#پارت_8
تا برگشتم ببینم میثاق چی ازم میخواست دیدم آراد رفته و نتونستم ازش چیزی بپرسم…
شاید الان از دست میثاق ناراحت و عصبی بود ، ولی … ولی چه دلیلی داشت واسه من انقدر جوش بیاره…؟!
بیخیال شونه ای بالا انداختم و حرکت کردم سمت اتاق اباب میثاق…
جلوی خودش که نمیتونستم میثاق صداش کنم ، باید میگفتم ارباب …
چند ضربه اروم به در اتاق زدم که صدای پر جَذَبَشُ شنیدم
ــ بیا تو
نفس عمیقی کشیدم و در رو باز کردم
ــ ببندش
گوش دادم و همونجا پشت در وایستادم
سرشو از تو کتابش در آورد و سیگار پشت گوششو گرفت بین انگشت فاک و اشارش
ــ میخوام برم خرید
آماده شو باهمدیگه بریم
+ولی من الان حالم خوب نیست
دیشب سه بار ، نه چهار بار رابطه داشتیم
امروزم کم عذابم ندادی
ــ حقته ؛ وقتی میگم آماده شو ، باید آماده بشی
ناچار سری تکون دادم و رفتم تو اتاق خودم
باید باهاش کنار میومدم ، باید بهش اجازه میدادم حالش خوب بشه ، باید بهش امید میدادم خوبشه تا لااقل منو ول کنه …
اینکه همش میگفت حقته …
بدجور عذابم میداد ، حتی با همین یه کلمه…
مانتو مشکی ساده ای پوشیدم و یه شال زرد رنگ انداختم رو موهام
بیرون اومدن من همزمان شد با بیرون اومدن میثاق و چشم تو چشم شدن باهاش…
دستمو گرفت و باهم راه افتادیم سمت فروشگاه …
ــ رستا ، بیا اینجا ببینم
خودمو بهش رسوندم و دستمو دور بازوش حلقه کردم
نیم نگاهی بهم انداخت و سرشو برگردوند
ــ خب؟
خریدی چیزی نداری؟
با خجالت سرمو پایین انداختم و آروم گفتم
+چ..چرا
ــ چیه؟!
نفس عمیقی کشیدم…
+نوار بهداشتی
سری تکون داد و به یه قسمت فروشگاه اشاره کرد
ــ برو اونجا هر چند تا که لازم داری بردار
بعد بیا بریم خوراکی برداریم
چشمی گفتم و حرکت کردم سمت قفسه ها
پنج تا کافی بود برام …
گذاشتم تو نایلون مشکی که پیش قفسه ها بود و بعد انداختمش تو سبد چرخ دار دست میثاق
ــ خب خوراکی هرچی دوست داری بردار
انگشتمو زیر چونم گذاشتم و متفکر لب زدم
+من نوتلا و لواشک دوست دارم
با کیک قهوه …اومممممم نسکافه ام خیلی دوست دارم
دستشو پشت کمرم گذاشت و اروم گفت
ــ خب بردار
واسه منم نوتلا بیار با لواشک کیوی
دلستر و آبمیوه ام بردار
با ذوق نگاش کردم و لب زدم
+وایییی منم عاشق لواشک کیوی ام
لبخندی زد و با ابرو اشاره کرد که برم ، خودشم پشت سرم راه افتاد
چی میشد اگه همه چی همینجوری پیش میرفت؟!
اگه میتونستم جای رایکا رو براش بگیرم و کینه ای که تو دلش بود رو آب میکردم…
+ببین خوبن اینا؟
دلستر هلو برداشته بودم واسش با یه مدل لواشک کیوی که زخامتش بیشتر از بقیه بود
ــ خوبه
چیزی لازم نداری دیگه؟
+چرا
عود میخوام
ــ عود برا چته اخه
+خب خوشبوعه دوس دارم
بعد اینکه همه خریدامونو کردیم؛نشستیم تو ماشین و حرکت کردیم سمت جایی که نمیشناختم…
بی حرف نشسته بودم که جلوی یه پاساژ نگهداشت
ــ بریم
با چشمای گرد شده نگاهش کردم و پرسیدم
+بریم پاساژ؟
واسه ی چی؟
ــ آدم میره پاساژ چیکار کنه؟
لباس بخریم
اهومی گفتم و ریز خندیدم
در کل دختر خوش خنده ای بودم …
+ارباب اون لباس کاربنیه خوبه؟
دستمو فشار ریزی داد که سرمو بالا گرفتم و نگاهش کردم
ــ اینجا ارباب صدام نکن ، همون میثاق بگو …
زبونی رو لبام کشیدم و چشم کشداری گفتم
ــ قشنگه بهت میاد
ولی صورتی بهتره
لبمو کج کردم و مظلوم گفتم
+آخه صورتی بهم نمیاد
ــ من میگم میاد یعنی میاد
اصلا هر دوتاشونو بگیر
ایشششش پررو واسه لباس انتخاب کردنمم اون تصمیم میگیره!
باشه ای گفتم و بعد خریدن لباس ها رفتیم سمت یه فروشگاه دیگه که داخل پاساژ بود
ــ برو لباس خوابم بگیر
+ه..ها؟
اخم ریزی کرد و گفت
ــ مگه نمیشنوی؟
+خ.خب حالا از اون بگذریم
با چشم غره ای که رفت زدم رو دهنم و حرکت کردم سمت فروشگاه …
یه لباس خواب مشکی ، یه قرمز ، آبی ، صورتی و
خلاصه چند دست ست لباس زیر گرفتم و زدم بیرون
+هوفففف از خجالت اب شدم میثاق!
ریز خندید و هیچی نگفت …
چند دست لباس راحتی تو خونه واسه خودم و میثاق گرفتم و بالاخره راه افتادیم سمت عمارت
تو راه بودیم که لب باز کردم و با تردید گفتم
+الان منو …
پیش دستی کرد و اخمی رو پیشونیش نشوند…
ــ نه!
هیچی عوض نشده
تورو دوست ندارم
پس چرا یهویی عوض شد …
نفسمو غمگبن بیرون فرستادم و سرمو به شیشه ماشین تکیه دادم
“گفتی دوسم داری
حق با تو بود آره
اما تو تعریفت
از عاشقی با من
زیادی فرق داره…”
ضبط ماشینو خاموش کرد و عصبی دستشو بین موهاش فرو کرد …
خوب نبود اصلا…
عالی بود 😍
خدا کنه سر عقل بیاد 😥
دستت طلا جون دل…
اتی
جونش
عالی ❤️
آرزوتون چیه؟!۲تا از بزرگ ترین ارزوهاتونو بگید…کارش دارم مرسی از همتون.
بزرگ ترین آرزوم اینکه یه روزی فارغ التحصیل دانشگاه هنر تهران بشم و مدرک فوق لیسانس گرافیک بگیرم
موفق باشی آی نور جون…
تلاش کن برا هدف و ارزوت بجنگ و نزار کسی پاشو رو علاقت بزاره…
خواننده بشم ایران نجات پیدا کنه
وات؟
چجوری نجات پیدا کنه؟!
آرزو میکنم بتونم ۱۰ تا آرزوی دیگه بتونم بکنم😂😂😂
جررر
ن جدی
خیلی دوس دارم عاشق بشم
و اون یارو هم عاشقم باشه
خیانت نکنه هیچوقت🥲💔
کسی قلط بکنه بهت خیانت کنه…
من
۱ : بعد کنکور برم خارج اونجا ادامه تحصیل بدم
۲: گرفتن مدرک فوق تحصیلم برای تجربی : قلب و عروق به همراه جراحی
ای جااااان…
موفق باشی قشنگم….
تلاش کنی میرسی…
سارا مردن ک ارزو نیس میدونی ک با این حرفات بزرگترین گناه رو میکنی؟!
بمون بجنگ ثابت کن ک توهم میتونی لیاقت تو بهترین هاست…
ن ارزو نکن ک از دست خانوادت خلاص بشی یه چیزی بدتر از این سرراهت قرار میگیره ک خودت نابودت میشی…
وکالت ک صددرصد وکیل میشی جونم فقط کافیه تلاش کنی همین…
من تا ۱۰۰۰ سال دیگ هستم…
سلام ما را ب ایندگان برسان
ارزوی اول ی رفیق داشته باشم ک واقعا منو واسه خودم بخواددددد فق خودمم ک انگار نیس در این دنیا
دوم اینکه همه ی بچ هایی ک اینجان ب همه ی ارزوهاشون برسن خودمم برم اونور پزشکی بخونم
هیچچچچچچ وقت عاشق نشم
😂چرا عاشق نشی
عاشق شدن خیلی خوبه😂
ارههههههههههههههههه
بری تو بغلش محکم بغلش کنی دیوونش کنی شیطنت کنی روت غیرتی بشه موقع دعوا تسلیم بشه اخ ک من دلم رف😂😂
خدایا😂
میخوام
خاهرای گل مارو ک کسی نمیگیره میترشیم لطفا تو طایفتون هر پسر خوشگل موشگلی هس مارو بهشون معرفی کنید ینی جاتون بهشته😂😂
تو طایفه پسرای خوشگل موشگل زیاده من شمارو معرفی خواهم کرد😂😂😂😂
بیا من بشم رفیقت ک تورو فقط واسه خودت بخام…
درس خوندن ارزو نیس ک هدفه و باید براش بجنگی…
نوچ نوچ عشق خلی خوبه عاشق کسی بشی ک حست دوطرفه باشه خیلی میچسبه…
بزرگ ترین ارزوم اینه ک خوشبخت بشم بامهدیار دوم اینک اتی جون دانشگاه قبول بشی عزیرم…من ارزو خیلی دارم ولی بزرگترین ارزو هام این دوتاس
اخ ک من قربونت بشم افی…شدی دوردونه قلبم…
من کنکور قبول بشم شهر مشهد رو میزنم میام دانشگاه اونجا ور دلت…
اممم الن بدگرل ساراس یا فلور؟
رمان هاتون عشق بخدا 😊😊