&& الیس &&
دستامو با عصبانیت مشت کردم و حرصی گفتم :
+ من نمیتونم این دختر رو تحمل کنم ایلیاااد …
همین الان از اینجا میریم ! … .
خنده ی کوتاه و عصبی ای کرد و بعد با چشمایی ریز شده ، به طعنه لب زد :
_ چی؟! …
بریم!؟ … .
سرمو محکم به نشونه ی اره تکون دادم که اخم غلیظی کرد و گفت :
_ میشه چرت گویی رو بس کنی آلیس؟! ...
دقیقا تو مشکلت با کلارا چیه که نمیتونی باهاش کنار بیای؟! … .
پوزخندی زدم …
هع ، اقا رو باش … تازه میگه مشکلت چیه ! …
با نفس نفس و خشم لب زدم :
+ چرا باید اصلا اون بیاد توی بغلت …
چرا با تو اینقدر راحت و صمیمیه انگار صد ساله همو میشناسین!؟ … .
چرا اصلا اونقدر با تامی و افشین صمیمی نیس ولی با تو …
پرید بین حرفم و لب زد :
_ وایسا ببینم ، منظورت از زدن این حرفا چیه؟! … .
نفسمو محکم بیرون فرستادم و گفتم :
+ منظورم اینه این دختر فقط میخواد با این کارا پیش تو دلبری کنه ، من یه اصلا حوصله ی دردسر ندارممم …
پس بیا بریم … .
اول یکم ساکت بهم زل زد …
در اخر با زدن یه پوزخند ، تلخ و دلخور لب زد :
_ یه باره بگو که بهم بی اعتمادی دیگه …
دست شما درد نکنه الیس خانوم ، واقعا درد نکنه …
اهی کشیدم …
بهش نزدیک شدم و با حلقه کردن دستام دور گردنش ، لب زدم :
+ نه …
من به تو بی اعتماد نیستم ولی …
ولی خب مَرده و احساساتش دیگه …
من ، من میترسم از دستت بدم ایلیاد …
میفهمی؟! … میترسم … .
نفسشو آروم بیرون فرستاد …
دستاشو گذاشت دو طرف پهلو هام و لب زد :
_ زیادی داری حساس بازی در میاری …
آخه فدات شم ، تو تا ابد جای خودتو توی قلبم داری ! …
تو ، ملکه ی قلبمی …
کلارا ، واسم مثه ساراس …
تو هم یکم این اخماتو وا کن و بشین باهاش حرف بزن …
ببین چه دل مهربونی که نداره …
ساکت و دلگیر بهش زل زده بودم که بوسه ی کوتاهی روی لبام نشوند ، نگاهی به اطراف انداخت و بعد اروم گفت :
_ یه چیزی بگم ، بین خودمون میمونه؟! … .
چشمامو اروم و به نشونه ی اره باز و بسته کردم که همونطور که با انگشت اشارش ، روی لبم دست میکشید گفت :
_ تامی ، عاشقه کلاراس …
ابروهام از تعجب بالا پریدن …
با بهت لب زدم :
+ ت … تو مطمعنی؟! … .
شونه ای بالا انداخت ، حلقه ی دستشو دورم تنگ تر کرد و لب زد :
_ نه ، مطمعن نیستم ولی خب …
حدس میزنم اینطور باشه … .
چشمامو ریز کردم و پرسیدم :
+ چطور مگه؟! …
همونطور که دستاشو روی پهلوهام بالا و پایین میکرد ، جواب داد :
_ اون به راحتی میتونس کلارا رو بخاطر سوزوندن کلبه ، بکُشه ولی اینکار رو نکرد …
در عوض دخترونگیشو ازش گرفت …
من خودم یه مَردم و بخاطر همین تونستم دلیل اینکارشو پیدا کنم …
دوستش داره ولی حتی به روی خودشم نمیاره …
یه جورایی در تلاشه تا به خودش القا کنه که نه ، اینطور نیس … ولی دقیقا همینطوره …
اون پرده ی کلارا رو زد ، تا اینطوری بتونه یه جورایی صاحابش شه …
ولی حالا ، به گوه خوردن افتاده …
چون کلارا با تنفر خاصی باهاش برخورد میکنه ! …
به خودمم گفت …
کلارا بهم گفت ازش متنفر شدم ...
با ناراحتی لب زدم :
+ خب حالا چی میشه؟! …
لبخند ریزی زد و گفت :
_ سارا میتونه این مشکل رو حل کنه …
سارا ، خیلی خوب تو این کارا وارده …
باهاش حرف میزنم تا بره پیش کلارا و باهاش درد و دل کنه …
شاید کلارا هم تانی رو دوست داره ولی داره نقش بازی میکنه ازش متنفره …
هوممممم؟! …
نفسمو محزون بیرون فرستادم و جوابی ندادم …
خدایا منو ببخش ، چه فکر بیخودی ای در موردش میکردم ! …
تامی غلط کرده عاشق کلارا شده ها پسره بیشور عوضی من جای کلارا بودم مردونشو جوری میکشیدم ک تا عمر داشت دیگ فکر رابطه نمیکرد😂😂😂😂
چقد ملایم میدونی من وحشیم همین ک از اتاق اومدم بیرون میرفتم سر تامی رو جدا میکردم… هعی🚶🏻♀️سارا یکم وحشی بازی دربیار ترخدا😂
باشه بابا بصبرید هنوز این کلارای بدبخت تو شوک از دست دادن دخترونگیشه 😂
کصشره اه من قبول نمیکنم پرده اس دا یه غشا مثلن نباشه چ گویی میخاد بخوره بیخی باو
🙄والا یکی ترجمه کنه من که متوجه منظورش نشدم 😶😂
خلاصه بگم میگه قبول نداره
پرده هست
یه غشایه دیه
مثلن نباشه چه گوهی میخواد بخوره؟
مرررررسی 😍😍😍
تو بیا مترجم من شوووو😢😂
چشومم😂
نه من اگ سرشو جدا کنم ک زود میمیره باید جلو چشام جون بده
آتناجون خشن شدی😂
بنده خدا😂
😂😂😂وایی اره
خشننن بودممممممممم😂😂😂😂
نوچ نوچ نوچ 🙄😂
چی نوچ نوچ
هیچی ولش😂😂😂
😐😐😐چه خشننننن😑😑😑😂
😂😂😂آتنا دهنت سرویس
خیلی خوبی تو لعنتی
تو که عشقی فدات شم فلوری 🙃🤤
🤗🤗💖
جووووون میدونستم خیلی خوبم ولی بازم مرسی ک یاداوری کردی😂😂😂😂😂
😂😂😂😂😂😂😂😂نه من راضی نمیشم گوز بخوری
جونت سلامت عزیزم این چه حرفیه اخه اصلن من شکر خوردم
ای خدا ببندین بابااااا ….😒😪
حالت تهوع بهم دست داد 🤢🤢🤢
زیادی احساسی شد دیگه 🙂😂😂😂
اعتماد به سقفوووو😐
😂😂خواهش میکنم💖
فلورررر داشتیم از این حرفا؟من دیگ قهرممم باهات
از وقتی باهات اشنا شدم دلمو باختم بهت دیگ بی جنبه شدم هییی با دلم چیکار کردی لنتیی
🙄خدا شانس بده …
هعیییی🚶♀️😓
گوز خوردم 🙄🙄😂
من باهات قهرم وای بی تو خب انگار با همه عالم غریبممممم😭🤤😂
اوففف😂
آتنا و فلور
آیدی شادتونو بدین🥲
یا خدا .چرا این قدر خشن.😂😭😂
کی خشنه؟
تو دیگه ! …🙄🙄🙄🙄😑😂
وایی واقعا همممم 👌👌😇
جای هلیا خالیه 🙂😂
عرررر😂💖دلتنگم شدینااا
الان من به معنای واقعا دارم تخمه میشکونم😂😂😂
از دست اون ارسلان چندش راحت شدم😂😂😂😂
😂😂😂ارسلان که هنوزم هس ولی فعلا نامی ازش برده نمیشه 🤗😂
فعلا حالشو ببرین …
😂ایشالا ی تریلی از روش رد میشه بقیه رمان هم اسمشو نمیبینم😂
وایی😢🤣
😂تامی عشقه
اوف هاپوعه
😂😂😂😂اوهومممم
انگار هاپو دوس داری؟
نظرت چیه زنم بشی؟من هاپوامااا
ها اسمم ثناست چیزه… پابجی دارین ؟! 😂🚶🏻♀️
😂لامصب ننویس sni
هر وقت اسمتو میبینم میگم سن ایچ و دیگر هیچ😂
ن من ندارم
ولی فیری فایر دارم
جررررم😂
تنکیو
بازی کنیم دیگه😏😂
یعنی دهنت😂😂😂
کل عالم و آدم زنتن😂😂😂داداش چندتا چندتا میزنی
نه دیگ من تورو میخام فلور خاهرمه سارا هم ک نخاس زنم شع تو موندی
😂😂😂
من میگیرمت نگران نباش
شوهرتو میخوری زن منو میگیری فهمیدیییی؟؟؟
نوچ تو تاج قلبمی مگ میشه کسی جاتو بگیره عروسکم
😂😂دهنت آتنا
😂😂😂جون
منم قصد ادامه تحصیل دارم ولی شما بیاین برای خواستگاری دختر عمه هام ببینن سکته بزنن😂😂😂😂
من به این خوشگلی خاستگاری هر ادمی نمیرم😂😂
😂😂😂لعنتی جاذاب
کلا همتون خشنید.😂😭😭😭
ارام باشید فرزندان من😂😭😭😭
جرررر این فقط تلاش میکنه اوضاع رو آروم کنه😂😂😂
یاد بگیر ببین چه بچه ی خوبیه 😒🤤😂
من شیطون رو هم درس می دم .
بچه خوبم بریده 😭😭😭😭😭
خدایش بده. به مولا که😭😭😭
خشن بودنووو عشقههه😂😂😂😂
😂جووووون
نح خشن خوشم نمی یاد.
اروم😂😭😭😭😭😭😭
اوممممم ، خشن خوبه کلا😈😈😈🤤
نوچ من با خشن بود زیادی حال میکنم😈