* * * *
امروز ، مادر صنم آمده بود خانه شان؛صنم بسیار خوشحال و شادمان بود !..
او ، مادر خود را خیلی زیاد دوست می داشت..
بعدازظهر بود..
ماه لقا از باغ آمده بود ، بعد از درآوردن کفش هایش؛آرام وارد خانه شد … .
چون زمستان های این روستا بسیااار سرد بود؛صنم بانو دیگر کرسی را از کمد در آورده بود و حنیف هم یک چاله ی کوچکی کنده بود و با ریختن چوب و اتش زدن ان ها ، کرسی را راه انداخته بودند ( به این صورت که کرسی را روی آن چاله ی کوچک میگذارند و با سوختن چوب ها در چاله ، داخلِ کرسی گرم میشود ) مادربزرگ ماه لقا یعنی ” بی بی خاتون ” زیر پتو؛در کرسی خزیده بود و خواب بود..
ماه لقا دم در خانه ایستاد و متفکر به بی بی خاتون خیره شد..
با خودش فکر کرد :
” چطوره از روی پاهای بی بی خاتون بپرم؟؟
نه ، اگه بیفتم روی بی بی چی؟! … ”
از طرفی کودک درونش فعال شده بود و او را وادار می کرد که برود و با سرعت از روی پاهای بی بی؛پَرِش کند !..
ماه لقا بیخیال نسبت به هشدار های مغز و منطقش؛دویید به سمت مادربزرگش..
اما همینکه خواست از روی پاهای بی بی ، بپرد …
یکی از پاهایش به لحاف؛گیر کرد و افتاد روی بی بی..
بی بی با ترس از خواب پرید و با نفس نفس درست روی زمین نشست..
بی بی بعد از چند لحظه به خودش آمد و نگاه عصبانی اش را به نوه اش دوخت..
بی بی خاتون _ ماه لقاااا..
ماه لقا فوری خود را عقب کشید و سر به زیر؛سرجایش ایستاد..
ماه لقا + ب..ببخشید بی بی خاتون !..
ن..نمیخواستم بیدارتون کنم ! … .
بی بی کلافه هوفی کشید ، کمرش درد گرفته بود !..
بی بی _ خیله خب؛بلند شو برو..
ماه لقا با لحن بچگانه اش؛با اضطراب گفت :
+ چ..چشم بی بی ! … .
جستی از جایش زد و دوان دوان از خانه بیرون زد..
گند زده بود !..
نباید آن کار را می کرد؛واقعا پشیمان بود..
اگر اتفاقی برای بی بی خاتون می افتاد چه؟؟
یا..یا اگر بی بی به مادرش می گفت …
وایی ، مطمعنن صنم از دست ماه لقا ناراحت و عصبانی میشد ! … .
همینطور سر به زیر داشت در دِه قدم می زد که دختر دایی اش را دید !..
دخترِ دایی ” رشید ” ! … .
او ، ” توران ” بود … .
توران دختری بود که به هیچکس؛کاری نداشت و در واقع میشد او را؛اینطور وصف کرد :
” سرش در کار خودش بود..”
ماه لقا از مادرش شنیده بود که دایی رشید همسر قبلی خود را با وجود بچه ی کوچکی که داشتند ، طلاق داده بود و چون اسیر زیباییِ زن دیگری شده بود؛با او ازدواج کرد..
بابا ایرج ( پدر صنم ) به وصلت پسرش و آن زن راضی نمی شد ولی …
ماه لقا هرچه فکر کرد؛دیگر چیزی یادش نمی آمد..
او همین ها را هم به زور در ذهنش ماندگار کرده بود ، اخر او فقط چهار سال سن داشت !..
بگذریم..
ماه لقا دستش را بالا برد و برای توران؛تکان داد..
توران چند ماهی از ماه لقا کوچک تر بود..
نگاهش را به ماه لقا دوخت ، بهمدیگر نزدیک شدند..
توران _ سلام دختر عمه..
ماه لقا + سلام توران؛خوبی؟؟
توران _ ممنون..
تو چطوری؟! …
ماه لقا + منم خوبم …
اینجا چیکار میکنی؟؟
توران با بی حوصلگی ، لب زد :
_ حوصلم سر رفته بود؛اومدم توو دِه تا یه هوایی تازه کنم..
از بقیه ی بچه های اقوام خبر نداری؟؟
راستی ، کوکبتون کجاست؟! …
ماه لقا شانه ای بالا انداخت و گفت :
+ نه ، ازشون خبر ندارم !..
کوکب …
نگاهی به اطراف انداخت و ادامه داد :
+ اونم باید همین اطراف باشه..
توران اهسته سری به نشانه ی فهمیدن تکان داد که ماه لقا گفت :
+ میگم..
توران _ چی؟؟
ماه لقا + چطوره باهم بریم همین اطرافِ روستا ، قدم بزنیم؟! …
توران فوری پاسخ داد :
_ چی؟؟
نه !..
مامان ساغر حتما عصبانی میشه که بدون اجازش از روستا رفتم بیرون..
میگه خطر داره !..
ماه لقا کمی فکر کرد و بعد گفت :
+ خب برو به زن دایی بگو بعد بیا بریم..
توران دودل لب زد :
_ اخه من مطعنم مامانم اجازه نمیده …
هر دو شروع کردند به دنبال فکری برای راه حل..
در آخر توران گفت :
_ چطوره با مامانامون بریم؟؟
تو برو به عمه بگو ، منم میرم به مامان ساغر میگم..
و این چنین شد که؛ماه لقا و توران..
هر کدام رفتند سوی خانه هایشان تا مادران خود را راضی کنند و به بیرون روستا؛بروند ! … .
سلطااااااان👣🖤
جوووونم نفس؟؟
😔😔😔
چته دلبرم؟؟🙄😕
چرا غمگین؟؟..
بنظرم نقش اصلی کوکبه از همین الان دلم واسه اون میسوزه:((﴿
😅خواهیم دید..
تو پارت قبل هم گفتی خب یه کلمه بگو مامان بزرگ تو کدومههههه؟؟؟مگه چیزی ازت کم میشه
😂😂😂ارع..لذت رمانم براتون کم میشع..
همینطور توو خماری بمونین تا بعد…..:):
بعد ۴۰-۵۰؛پارت میفمیم؟💔🤒
😂😂😂شایدم بیشترررر
←↓→
خب عسک خودتو بزار سلطاااان😔💔
نوچ🥲☹
باش منم میرم:)
گوه نخور بشین سر جات..
اسمت اومدع توو شناسنامم؛دیگع بدون اجازه من حتی حق نداریع یع لیوان آب بخوری..
افتاد؟؟؟
کوفت و نوچ آزار نده بچه بزارررررر🥺🥺🥺
من که برات جیک جیک میکنم بزارم برم؟؟
🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺
😂😂کِی جیک جیک کردیع ک من نشنیدم؟؟؟
من فقط تا حالاع صدای قُد قُد عز تُ شنیدم !..😕😂
خیلی بدی دختر به این نازی ملوسی صدا به این نازکی شد صدای قدقد ؟
باش تمامممممممممممم
😂😂😂صد رحمت ب صدای قدقد..
.
.
.
اوکی؛یع جیک جیک بکن تا بگم کِی عکسمو میزارم بیاین ببینین ک باز زود ورش دارم..
سولومون نفسم؛خانومی تو هم باید یع بیوو ی کامللل عز خودت بهم بدی..
اگع اینکارایی ک گفتم انجام شد ، عکسمو شب میزارم😉😂
نه دیگه برات جیک جیک نمیکنم میخواستم بکنم خودت نخواستی الان دیگه نمیکنم
زکّی….حالا باید ناز کشی عم بکنیمم؟؟😐🙂💔
اونش دیگه با من نیست با شماست
میخواستی قد قد نکنی
عذرخواهم بانو..ما را ب بزرگی خودتان عفو کنید..💔
بزا فک کنم میگم 🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔
.
.
.
.
از اونجا که خیلی مهربونم اره میبخشم
تکرار بشه میفرستمت دفتر پیش معاون هاااا
😂😂😂ودفف..
خُ حالا یع جیک جیک سر بدع تا برم یکیع عز بهترین عکسامو بزارم پروف..
چی دوست داری جیک جیک کنم برات ؟؟
عاممم…🙄😕🤞
لامصب فردا امتحان ریاضی دارم بزار برم یه چیزی بخونم فردا میرینم تو ورقه ها بعد خر بیارو باقالی رو بار کن
😂😂😂برو و بیخیال عکس شو..
عام عوم نکن ج بده
ارع..
به هیچ وجه بیخیال عکس نمیشم کی عکس میزاری زودی بگو بلکه منم یه ص درس خوندم
شب..ساعتای ۱۰ ، ۱۰ و نیم بیا…:):
کی میزاری ؟
نکنه گذاشتی من ندیدم؟؟
😂😂😂خدایی شماها معطل یع عکسین؟؟؟
ببین نزاری میام میکشمتاااا
بزار خودت گفتی میزاری
مرده و حرفش جنابببب
بعدم نری عکس از نت بزاریااا
ممد که نمیزاره من میزارم😂
میزارم تار میشه عکس😂
خیلی ملوسی ابجی کوچیکع..
مرسی😂💜
بچه ها خیلی عکس تاره دیگه برداشتم
میخواین آیدی شاد بدم اونجا بزارم؟
نمیخواد اجی..
همینطوریع قبولت داریم خوشگل💛💥
فدات💙
نشیع ک حیفیع ابجی کوچیکع💐
یه ساعته فک کن درگیر عکس بودم
عکستو ندیدم😂
😂😂ودففف…ایدی شاد بدع اونجا واست بفرسم..
نوچ داداشم ببینه پوستمو میکنه😂
😂😂😂عااا ب اینش فکر نکردع بودم!!
عکس رو تو رمان وان گذاشتم اونجا اندکی واضح تره
همین Elena سرچ کنین اسم کاربریمه
نگو که گذاشتی و من ندیدم؟؟
به من نگو پرنسس اگه فک میکنید دخترم بگو سنوریتا اونو بیشتر دوس درم:)
چشم سنوریتای من..:))
🙂
😂😂سولی یکم ذوق کن مادر
من جای تو ذوق کردم
خیلی گودو بوددد😂
هعععی..قدر نمیدونن دیگع😕
ممد عکستو کی میزاری؟ 😂
یه چن دیقه دیگع..
۰انقد کشته مرده درم اینم روش:)
🙃🖤
😐من واقعنی دیگع قهرم..🚶🏿♂️🖤
قهر نکن بیا عکستو بزار
محمد امین خان
محمد خان
امین خان
نویسنده باهوش ،مهربون، دقیق
عکستو بزار 🥺
گذاشتم.
من جای ننه بزرگه بودم بچه عه رو میزدم
خو پدصگ فازت چیه
مجبوری مگه بپری😂😂😂
عععع اون مرغ مینایی ک میگن تویی؟؟
😂😂میگم عروسیت باید منم دعوت کنیااا..
میخوام کاکای این النا رو ببینم!!
این همون هلیایه
میدونم؛زن داداش النا🙂🙃😂
جااان:/؟
اورهههه خودمم😂
نچ نمیشه
از اونجایی ک آقاییم هندسام ترین و چارمینگ ترین مرد جهانه میترسم عاشقش بشی بدزدیش
😂😂😂😂
😐اسکل مگع دخترم ک بخوام عاشقش شم؟
نخواستیم اصلا اقا؛نخاستیم..:\\
عزیزم ما الان قرن ۲۱ایم
پسر میتونه عاشق پسر بشه( گِی)
دختر میتونه عاشق دختر بشه(لزبین)
هیچ مرزی نیست😐😐😐✌
جهان سومی نباشیم پلیززززز
😐من برم محو شم…🖤💔🖤
😂😂توی افق محو شو
سیاستت منو کشتتتتت
راس گفتی 👍👍
ععع مح ندیدمت ی زنگ میزنی😐
خاب بودم ۱۰🚶🏻♀️
ی بار دیگ بزار لامبصببببب
😂😂😂فردااع..
منم فردا میزرم 🌚🤟
صبح نزاریا نت ندارم🚶🏻♀️
الی من ابدی شادمو میدم ترو خدا اجی همه در حق نام خاهری کن پی ام بده کی میزاره ممدامینخان
Gheshae
امین قهری؟
باو کشته مرده های منه بدبخت کجا بوده😒🥲
بیا بغلم🥺🌃🙄
اول اینکع اصل بدع همین الان..
دوم اینکع دیگع نبینم حرف عز پسرای دیگع بزنی..
سومم اینکع مورد اولو دوم فراموش نشع..
🥲🥲
یک ساله پافشاری میکنم به همین راحتی🥲🖤
نیازی نیست اینجا بگی..
شاد داریع؟؟
ایدی شادتو بدع ، اونجا حرف میزنیم..:):
نمیتونم بدم
تمنا
۱۵
کرمان
عیی🥲🖤
عه عررر😂
من دخملما آیدی شاد نمیدی؟ 😂🥲
اکبر به ام کلثوم تبدیل شد بعد شد تمنا 😂
اوهمممممممممممم پ_پ
😂😂😂ب خدا میدونستم دختری و کلاس هشتمی عم هستی!!!..
دیدید درست حدس زده بودم بچع هاا؟؟😌🙌
بخاطر تو خودمو لو دادم کانیییییی😏
😂😂😂شرط گذاشتع بودیم اگ من عکسمو بزارم تو اصل میدی..خودت گفتی!!!
خو عکس بزار یادم رفته قیافت پ-پ
😂تمنااااا…عز دست تو..
یع اهنگ بدع کامل کنیم….
رفتین؟
ولی من تا صبح بیدار میمونم چون فردا امتحان دارم درس میخونم🥺🌃🖤
تمنا اگه هستی الان
بگو آیدی شادمو بدم که بعد دیدی پاک کنم و تغییر بدم آیدی مو
نمیتونم پیام بدم عزیزم T_T
هعییی:/
!_¡
آشنا میزنی بمولا
میشه بگی منظورت چیه؟
قبلا فک کنم ی نفر اینجوری اصل داده بود ت سایت ، قبلا نیومدی اینجا عاجیح؟
ممدامین ی سوال دهنمو درگیر کرده دارم از «کنجکاوی»بیش از حد منفجر میشم، میگم تو مگه دانشگاهی نیستی؟
پس چرا شاد داری داوشم؟🧐
😂چع ربطی دارع؟؟
من ابجیم کلاس هشتمع؛شاد رو اون ریختع توو گوشیم..
یع مدت گوشیش خراب شدع بود ، عز گوشی من میرف توو شاد!!
اهان.کنجکاوی هم عالم دیگری دارد…👀
چرا همه دخملا ع مح بزرگ ترن..هعیی💔
😂😂😂مگع ت چند سالتع بانو؟؟؟
مح ابان میشم۱۴😐
خیلی شبیه یکیع ع دوستام میحرفی…اونم همیشه به همه میگف بانو🙂💔
به سلامتی🙂💕
عه😂دختر بود و میگفت بانو؟؟
کلاس هفتمی الان؟؟…
نع
اهوم
سلام محمد آمین
خوبی ؟
دیگه نمی خوای چت کنی ؟
میشه نری 😭
اگر دوست داشتی پیام پایین رو تاییدش کن
وایی بچع ها لطفاا!.
من اونقدراعم فرد مهمی نیستم ، بود و نبودمم اصلا اهمیت ندارع.
شماها باشید ، خوش بگذرونید؛منم ساکت فقط کامنتاتونو میخونم ، همین!!
به نظر من و یک صحبت دوستانه یا بزرگتری (خیر سرم ۲ سال ازت بزرگترم)
۱. این که بخوای به دلیل یک فحش ، تصویر ذهنی که یک نفر ساختی رو نابود کنی ، این خیلی بی انصافی هست !
بچه ها ی جا دیگه تو ی نرم افزار دیگ نمشه چت کنیم؟
سایت رومخه بعضی اوخات
امین پارت پنجم نزاشتی یا برای من نمیاره؟؟؟
نزاشتم..
فحش یک چیزه خیلی بدی هست و من قبول دارم ولی یک حقیقت هست تمام انسان ها بلد نیستن که خشمشون رو به صورت درست بروز بدن پس به صورت فحش ، ضربه های فیزیکی و ظرف شکستن و…..بروز میدن .
و این هم انسان تحت تاثیر هورمون هایی که باعث بروز خشم میشه کار ها و حرف هایی میزنه که شخصیتش به دوره و به قول قدیمی ها مخش تعطیل میشه ! واین که قدیمی ها میگن که آدم ها رو هنگامی که عصبانی اند بشناس ، اصلا موافق نیستم چون عکسش بهم ثابت شده!
ولی من واقعا بع این حرف کع میگن ادما رو تو موقعیتی کع عصبی هستن ، شناسایی کن ؛ اعتقاد دارم!
و بع نظرم ناشناس بانو هرکی بود خیلی زرنگ و زبل بود کع عز راه عصبی کردن اتنا وارد شد تا بتونع دوستی منو اونو بهَم بزنع!!
درسته تو بدت میاد ولی باید کنار دوستت باشی و بهش یاد بدی که میتونه بهتر خشمش رو بروز بده !
بعدشم کلک تو هم فحش هات و حرف های بی تربیتی ات رو در غالب نقطه چین قاییم میکنی !🤨
😂😂😂😂خب حداقل بع زبون نمیارم کع..
بستگیع ب ذهنای منحرف اونا دارع ک اون خط تیرع هارو چطوری پُر کنن!!
نخیرم آقا، این زرنگ بازی آقا رو میرسونه که مخفیانه فحش میده !؟
البته روش خیلی خوبیه ، چون با فحش حرصت رو خالی میکنی و از طرف دیگه طرف مقابلم نمی فهمه 😅
البته منم از این روش استفاده از کلمات چرت و پرت 🤪😝😜
😂اینطوریع اگع طرف مقابل بی جنبع و نازنازی بود کع خب جای خالیو با الفاظ خووب پر میکنع توو ذهنش و منم حرصم خالیع میشع..
اگر عم کع پایه و باحال بود ، جای خالیو منحرفانع پر میکنع هم اون حرص میخورع و هم عم من حسابیع میخندم🙂😂
۲. بعدشم هیچ وقت انسان ها رو باهم مقایسه نکن چون انسان ها هیچ شباهتی بهم دیگه ندارن ، حتی دوقلو های همسان !
تفکرات ، اخلاق و…. همه انسان ها بهم فرق داره و مقایسه این دوتا از ریشه اشتباه هست !
من ک مقایسع نکردم!😕🙄
چرا دیگه کردی ، تو یکی از کامنت هات ؟!
نع…کدوم کامنت؟
اگر میشه بعدن برات متنشو میفرستم چون الان باید یک کاری برای دوستم بکنم و بعدشم میرم ولی تا ۱۲ شب میفرستم
بش..🙃🖤
مواظبت کن🖐
از جهتی که هندوانه های زیر بغلت رو سبک کنم ، بگم که من همه آدم های زندگیم حتی اون هایی که برای یک ثانیه میبینمم هم برام مهم اند و چی برسه به شما؟
قبول دارم اخلاقم بده ولی درستم نمیشم😔
یک چیزی صادقانه اعتراف کنم که تو میدنی که به خاطر اخلاقم چقدر جامو به این پیر مرد و پیر زنا ، بچه ها دادم در مترو و اتوبوس مخصوصا خط های منتهی به آزادی؟!
جهت رفع کنجکاوی ات من به خاطر دانشگام ، تهران زندگی میکنم ، بعدشم یکی از مسیرام از اونجا عبور میکنه
🙂ت خیلی خوبی!
کی خوبه ؟
من خوبم؟
ارع عزیزم؛شما!🙂👑😂
واییی ، مرسی 💐
شما هم خیلی پسر خوبی هستی ، خدا برای مامان و بابات نگهت داره
😂😂😂اگر عز دست این کاربرای رمان وان ،جونِ سالم ب در ببرم مخصوصا اتا جان!
اینم یک اعتقاد و تفکر و قابل احترام هست .
درمورد ناشناس بانو ، کاملا موافقم 👍🏻
سلام پارت بعد رو کی میزارید؟!
ایشالله فردا ولی جبرانی این دو روز رو حتما میزارم🙃🖤
تشکر 💜
هلوووووووو امین یادت رفته پارت بزاری ؟؟؟
🥲نع..فعلا مشکل دارم؛نمیتونم!
اوکی ممنون
محمد امین مال کدوم شهری؟