* * * *
_ بیا دیگه تو هم تامی …
سه نفری حالش بیشتره ! …
تامی جدی سری تکون داد و لب زد :
_ نه بچه ها ، من ترجیح میدم شنونده باشم …
ایلیاد نزدیک اومد و بعد از گرفتن مچ دست تامی ، لب زد :
_ بیا تامی …
یه اهنگ که بیشتر نیس ! …
تامی لب باز کرد تا مخالفت کنه که لب زدم :
+ برو خب تامی …
اینقدر دارن اصرار میکنن ، راست میگه ایلیاد …
یه اهنگه دیگه ، اینقدر ناز کردن نداره … .
تامی دودل بهم زل زد و گفت :
_ اخه من صدام خوب نیس …
لبخند ریزی زدم و گفتم :
+ اگه به منه ، که تو زیبا ترین صدای دنیا رو داری …
برو … .
پوفی کشید و بالاخره بعد از کلی اصرار ، با ایلیاد و افشین هم قدم شد …
الیس که کنارم ایستاده بود ، خنده ی ریزی کرد و گفت :
_ واییی ، یاد اون بار ایلیاد افتادم …
با چه زحمتی افشین راضیش کرد بره روی صحن و همخونی کنه …
همگی خنده ی کوتاهی کردیم که دیجی لب زد :
_ خب خب خب …
نوبتی هم که باشه ، نوبت یه سوپراز دیگه از افشین و ایلیاد خان خودمونه ! …
البته ، این دفعه …
با دفعه های قبل فرق میکنه ، این دفعه یه شازده ی دیگه هم اضافه شده به جَمعشون …
بریم بترکونیم ! … .
دختر و پسرا همه با خوشحالی جیغ ، دست و هورایی کشیدن که اهنگ بی کلام پخش شد و افشین شروع کرد به خوندن :
_ ساقیا ! … مِی هی هی هی ، هی بریز …
بنویس گر که نرقصم گله مندی بنویس
ساقیا پِیک پیک پیک ، پیک بریز …
بنویس هر که نرقصد گله مندی بنویس ! …
کَس نداند چیست امشب ، امشب ماجراااا …
پس بدون معطلی ، نوش کن باده را ! …
صدای جیغ و سوت دختر ، پسرا بالا گرفت و همشون پریدن وسط پیست رقص ، افشین سکوت کرد و ایلیاد بلافاصله شروع کرد به ادامه دادن اهنگ :
_ وای منو تو و خال لبات ، باد صباااا …
عیشو نوووش تو این هواااا … !
منو محتاج طبیب ایست ، امشباااا …
* تو حبیبم شو ، عزییییزم … طبیبم شووو … *
واااای ، ساقیا …
مِی هی هی هی ، هی بریز …
بنویس هر که نرقصد گله مندی بنویس ! … .
ایلیاد سکوت کرد و موسیقی پخش شد …
لبخند محوی زدم …
کم کم داشت بهم خوش میگذشت …
با سقلمه ای که الیس بهِم زد ؛ سرمو چرخوندم سمتش که با ابروهایی بلا رفته و لبخندی دندون نما ، گفت :
_ نوبت تامیِ ! … .
دقیقا همون موقع تامی شروع کرد به خوندن :
_ حااال خراب است ، گر حرام است ! …
من به مِی لب نزنم ، تو لبات جام شراب است …
یا رب چه یاااری ، یا رب چه نگاااری …
چه زلف پریشونی ! … عجب مهره ی ماری … .
باز توبه شکستم ، پیمانه به دستم …
ای وای وای وای وای واااای ، چه مستم … .
* * * *
دستمو دنبال خودش کشید و به طرف یه اتاقی قدم برداشت …
متعجب و کنجکاو لب زدم :
+ خب تامی ، حداقل بگو چیشده دیگه …
از کنجکاوی مُردم بابااااا … .
خنده ی کوتاهی کرد و با عجله لب زد :
_ بیا خودت متوجه میشی بیبی … .
لبخند محوی زدم ، کثافت …
همیشه بهم میگه بیبی …
در اتاق رو باز کرد و با هم داخل شدیم …
در رو بست و منو به در چسبوند …
دستاشو گذاشت روی شونه هام و به در فشارم داد که متعجب لب زدم :
+ تااامی …
ابن کارا چیه؟! … بگو دیگه حرفتو … .
سرشو جلو اورد و بوسه ی کوتاه و سریعی رو لبام نشوند …
زودی عقب کشید و رو به روم با فاصله ی یه قدم ایستاد …
گوشیشو از توی جیب شلوارش در آورد …
مشغول کار باهاش شد و تقریبا بعد یه دیقه ، گوشی رو به طرفم گرفت و لب زد :
_ این فیلمو با دقت ببین …
با کمی مکث ، گوشیو از دستش گرفتم …
زیر چشمی بهش خیره شدم ، جعبه ی سیگارشو در آورد و یه نخ از توش بیرون کشید …
با فندک روشنش کرد و به طرف لباش برد …
پشتشو بهم کرد و همونطور که به طرف پنجره ی اتاق قدم قدم برداشت و کام عمیقی کشید …
چشم ازش گرفتم و فیلم رو گذاشتم تا پخش شه …
با بهت به صفحه ی گوشی زل زده بودم …
فیلم تموم شده بود ولی من هنوز به صفحه ی گوشی خیره بودم …
به خودم اومدم ، سرمو بالا گرفت و خطاب به تامی با بهت لب زدم :
+ ای … این ، اینکه ارسلان بود ! …
همونطور که به بیرون خیره شده بود ، پوزخندی زد و با صدای بمش گفت :
_ آره ، خودشه … .
زبونی روی لبام کشیدم و به سختی گفتم :
+ ت … تو چطور ، چطور این فیلمو … .
پرید بین حرفم و گفت :
_ بعد از اینکه ارسلان رفت … دقیقا زمانی که تو همش میگفتی مقصر جداییتون من بودم ، عذاب وجدان بدی بهِم دست داده بود …
من کسی نبودم که بخاطر کاری که بکنم ، پشیمون و نادم بشم ! …
ولی …
ولی برای اولین بار احساس ادم شرور بودن بهم دست داد …
افرادم که توی کشور ارسلان بودن ، رو خبر کردم و بهشون گفتم ارسلان رو زیر نظر بگیرن …
و دو هفته پیش ، این فیلم رو واسم فرستادن …
نتونستم بهت نشون بدمش ولی وقتی به ایلیاد و افشین گفتم موضوعو …
ایلیاد گفت باید بهت بگم …
و منم الان رو ؛ بهترین موقعیت دونستم ، واسه نشون دادن این فیلم …
به خودم اومدم و زدم زیر گریه …
چه ساده گولشو خوردم …
من چقدر زود باورم ! …
توی اون فیلم ؛ ارسلان در حال سکس با ۵ ، ۶ تا دختر بود …
اون فقط واسه برطرف کردن نیاز جنسیش منو میخواس ! …
واسه همینم تا متوجه شد دیگه باکره نیستم ، گذاشت رفت … .
تامی خودشو بهم رسوند و منو تو آغوشش کشید …
سارا مثه منه دیگه 😎😎😎😎😌
عکس اییلاد و آلیس باز نشد
ولی افشین و سارا دقیقا مثل تصورات منم خیلی نازن
جیونز همشونم که چش آبیو کراش😐🥺😅
😂😂نوووچ … فقط تامی و افشین چش آبی ان ...
ایلیاد عشقم و کلارا که چش سیا ان 😎
سارا قهوه ایه مثه خودنه بچم 🤤
الیس رو هم که نگممم … چش سبزمونه 😍😍😍😂
واییی مرسی عزیزم رمانت خیلی قشنگه 😍♥️😂🙏
توی پارت ۴۱ یکی از بچه ها ک نظر داده بود گفت نمیدونم رها کیه
من از جلد اول رمان رو دنبال میکنم بعضی مواقع هم نظر میدم و دیشب چون سارا جان اونجور گفتن اون حرف رو زدم پس اگر ناراحت شدین ببخشید 🙂
عزییزم من تورو از همون جلد اول میشناسم و خوشحالم که یه فرد پایه ای مثه تو دارم گلممم😊
سارا یچیزی بگم من اون رهای فصل اولم دیدم چند نفر اومدن اسماشونو گذاشتن رها منم که میخواستم تو قاطی ننکنی کی کیه و کی کی نیست اومدم گذاشتم R که وعض بد تر شد و اسم واقعیمم رهاصالحیه
من حسودددیییممم شددددد
قربونت بشم ؛ همتون خوبید فداتون شم …
😂جون
من نمیشناختمت
چقد سارا بامزه است من دارم رد میدم می خوام رو سارا کراش بزنم هم جنس باز نشم خوبه 😂😂
😂😂😂این مال ۷ ، ۸ سال پیشه …
وقتی ۲۰ ، ۲۱ سالش بود …
الان که ماشالله خانومی شده واسه خودش😍😍😍😂
واییییییی من رو سارا رو مخوام
سارا عین خودمه
منم موهام همینجوری قهوه ای و پف داره چشام هم قهوه ای
اصلا سارا واسه من
🤨🤨🤨🤨منم موهام قهوه ای و فرفریه تازه چشامم قهوه ایه
میزنمتااا🤨
برایچی بزنی آخه ؟؟؟!!!!
مثل من منم همینجوریم اما موهام فرفری نیست
گادایا
سارا نازههه نازززز
😂خیلی ظریفه گودو
پارت بعدو بزار دارم میمیرم از کنجکاوی 😭😭😭😭
خیلی هیجانی شده 🤩💃
😂کویین
حدس میزنم اسمت زهراعه
۱۳ سالته
از تهران؟😂
میدونم حتی یکی رو هم درست نگفتم😂😂
😐😂هلیا
دقیقا خوبه که میدونی یکی رو هم درست نگفتی 😐😂😂💔
😂😂خو لعنتی خودت بگو
من تصویر همشونو خیلی پخته و از اون جنتلمن ها
که خیلی خاصن تصور کرده بودم کاملا تصوراتم خراب خراب شد 😕🔪
😐😐هلیا قمه کش این یور آریااااا
داداش اینا مال ۶ سال پیششونه عا
هرکسی ی سلیقه ای داره ک طرف مقابل باید ب سلیقه اون طرف احترام بزاره 😊
اوخ ، تو چقدر خوب حرف میزنی رهاااا …
تو فقط بمون واسم که دلمو بردی با حرفات …🙃🤤
چیه خبببب؟!😪😂
دختر عموم میگ تو واسه روانشناس خوبی خیلی خوب حرف میزنی ولی خودم این نظر رو ندارم 🥲
و اسم اصلیم رها نی اسمم مریم هستش 🙂
چرا بخداااا ...
خیلی خووووب حرف میزنی ! …
عاشقت شدم به مولا 🤤😂
😂اسم اصلی منم فاطمست
الکیییی ؛ 🙄🙄🙄🙄
نو که اومد به بازار
کهنه شده دل آزار
😕😕😕
نه عزیزم …
اتفاقا این مریم از شما هم قدیمی تره ولی خب با حرفاش بهم ارامش میده
😑😑😑😑😑
😑😑😑😑😐😐😐دست شما درد نکنه خیلی ممنون سارا جان
خب گلم این تصویر ۷ ، ۸ سال پیشه …😊
وگرنه الان که باز تغییر کردن دیگه …🙄🤗
مثلا افشین از این حالت نو جوانانش بیرون اومده و شده مرد زندگی …😎😅
و سارا هم شده یه خانوم 🙃
سلاممممممم .
خسته نباشید بچه ها .
امروز امتحانام تموم شد یه نفس راحت می کشم .🤪
رمان روخوندم .نظر ها رو هم خوندم .😛
بچه ها یه چیز می گم، این که اصلا به عکس ها توجه نکنید .حالا به جز سارا که گل خودمه 😘
ولی جدی متن براتون مهم باشه و شخصیت افراد داخل رمان .
پس شد به عکس ها توجه نداشته باشید .اوکی ؟
ناراحت هم نباشید اگه قرار باشه سارا جونم قلب خوشگلش❤️ با نظر های شما نازنین ها شکسته بشه هیچ وقت نمی یومد رمان بنویسه .شما نظر شخصی خودتون رو دادید ،یا شوخی یا جدی هر کسی علاقه ای داره مطمئن باشید سارا هم با انرژی های مثبت شما هست که رمان می زاره.
مگه نه سارایی؟🤪
راستی اینم بگم رمان خیلی خوبه همین طور هم پیش بره عالی تر میشه .😍😘😘
😅خوش اومدی گل دختر
لازم شد این رو هم این جا بزارم 😭😂
فدات😘😘
ما پارت میخایم ما پارت میخایم هوهو🙂✌🏿🤭😂🙂
تا یه ساعت دیگه میزارم 😂😊
وای من عاشق سارا شدم
منو اونو میخوام چ جیگرم هس لا مصب😂😂
سارا جون رمانات عالین من از جلد اول باهاتم رفیق😍😏
خوشبختم رها جوونم 😍
سارا ماله تو …
اصلا هرچی دوس داشتین بردارین بجزززز ایلیاااد …
اون واسه خودمهههه😍🤣
ما بیشتر عجقم😍
بچه ها دیدین گف سارا ماله توئه کسی بخوادش مثل تامی پخ پخ اش میکنم هااا گفته باشم😂😂😂