋

    🔴دوستان رمان های درخواستی خودتون رو اینجا کامنت کنید،تونستم پیدا کنم تو سایت میزارم و کسانی که عضو کانال تلگرامم هستن  لطفا…
رمان کامل

دانلود رمان زئوس

    خلاصه : سلـیم…. مردی که یه دنیا ازش وحشت دارن و اسلحه جز لاینفک وسایل شخصیش محسوب میشه…. اون از دروغ و…
رمان کامل

دانلود رمان نمک گیر

    خلاصه رمان : شاید رویا…رویایی که باید به واقعیت می پیوست.‌‌…دیگر هیچ از دنیا نمی خواست…همین…!همین که یک دستش توی حلقه ی…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
27 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Helya
2 سال قبل

بچه ها کارنامه گرفتم🙂
مامانم دعوام کرد در حد تیم ملی
همه چیو بیست شدم به جز هنر و کارفناوری 🙂🙂🙂
کارفناوری داد ۱۹ هنر داد ۱۸
من میخوام از این دنیا برمممممممم

پاسخ به  Helya
2 سال قبل

اوه … اونا که مهم نیس خب …
مهم ریاضی و علوم و انگلیسیه 😑👌

Helya
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

معدلم اومد پایین🥲

Helya
پاسخ به  Helya
2 سال قبل

۱۹.۷۹
واقعا بده ک بخاطر کارفناوری و هنر بیست نشم

پاسخ به  Helya
2 سال قبل

وااااا بد نیس که 😑😑😑

پاسخ به  Helya
2 سال قبل

ایول 😂💪

پاسخ به  Helya
2 سال قبل

چند شد؟!😕

Helya
پاسخ به  Helya
2 سال قبل

😐 ورزش مگه آزمون داره؟
خو تو دیگه سلطان بیخیالایی😂

پاسخ به  Helya
2 سال قبل

اوهوم … من از دراز نشست متنفرم 😖😖

هلیای خسته
پاسخ به  Helya
2 سال قبل

😂جووون

پاسخ به  Helya
2 سال قبل

😂😂بخدا منو تو دوقلوییم فلور 😂😎

Helya
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

😂ارهههه
خیلی هم شبیه همین
گودووو
فک کن خواستگار بیاد براتون ندونه کدوم به کدومه😂😂😂😂

پاسخ به  Helya
2 سال قبل

😒دیوووث😂

پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

🙄کیه؟! …

atena
پاسخ به  Helya
2 سال قبل

من راهنمایی کلا ۲۰ بودم بدردم نخورد دبیرستانم فقط پاس میکنم…
مهم کنکور هس ک نتیجه خوب بیاری البته برا من هااا چون شما ها با معدل میرید.

atena
پاسخ به  Helya
2 سال قبل

ریاضی چرا کمممم من عاشق ریاضی امممم…

پاسخ به  atena
2 سال قبل

ایششش😑😑😑
حال بهم زن ترین درسس 😖😕

atena
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

عمیق بخونی توش غرق بشی میفهمی چی میگم…

پاسخ به  atena
2 سال قبل

عوق🤢🤧

Helya
پاسخ به  atena
2 سال قبل

ازخزحرممزحب
خیلی چندشه😑😑😑
درس فقط شیمی

Helya
2 سال قبل

به معلم هنر و کارفناوری گفتم🥲تا امروز اگه ۴ تا خوشنویسی و ی الگوریتم بنویسم ۲۰ میگیرم🥲✌

Helya
پاسخ به  Helya
2 سال قبل

😂هرکدوم از خوشنویسی ها هم ۸ خطه
تو روحش زنیکه مریض😂😂😂

پاسخ به  Helya
2 سال قبل

دقیییقا😂😂😂

Helya
پاسخ به  Helya
2 سال قبل

سارا نپصم
😂ی پارت دیگه هم بزار
ببینم این شهلا ی میمون میخواد چیکار کنه
😂من فک کنم شیلا عاشق ویلیامه عااا
فلور تو هم بدو دیگه😂تند تند بزار برسی مادر

پاسخ به  Helya
2 سال قبل

😂شیلا دخمل خوبیه …
وایسا فلور برسه بعد میزارم 😘😅

Helya
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

🥲وایب بدی میدههه
باوشه😂

atena
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

این فلور هم میرینه بهمون امروز فلور ادرس بده زنجانم بیام خونتون

دسته‌ها

27
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x