یکم ساکت بهش خیره شدم و در آخر سرمو جلو بردم و لبامو گذاشتم رو لباش …
باسنمو چنگ زد و شروع به گاز گرفتن لبام کرد … .
موهامو با دستم انداختم پشت گوشم و سریع تر از قبل باهاش همکاری کردم … .
خوشمزه ترین طعم دنیا رو داشتن لباش ! …
خوشمزه ترین … .
ملس و خوشمزه ! …
بدون از اینکه لحظه ای لباشو از لبام جدا کنه ، جامونو باهم عوض کرد …
طوری که حالا اون روی من بود ! …
سرشو بالا گرفت و بهم زل زد …
چنگی به سینم زد و محکم توی مشتش فشرد …
سرمو انداختم روی تخت ، آخ آرومی از بین لبهام خارج شد …
سرشو توی گودی گردنم فرو برد و بوسه ی خیسی روی پوست گردنم نشوند …
آروم آروم دستشو سر داد به پایین و از شلوار و شورتم رد کرد …
شروع به مالیدن بهشتم کرد که آه و نالم بلند شد …
من همینطور داشتم توی خودم می پیچیدم و اون ساکت بوسه های ریزی روی پوست گردنم می نشوند …
دستمو توی موهاش فرو بردم و چشمامو روی هم فشردم …
آبم در اومده بود و دست اون حالا کاملا خیس بود ! …
آروم یکم انگشت فاکش رو داخلش کرد …
لبمو به دندون گرفتم …
بعد از اینهمه رابطه ، هنوز تنگ بودم …
هنوز که هنوزه مثه اون اولا ، بهشتم تنگی و داغیشو نگه داشته بود ! …
یکم انگشتشو بیشتر داخلش فرو کرد که دستشو گرفتم و با چشمایی بسته ، نالیدم :
+ ایلیاد درد داره … .
چون چشمام بسته بود نمیتونستم حالت چهرشو ببینم …
نفس عمیقی کشید و گفت :
_ میدونم ولی میخوام آمادت کنم تا راحت تر عضوم داخل شه ! … اونطوری دردش بیشتره هااا …!
با شنیدن حرفاش ، دستم سست شد و افتاد …
حق با اونبود ، اینطوری جا باز میکرد واسه کلفتش ولی اخه خیلی درد داشت ! …
یکم انگشتشو بیشتر فرو برد …
با درد آیی گفتم و لبمو زیر دندون گرفتم …
مزه ی تلخ خون توی دهنم راه افتاده بود ولی من هنوز داشتم لبمو گاز می بردم … .
یکهو انگشتشو کاملا داخلم کرد که کنترلمو از دست دادم و جیغی کشیدم …
چشمامو باز کردم و با درد بهش خیره شدم که بوسه ای روی لبام نشوند و زمزمه کنان گفت :
_ هیششش ، آروم باش … .
اشک توی چشمام حلقه زده بود …
شروع کرد به عقب ، جلو کردن انگشتش توم و در همون حین لباشو گذاشت روی لبام …
دیگه جونی نداشتم تا باهاش همکاری کنم و فقط اون بود که داشت لبامو می مکید … .
بعد از چند لحظه انگشتشو بیرون کشید و دستشو در آورد …
دو طرفِ پیراهنمو گرفت …
وقتی متوجه خواستش شدم ، یکم خودمو بالا گرفتم و اون تونست لباسمو در بیاره …
پرتش کرد یه طرف و دستی روی سینه هام کشید …
سینه هامو گرفت توی دستاش و فشردشون که آخ آرومی گفتم …
در جوابم جون کشداری گفت و دستشو برد پشت کمرم ، قفل سوتینمو باز کرد و اونو هم از تنم در آورد …
با شهوت به سینه هام خیره شده بود ، بعد از چند لحظه سرشو پایین آورد و نوک سینمو به دندون گرفت …
شروع به مکیدنش کرد و با اون دستش ، مشغول بازی کردن با اون سینم شد … .
دستامو توی موهاش فرو بردم و زبونی روی لبام کشیدم …
فکر نکنم اونقدری که اون توی اینکارا وارد بود ، پسر دیگه ای وارد باشه ! … .
یا من اینقدر شُلم و زود وا میدم ، یا هم اون زیادی ماهر و استاده …!
بعد از چند لحظه که خوب سینه هامو مکید ، گاز گرفت و کبود کرد … بوسه ی خیسی روی شکمم کاشت و شلوارمو یکم پایین کشید …
باسنمو بالا گرفتم و اون شلوار رو از پام در آورد … .
یکم از روی شورت با بهشتم ور رفت ...
از روی تخت رفت پایین و بی طاقت ، سریع فقط کمربندشو وا کرد و شلوار و شورتشو در آورد … .
با چشمای هیزم به عضو کلفتش زل زدم و تو دلم شروع به قربون صدقه رفتنش کردم …
اومد روی تخت ؛ شورت رو بدون در آوردن از پام ، یکم کنار زد و خودشو بین پاهام تنظیم کرد … .
سرمو گذاشتم روی تخت ؛ چشمامو با درد روی هم فشار دادم ، باید منتظر یه درد حسابی می بودم ! …
میدونستم تا وقتی که اون بتونه عضوشو توی جام کنه و بعد هم تلمبشو بزنه ، من می میرم و زنده میشم ! … .
کلفتشو گرفت توی دستش و کلاهکشو توم فرو برد …
لبمو به دندون گرفتم و شروع به نفس کشیدنای عمیق کردم … .
یکم دیگه فشارش داد داخل که آیی کشیدم و چشمامو باز کردم …
با درد بهش خیره شدم که یکم با بهشتم بازی کرد و بعد بقیشو توم فرو برد …
با ناله اسمشو صدا زدم که جونی گفت و یکم دیگه فشارش داد تو …
رو تختی رو چنگ زدم و توی مشتام گرفتمش …
یکدفعه کاملا عضوشو توم فرو کرد که جیغ بنفشی کشیدم …
خم شد روم ، کف دستاشو گذاشت دو طرفم روی تخت و مشغول تلمبه زدن شد … .
لبامو روی هم فشار دادم …
کم کم روی تختی رو ول کردم و چشماموباز کردم …
حالا دیگه اون درد اولیه رو نداشتم و جاش لذت اومده بود ! … .
ایلیاد لبخندی به روم پاشید و حین تلمبه زدن ، سرشو جلو آورد و لباشو گذاشت روی لبام …
دستامو توی موهای مشکی رنگش فرو بردم و شروع به همکاری باهاش کردم … .
بعد از چند لحظه ، آبشو روی شکمم خالی کرد و با نفس نفس ، کنارم روی تخت ولو شد … .
😂😂سارا دهنت سرویس
قشنگ داشتم کیفشو میبردم که یهو کلمه جذاب شومبولو دیدم😂😂😂
از خنده مردم😂😂
واییییییییییییییی منممممممم😂😂😂😂😂😂
🤦♀️عع شومبول بد بود مگه؟!😓😂
نوووووچ😂😂
عجیب چیزیه😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂ای ننه مردممم
آقااا خدایی من قهرمممم😑😑😑 …
میرم تا یه هفته دیگه این اطراف آفتابی نمیشم 🚶♀️🚶♀️🚶♀️🚶♀️🚶♀️🚶♀️🚶♀️🚶♀️🚶♀️🚶♀️
😂😂عههه عشگمم
کلمه ی عالی بود
خیلی آموزنده
فقط حجم سمی بودنش خیلی زیاد بود😂🙊
کثافتتتتت😑😑😑😂😂😂
آقا من خودمم چون چند بار تو رمانا دیدم آوردمش …
نمیدونستم خندتون میگیرهههه😑😂
😂😂😂🙊
😀😀🤓😬😈
😂😂😈😈
سارا این پارت کلا سکس بود تو جوری تعریف کردی سکسو من ترسیدم😂😂😂😂😂😂😂😂😂
😂😂😂چرا مگهههه؟!!؟؟! …
بچه ها خدایی خراب بودددد؟؟!؟!؟!؟🙁🤔😓😓
نه اتفاقا حال کردم😂😂
آقااااا خب تو و هلیا زدین تو ذوقمممم …
من دیگه اصلا از این چیزا نمیارممممم🤦♀️😑😓
ععع سارااااا میگم خوشم اومد گاهی وقتا تنوع لازمه دیگ😂😂
نخییییرررر … من قهرم اصلاااا🤕🚶♀️… .
ساراجوووون عالی بود😘❤
مرسی عشقم 😍😘💟
اععع سارایی جونممم😂
من این صحنه رو خیلی دوس😂💖
من همه صحنه هایی که تو مینویسی دوس😂
اره از رو خندت معلومه😑😂
چرا مگه چش بود؟! …🙄
بچه ها بد نوشتم؟!😓
نه دیگه این آخرین بار بود همچین غلطی کردم 🤧🚶♀️💔
😂😂هارتم بروکن شد
منم قهرم باهات:(
اینارو ول کن همینجوری ادامه بده رمانت حرف نداره🥺👌🏻
مرسی نفسسسس🙂🙂
بخاطر تو هم شده اینکار رو میکنم 😘😊
اع🥲
بخاطر من نمینویسییی؟
🥲هالتم شیکست
😑😑😑نه دیگه بخاطر تو و آتی و دلوین نمینویسممم😑گفتم که قهرمممم😓
عه!😐 ناموسن من عاشخدم ساراااااا🥺💔
چجو دلت میا نامرد😕🫂
😂😂😂خب حالااا …
حالا که خوب فکر میکنم ، من دلم نمیاد با تو قهر شم 🤗😪
بیا بغل خودم اصلا 😄🙃🙇♀️👀💟 🙂
عه ساراااا🥲
گوناه دارما
بعد آدم با بزرگترش قهر میکنه مگه😑😢
جینگول بینگولی جونم ای لاو یو آ😂گهر نکن با من💖
😂😂😂آقا من دلم پاکه … اصلا این قهرو وللش …
دل لامصبم نمیاد با هیچکدومتون قهر شم😓 …
راستی ، مگه تو چند سالته؟!🙄
۴۲ سالمه عجیجم😂
😐دروغ نگووو
نه نه ۴۲ نه😂۴۵😂
۴۵ رند تره😂😂
جون باکلاس کی بودم مننننن😂
عععع هلیااااا راستشو بگو دیه 😑😑
فک کنم هلیا هنوز تو شیکم مادرشه😂😂
عههه آتنا😂😂😂
راست میگه خب بچه🙄😂
جونم؟
😂😂
۱۴ سالمه فعلا😂
البته پایه نهمم
😑😑😑خب همسن خودمی که …😑
عه😂
هارتم
چرا هرکاری میکنم ضایع میشمممم😂😂😂😂😂
بگو متولد چ سالی چه ماهی چه روزی میباشی ای مارکو
شاید بنگرم که روزی چند ز تو بزرگترم
۱۳۸۶/۷/۴
این تاریخ تولدم 🙄🙄🙄
حالا خوبه کوچیکتر باشیییی😈🤐😂
سارا برو شاد حرصت بدم😂
در مورد عکس آدرینه 😈
اومدم ولی باز معلوم نیس میخوای چیکار کنی که اینقدر خوشحالی 😓
خدابخیر کنه …
سارا جونم عالی بود
من پارسال کنکور دادم قبول شدم
الان ۱۹ سالمه
با منم دوست میشی 😅😂😄😍
مرسی نفس 😘
عع چه عالی 😍😍😍
بله عزیزم چرا که نه …
خوشحالم میشم دوستی مثه تو داشته باشم یگانه جون😊😍😘
هین😂ناچ ازت بزرگترممممم
۱۳۸۶/۳/۲۰
😑😑😑😑😑😒
حیف شدااااا🙄😂
براتورو هم ثبت کردم
هلی اهل کجایی سال بعد نه اون یکی سال ینی ۱۴۰۲ بیام برات تولد بگیرم؟😂
من مازندرانیم😄
جونمییی جونننن منم عاشق مازندران حتما میام😂
جون جون
بیا بیا😂💖
سارا تولدتو ثبت کردم سال بعد میام بیرجند برات تولد میگیرم
😂😂😂مرسی عجقم