رمان قلب عاشق پارت82

4.5
(86)

 

 

 

نگاهش می‌کند

کمی هم حرص قاطی بیانش می‌شود

 

….. چون.. ما.. قبلش.. حرف زدیم!

اونم قبول کرد

خوبه یارا جلوی چشاتونه؟

بابا من به کی بگم اون ازدواج به خاطره این بچه بود؟

نمیدونم چرا همه جدی گرفتین

 

چشم های شیدا گرد می‌شود

صورتش را جمع می‌کند و موهایش را باز کرده و مجدد از بالا می‌بندد

 

نوک انگشتانش را روی شانه‌ی نازنین میگذارد وو به عقب می‌راندش

 

_ توجه کن به من

تو الان یکم اینور اونور پنج ماه ازدواج کردی

ولی داری میگی که ازدواج نکردی و همش الکیه؟

 

….. آفرین!

 

_ زهرمار!

الان اینو به هر کی بگی میندازنت امین اباد!

 

اینبار چشم های نازنین گرد می‌شود و به شانه‌ی شیدا می‌زند

 

….. زهر مار به خودت!

مگه قبلنا من اینو بهت میگفتم تو هی آره آره نمیگفتی؟

چی شد الان؟

 

روی شقیقه ی خود و بعد نازنین می‌زند

 

_ من واقعا فکر نمی‌کردم تو بخوای انقدر سفت و سخت وایسی

آخه خره طرف خوش تیپه!

خوش ریخته!

خب چه مرگته؟ حال کن دیگه!

شاید خوشت اومد و خواستی!

اگرم نشد جهنم!

طلاق که تموم نمیشه

سرتو کج میکنی میری میگیری

اما قبلش یه فرصت بده

به خودت.. به جهان

 

 

 

حالت چهره اش تغییر می‌کند

درمانده و نذار دست روی پیشانی می‌گذارد

 

…. ولش کن..

 

_ نازی جان؟

 

….. بیخیال شیدا

هی هر چی درموردش حرف بزنیم من اضطراب میگیرم

 

_ چرا اخه قربونت برم؟

درموردش حرف بزنی سبک میشی

می‌بینی انقدرام سخت نیست

 

…. هست

 

دراز می‌کشد و خرس پولیشی اش را محکم به اغوش می‌گیرد

 

….. جدا از احساسات من

جهان دنیاش با من فرق داره

بخوایم کنار هم باشیم، یا من باید شبیهش بشم یا اون شبیه من

کلا یکی باید تغییر کنه

 

بلند می‌شود

نازنین را درک میکرد که برایش سخت با‌شد با مردی سفت و سخت به اعتقاداتش کنار بیاید و زندگی کند

اما..

این راهی بود که با علم به آن پا در این مسیر نهاد

نمی‌شد بی هیچ تلاشی برای ترمیم و بهتر شدن رابطه، جا زد

مسئولیت زندگی مشترک بر دوشش بود

نمی‌شد به آسانی همه چیز را خراب کرد

 

_ راه سومی هم هست

یکم تو کوتاه بیا

یکمم جهان کوتاه بیاد

 

در را باز می‌کند

 

_ من میرم شام درست کنم

علی و عمو یوسف، شب میان اینجا

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 86

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

دانلود رمان اسطوره

خلاصه رمان: شاداب ترم سه مهندسی عمران دانشگاه تهران درس می خونه ..با وضعیت مالی خانوادگی بسیار ضعیف…که برای کمک به مادرش در مخارج…
رمان کامل

دانلود رمان بهار خزان

  خلاصه : امیرارسلان به خاطر کینه از خانواده ای، دختر خانواده رو اسیر خودش میکنه تا انتقام بگیره ولی متوجه میشه بهار دختر…
رمان کامل

دانلود رمان سونامی

خلاصه : رضا رستگار کارخانه داری به نام، با اتهام تولید داروهای تقلبی به شکل عجیبی از بازی حذف می شود. پس از مرگش…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
1 دیدگاه
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Ali
1 سال قبل

مرسی قاصدک جونم ولی خیلی کم بودا

دسته‌ها

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x