رمان شروع تلخ
نویسنده : فاطمه .ب
ژانر : عاشقانه
بخشی از خلاصه رمان شروع تلخ :
سوگند
روبروش ایستاده بودم با نفرت نگاهی به چشمام انداخت و گفت :
_یه وارث میاری و گورت و گم میکنی؟
یقه لباسمو گرفت و به سمت خودش کشیدم :
_تو فقط صیغه منی من زنمو خیلی دوسش دارم فهمیدی؟
اب دهنمو قورت دادم و گفتم :
_فهمیدم ..”
زیر لب افرینی گفت و دکمه های مانتوم رو باز کرد
چشمام و بستم و اروم اشک ریختم ، من باید اون پول و به دست بیارم ..”
دستشو پشت کمرم گذاشت و به خودش نزدیک ترم کرد
چشمام و باز کردم و به تیله های مشکیش زل زدم
فرصت نداد و ….
دستشو زیر تپم برد ..نفسم به شماره افتاده بود مثل همیشه س تین نپوشیده بودم ..
دستش و و اروم اروم میومد بالا …
با لمس هام به دندون گرفتم و با خودم گفتم
_فقط یه بچه
برای دیدن پارت های این رمان اینجا کلیک کنید
برای خوندن این رمان زیبا به کانال تلگرامی ما بپیوندید