رمان عشق خلافکار پارت 48

4.9
(7)

سرمو بین دستام میگیرم و تو اون حال میگم:

اون کسی که تو میگی مرده یا زنده ست؟

_ مرده.

_ کسی هست که باهاش نسبت خونی داشته باشه برای آزمایش؟

سرمو یکم همونطور که بین دستام بود کج میکنم و از گوشه چشم نگاش

میکنم که مردد نگام میکنه و میگه: راستش ، خب……. هم من هم

آندریا باهاش نسبت خونی داریم.

مثل همیشه وقتی که یه چیزی واسم غیر قابل هضم بود سرم

شروع به نبض زدن و درد گرفتن کرد. کلافه رو به آدرین

میگم: اگه چیزی دیگه ای نیست ، من میرم یه مسکن

بخورم بگیرم بخوابم.

سری تکون میده و میگه: فعلا که نه ولی اگه مشخص شه

که دختر اونی باید یه چیزایی رو بهت بگم.

_ اوکی ، شب به خیر.

از پله ها پایین میرم و از تو آشپزخونه یدونه مسکن رو همراه

یه لیوان آب میخورم و برمیگردم تو اتاقم ، زیر پتو میخزم و

خودمو جنین وار جمع میکنم و با اعصابی نا آروم میگیرم میخوابم.

* * * * *

بعد ازینکه از آزمایشگاه میایم بیرون ، سوار ماشین آدرین

میشم که پشت رل میشینه و استارت میزنه و با سرعت زیاد راه میوفته.

سعی میکنه حالت خندونی به خودش بگیره و میگه:

خببب ، پایه ای بریم یکم ازین فضای متشنج دور بشیم؟.

از خستگی و چیزی که پیش اومده بود چشمامو میبندم

و سرمو تکیه میدم به صندلی. من از بچگی وابسته مامان

و بابام بودم و همین یه اتفاق اینطوری بهمم ریخته بود ،

جوری که سر کلاوس اینطوری سردرگم و دپرس نبودم ،

حالم در حدی بد بود که نمی تونستم گریه کنم. همونطور که

چشمام بسته بود گفتم: هرجا میخوای بری یه جا برو که

یه مدت کوتاه از این دنیا خارج بشم.

لبخند غمگینی میزنه و به یه تکون دادن سر اکتفا میکنه.

با گفتن اسمم توسط آدرین چشمامو باز کردم و به بیرون

خیره شدم که یه بار و روبروی خودم دیدم. اهل مست

کردن زیاد نبودم ولی برای الان خوبه.

پیاده میشم و همراه آدرین به طرف بار قدم بر میدارم.

وارد بار میشم و روی یکی از صندلی ها میشینم که آدرین

هم بغلم میشینه. نگاهم میکنه میگه: زود مست میشی؟

_ نه. _ خوبه.

دوتا گیلاس سفارش داد که گفتم خود کاملش رو بیاره

و آدرین با تعجب نگام کرد. حتما با خودش فکر میکرد من زیاد

اهل این چیزا نیستم ولی قبل اینکه بیام

انگلیس هرازگاهی مست میکردم که غم هام یادم بره وگرنه

به صورت تفریحی نشده که مشروب بخورم. گیلاس

خودمو همشو یه دفعه میخورم. عاشق سوزوندنش وقتی

که داشت از گلوم میگذشت بودم و با داغ کردن سرم.

با خنده میگه: آروم باش یدونه شیشه ی کامل داری.

خودشم گیلاسشو یکم مزه مزه میکنه و منم دیگه چیزی

نمیگم و فقط صدای بحث کردن بقیه باهم سکوت بینمون

رو میشکست. نمیخواستم کامل مست کنم و به سه تا گیلاس

دیگه بسنده کردم که دیدم آدرین بیشتر از من داره میخوره ،

این پسر معلوم نیست چشه که داره اینطوری مست میکنه.

منو آورده که فکرا از سرم خارج بشن ولی خودش بدجور رفته

فضا. دستمو رو شونه ش میزارم و تکونش میدم و میگم:

آدرین پاشو نخواستم تو مستی کنی که ، بیا بریم تو راه به

کشتنمون ندی.

مست پا میشه و پول مشروب رو روی میز میزارم و آدرین

رو همراهه خودم بیرون میکشونم. درسته که خودمم یکم

مست بودم ولی اونقدری نبود که منترل رو خودم نداشته باشم.

_ سوییچ ماشین رو بده.

اما انگار نه انگار بهش چیزی گفتم. کلافه سری تکون میدم

و دست تو جیب راست شلوارش میکنم که دیدم نیستش

و اون یکی جیبشو که نگاه میکنم سوییچ رو پیدا و میکنم

. کله م رو بلند میکنم که یه دفعه ای لباس خیس و داغ

آدرین روی لبام میشینه و آروم شروع به حرکت میکنه.

مات زده فقط تو جام ثابت موندم که با گاز ریزی که از

لب پایینیم میگیره به خودم میام و خواستم حرکتی بکنم

که کمرم گرفت و اجازه نداد و عصبی و خشن دوباره شروع

کرد به خوردن و گاز گرفتن لبام ، یکم همراهیش میکنم که

احساس کردم خوشش اومده و از موقعیت استفاده کردم

و آروم دستاشو از دور پهلوهام برداشتم و ازش جدا شدم.

نگام کرد و تو اون حالت مستی گفت: لبات خوشمزه ترین

خوراکی دنیاست.

اگه میدونستم این مست میشه اینطوری ذهنش منحرف میشه

و دنبال اینجور چیزا میره ، احازه نمیدادم اصن یه قطره

ازون مشروب توی دهنش بریزه.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.9 / 5. شمارش آرا 7

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

دانلود رمان طعم جنون

💚 خلاصه: نیاز با مدرک هتلداری در هتل بزرگی در تهران مشغول بکار میشود. او بصورت موقت تا زمانی که صاحب هتل که پسر…
رمان کامل

دانلود رمان گناه

  خلاصه رمان : داستان درمورد سرگذشت یه دختر مثبت و آرومی به اسم پرواست که یه نامزد مذهبی به اسم سعید داره پروا…
رمان کامل

دانلود رمان اقدس پلنگ

  خلاصه: اقدس مرغ پرور چورسی، دختری بی زبان و‌ساده اهل روستای چورس ارومیه وقتی پا به خوابگاه دانشجویی در تهران میزاره به خاطر…
رمان کامل

دانلود رمان شاه_مقصود

خلاصه : صدرا مَلِک پسر خلف و سر به راه حاج رضا ملک صاحب بزرگترین جواهرفروشی شهر عاشق و دلباخته‌ی شیدا می‌شه… زنی فوق‌العاده…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
37 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
2 سال قبل

عالی الناجون🌹♥️

پاسخ به  Elena .
2 سال قبل

اوخ ، همینو بگووو😍😘

پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

میسیی ❤😘🌹
شکسته نفسی می کنید😅❤❤

پاسخ به  Varesh .
2 سال قبل

نه خدایی ، تو هم خودت هم رمانات هم اخلاقت …
همه چی بیس 💯😍💛

پاسخ به  Elena .
2 سال قبل

من اومدم همه رفتن😂

پاسخ به  Elena .
2 سال قبل

بخدا من شما دو تا رو میکشممم🔪😑

پاسخ به  Elena .
2 سال قبل

النننن😐💔😂

پاسخ به  Varesh .
2 سال قبل

نه این چه حرفیه 😑💔😅

Helya
پاسخ به  Elena .
2 سال قبل

من هستممممم

Helya
پاسخ به  Elena .
2 سال قبل

تا پارت ۳۳😂🤟

Helya
پاسخ به  Helya
2 سال قبل

عررر باشه😂

پاسخ به  Helya
2 سال قبل

توعه دلقک که همیشه هستی 😂💔
عینهو پیام بازرگانی 😂🤢

پاسخ به  Elena .
2 سال قبل

😂من که فازمه …
میرم 🚶‍♀️میام🚶‍♀️💎🤣🤣🤣

Yeganeh
2 سال قبل

هلو الن
عالی الان آدرین به آرتمیس تجاوز میکنه ؟؟
نه تو رو خدا الن خیلی تکراری میشه آخه دیگه واقعا تجاوز خز شده

افسانه
2 سال قبل

یگی!

Yeganeh
پاسخ به  افسانه
2 سال قبل

جانم ؟!

افسانه
2 سال قبل

چه خبر. سارا که جواب منو نداد دیگه نمیرم خواستگاریش. حالا تو اصل بده بیام خواستگاریت

پاسخ به  افسانه
2 سال قبل

من کجا جواب ندادم؟!😢💔🚶‍♀️

افسانه
2 سال قبل

شوخی کردم سارا حتما میام خواستگارت. دوروغ گفتم شماکه همیشه جواب منو دادی چه خبر سارا؟

پاسخ به  افسانه
2 سال قبل

😅فدات ..
خبری نی ، سلامتی گلم 💛🙃

Yeganeh
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

چرا نباشه ؟؟؟
خیلی خبرا هست اتفاقا
از افشین خان چه خبر ؟؟!
به داعاش گلمون سلام برسون

پاسخ به  Yeganeh
2 سال قبل

🤦‍♀️خاک بر سرم …
نمیدونستم اینقدر بی جنبه این …💔🖤

ĄÝ ŇŰŘ ¤
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

بله من به شخصه خیلی بی جنبه ام و الان میخوای بگی که این مشکل خودته بله میدونم مشکل منه پس فعلا

افسانه
2 سال قبل

من رفتم شام فعلا

پاسخ به  افسانه
2 سال قبل

نوش جاان 🖤 فعلا گلی 🤗💔

2 سال قبل

به دل نگیر …
من قبلا هم گفتم ، چن روزیه حالم خوش نی …
عینهو آدما مست …
بعدم ، جواب یگی رو دادم …
چون …
ولش ، دیگه مهم نی ! …

دسته‌ها

37
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x