رمان نیمه گمشده پارت 17

4.5
(8)

🖕🏼فلور🖕🏼

استاد ــ فلور مهرانفر

دستم و بلند کردم و جدی گفتم

+هستم استاد

خوبه آرومی گفت و مشغول بقیه حضور و غیابا شد و در نهایت بعد از یک ساعت ، کلاس خسته کننده تموم شد…

بدون توجه به آرتا و آرکا که داشتن میرفتن بیرون دست سارا رو گرفتم و دنبال خودم کشوندمش … .

تو در که بودیم چهار نفری کنار هم قرار گرفتیم …

+میخوام رد شم

آرکا ــ انگار من وایستادم اتوبوس بیاد

+تو نمک خوابیدی یا شکر؟!
برو کنار

یه تای ابروشو بالا انداخت و برگشت طرفم

ــ پررو شدی بچه!

گُر گرفتم …
بازم گفت بچه

+بچه …!
الان دارم ریش و سیبیلاتو میبینم ولی یه نخود عقل نداری بابا جون!

ــ بابات بودم که…

آرتا ، ارکا رو کنار زد و هوفی کشید ، بی حوصله بود…
از در خارج شد و دستشو تو جیب شلوارش کرد
اگه آرتا وای میستاد بیشتر ادامه مدادیم و قطعا اخراج میشدیم…

ــ بعدا حسابتو میرسم

+زهی خیال باطل

تا اومدم از کلاس برم بیرون اونم چپید تو در …

+خب لعنتی یکم برو اونور اندازه خرس قطبیی!

یکم به عقب حولم داد و خودش رفت
بیشعور!

ــ فلور بس کن !
حوصله داری؟
گفتم ولکن اینا رو ما کجا ، اینا کجا!

دستشو گرفتم و عصبی و تند بردمش تو حیاط …

+انقد یتیم بودنمونو نکوب تو سرم!
ما ام آدمیم ، بدون پدر و مادر تونستیم تا اینجا بیایم پس قوی تر از اوناییم
اونا که تو پر قو بزرگ شدن نمیفهمن درد چیه ولی ما چشیدیم طعمشو!
بالا تر از سیاهیم رنگی نیست
منم برای باخت به دنیا نیومدم …
یا کنارم وایسا کمکم کن ، یا کنار برو فقد نگاه کن

دستی به موهاش کشید و نشست رو صندلی …

ــ فلور من حوصله دردسر ندارم ، از طرفی نمیخوام از دستت بدم…
اگه اخراج شدیم چی؟

دستاشو گرفتم و فشار ریزی دادم

+اخراج نمیشیم ، تو ام هیچ جوره از دستم نمیدی مثلا عاشقتمااا!

لبخندی زد و گونمو بوسید

ــ یکی باشه اینجوری آدمو بغل کنه لعنتیا!

برگشتم سمت صدا و نجوا رو دیدم

+عهههه لعنتی دیروز خاموش بودی هرچی زنگ زدم برنداشتی!

ــ دلمون واست تنگ شده بود از طرفی میخواستیم بریم خونه بگیریم ، گفتیم تو ام باهامون بیای

ذوق زده دستاشو به هم کوبید و پرید بغل سارا

ــ واییی میخواین خونه بگیرین بیاین پیش من

سارا ــ ینی چی پیش تو؟

نجوا زبونی رو لباش کشید و گفت

ــ خب …
من یه آپارتمان دارم ، یه واحدش مال خودمه ، یه واحد سامیار ، یه واحد ارکا ، یه واحد آرتا
دو واحد خالیه که اونم جای شماس!

+اووووق!
من با اون دوتا انگل یه جا نمیمونم

سارا پرید وسط و حرسی لب زد

ــ فلور گوه نخور خواهشن..!

چشمام گرد شد،برگشت سمت نجوا و بلند تر گفت

ــ میشه ببینیم؟
برای فروش گذاشتی دیگه؟

نجوا ــ یس ، خوراک خودتونه اصلا!

+بسه دیگه بریم کلاس شروع شد …

دست همدیگه رو گرفتیم و دویدیم سمت سالن …

⛓️⛓️⛓️⛓️⛓️⛓️⛓️⛓️⛓️⛓️⛓️⛓️⛓️⛓️⛓️

ــ خانوم مهرانفر کار با گیتار رو که بلدین؟!

پوکر نگاش کردم …
مرتیکه بلد نبودم که نمیومدم رشته موسیقی بخونم!
ناسلامتی 5 سال تمام کلاس رفتم

+استااااد!
معلومه که بلدم

ــ خب!
بیاین 5 دقیقه گیتار بزنید

زبونی رو لبام کشیدم و چشمی گفتم

آرتا ــ یکی سلام گرگ بی طمع نیست ، یکی چشم گفتن دخترا

اینو که گفت همه خندیدن …
نیم نگاهی به سارا انداختم که از عصبانیت دستاشو مشت کرده بود

سارا ــ ببخشید!
ولی شما با چنتا دختر بودی که جمع میبندی جناب؟

تا لب باز کرد جوابشو بده استاد اخمی کرد و گفت

ــ کافیه دیگه
کلاستون تموم شد برین یقه همو بگیرین
کلاسی که من تدریس میکنم قانون داره

مکثی کرد و ادامه داد…

ــ خانم مهرانفر بیا دیگه

کلافه دستی به صورتم کشیدم و با نفرت به اون دوتا عجوزه خیره شدم و راه افتادم …
داشتم گیتار میزدم ، همه ساکت بودن و آرکا و آرتا با اخم نگام میکردن …

مکث کردم و با شیطنت گفتم:

+استاد بخونم؟

ــ نعععع!

زهر انار و نععع!
ایش، مرتیکه پفیوز!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 8

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

دانلود رمان غمزه

  خلاصه: امیرکاوه کاویان ۳۳ساله. مدیرعامل یه کارخونه ی قطعات ماشین فوق العاده بی اعصاب و کله خر! پدرش یکی از بزرگ ترین کارخانه…
رمان کامل

دانلود رمان ارکان

خلاصه: همراه ما باشید در رمان فارسی ارکان: زهرا در کافه دوستش مشغول کار و زندگی است و در یک سفر به همراه دوستان…
رمان کامل

دانلود رمان پدر خوب

خلاصه: دختری هم نسل من و تو در مسیر زندگی یکنواختش حرکت میکنه ، منتظر یک حادثه ی عجیب الوقوع نیست ، اما از…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
40 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
𝐀𝐓𝐄𝐍𝐀 💔
2 سال قبل

میخوندی بیشتر حال میداد برینم به کله استاد…

𝐀𝐓𝐄𝐍𝐀 💔
پاسخ به  𝐀𝐓𝐄𝐍𝐀 💔
2 سال قبل

😂😂😂😂😂😂😂😂جررررررررررررررررررررررررررررر…
لعنتی فاکت گیر میکنه بین سیم ها😂😂بی فاک میشیااااا…
من تو کلاس گیتار یبار نواختمو خوندم استادم گف دوباره بخون بازم خوندم وسطاش دیدم بیشور با اون چشای خوشگلش زل زده بهم ینی خاستم زمین باز مستقیم برم تو گوشته…😂😂

Helya
پاسخ به  𝐀𝐓𝐄𝐍𝐀 💔
2 سال قبل

آی آتنا دهنت
استاده عاشقت شد😂
حالا برا من سر گروهم ی مرده بود
قدش کلاااا
۱۵۰ سانتی متر بود😂
یکسره هم باهم دعوا داشتیم😂
یبار رفتم همخوانی کنم مرتیکه گفت تو نخون صدات فقط به درد سفره ابلفضل میخوره😂😂😂بعد اون من دیگه هلیا سابق نشدم

𝐀𝐓𝐄𝐍𝐀 💔
پاسخ به  𝐀𝐓𝐄𝐍𝐀 💔
2 سال قبل

اینجا ایران است…
ایران دیگ ایران قبلی نیست وضع خراب است…

𝐀𝐓𝐄𝐍𝐀 💔
پاسخ به  𝐀𝐓𝐄𝐍𝐀 💔
2 سال قبل

ما نزدیک مرز از۷مملکت ازاد…

Helya
پاسخ به  𝐀𝐓𝐄𝐍𝐀 💔
2 سال قبل

جدیدا مازندرانم خیلی بدجور شده😂
این تهرانیا پدر مارو در آوردن..هرچی گوه کاری و عوضی بازی دارن میارن شمال
عربا هم ک میان طرفای باباسر…نصفه شبا ک یکمی بگردی دختر لخت پیدا میکنی ک از تو خونه فرار کرده😂اصلا ی وضعیه

𝐀𝐓𝐄𝐍𝐀 💔
پاسخ به  Helya
2 سال قبل

کلا شمال اونطوریه…

Helya
پاسخ به  Helya
2 سال قبل

قلبم گرفت آتنا
اینا هم میان تفریح میکنن هم گوه میزنن به همه چی بعدش میان درباره ی ما چرت و پرت میگن….

𝐀𝐓𝐄𝐍𝐀 💔
پاسخ به  Helya
2 سال قبل

چرا؟
هلی خود مردمش اونطوریه دیگ…
میگن بخاطر اب و هوای شماله ک مردمش بی غیرتن ناراحت نشیاااا چیزایی ک شنیدمو میگم…
وگرنه من زندگی تو شمال رو خیلی دوس دارم…

Helya
پاسخ به  Helya
2 سال قبل

این ک آره شمالیا یکمی زیادی آزادن از این نظر
ولی اصلا منظورم این نیس
مثلا ما ی جایی میریم میپرسن شماها واقعا عین فیلم پایتختین؟خو یعنی چی
یا همین چند سال پیش ی تهرانی عنتر اومده بود میگفت این شمالیا حقشونع عین سگ بمیرن
برای اینکه فالور جمع کنه
آدم قلبش میشکنه واقعا

𝐀𝐓𝐄𝐍𝐀 💔
پاسخ به  Helya
2 سال قبل

ی گوشت در ی گوشت دروازه…
سرویس مردمو نمیشه بست…

Helya
پاسخ به  Helya
2 سال قبل

🥲هعی
یکیم نیست به اینا بگه اینجه اونجه نیه

𝐀𝐓𝐄𝐍𝐀 💔
پاسخ به  Helya
2 سال قبل

اینجه اونجه نیه ینی چی؟

Helya
پاسخ به  Helya
2 سال قبل

یعنی اینجا اونجا نیست😂

🌛ai gon panahy🌜
پاسخ به  Helya
2 سال قبل

عه ما تو بابسر ویلا داریم

🌛ai gon panahy🌜
پاسخ به  Helya
2 سال قبل

از قضا مردم خوب و مهمون داری هم هستن چون یه خاطره دارم

Helya
پاسخ به  Helya
2 سال قبل

ای جونم
ویلاتون توی شهرکه یا مستقله‌؟

Helya
پاسخ به  Helya
2 سال قبل

😂اره بابلسریا خیلی مهربونن
برعکس بابلیا کافیه به ی بابلی بگی پخ…خوارمادرتو میاره جلو چشت😂

🌛ai gon panahy🌜
پاسخ به  Helya
2 سال قبل

تو شهرک هست و مدرنه

Helya
پاسخ به  Helya
2 سال قبل

همه‌ی شهرکا مدرن دارن میشن دیگه

🌛ai gon panahy🌜
پاسخ به  𝐀𝐓𝐄𝐍𝐀 💔
2 سال قبل

ما چون به مرز باکو نزدیدکیم وقتی میریم سد ارس میبینم دخترا یدون اینکه یه شالی تو سرشون باشه وایسادن دریا رو نگاه میکنن 😑😐

Helya
پاسخ به  𝐀𝐓𝐄𝐍𝐀 💔
2 سال قبل

بابا شال کی میزاره
اون دیگه خیلی وقته پروندش بسته شده😂😂
مرحله بعدی سکس تو دریاست ک ایشالا اونم به سلامت رد میکنیم😂

𝐀𝐓𝐄𝐍𝐀 💔
پاسخ به  𝐀𝐓𝐄𝐍𝐀 💔
2 سال قبل

خب نخون دیگ…:/

🌛ai gon panahy🌜
پاسخ به  𝐀𝐓𝐄𝐍𝐀 💔
2 سال قبل

شال که بماند قشنگ با تیشرت و شلوار راحتی هم بعضی ها نگاه میکنن بعضی ها هم دسته جمعی که میان آهنگ و میزارن آخر از تو ماشینشون رقص جلمان میرن بعضی هام هم آهنگ هایی مثل تکون بدو و اینا رو میزارن و قشنگ قر میدن بله دیگه تبریزم اینطوری هست

𝐀𝐓𝐄𝐍𝐀 💔
پاسخ به  𝐀𝐓𝐄𝐍𝐀 💔
2 سال قبل

ما ترکا عیاشیم…

🌛ai gon panahy🌜
پاسخ به  𝐀𝐓𝐄𝐍𝐀 💔
2 سال قبل

اره والا

ĄÝ ŇŰŘ ¤
2 سال قبل

آخجوون😈
چه خوب میشه اگه باهم تو یه آپارتمان باشن
این رمانتون خعلی باحاله انقد تیکه یاد گرفتم که دهن رفیقام سرویس شد 🖕😈😅

ĄÝ ŇŰŘ ¤
پاسخ به  ĄÝ ŇŰŘ ¤
2 سال قبل

اون تیکه‌ی که سارا به حامد گفت خعلی باحال بود به کارم اومد شدیییید
ط بری ط فاضلاب بهتر ع اینکح بری تو فاز Love 😎🖕
هر کی رو دیدم عاشق شده اینو بهش گفتم بدون شک 😂😂😂😂

sannaaaa
2 سال قبل

ویبیوبایوبایوبویباسیشبایمبتیمنب
عالیه فلوررررررررر من دارم غش میکنم تا اخرشو بفهممم

فاطیما ویسی نژاد
2 سال قبل

درجه یک👌💖

فاطیما ویسی نژاد
2 سال قبل

عاشقتونم من😚😚

آهو
2 سال قبل

سلام عغشولیای من ❤
من امروز امتحان زبان داشتم از دیشب نبودم بخونم خیر سرم امروز صبح رفتم قششششنگ تو برگه رییدم با این جواب دادنام صفر رو بدون شک قاپیدم
عههه فلور و ساری این رمانتون چقده جینگیلیه 💝💞
تیکه هاشو تو برگه نوشتم که حفظ کنم 😂

ĄÝ ŇŰŘ ¤
پاسخ به  آهو
2 سال قبل

به سره خرمون اومد
شما دیشب دقیقا با کدومشون داشتی چت میکردی که نتونستی بخونی و صفر بگیری بزغاله ؟؟

آهو
پاسخ به  ĄÝ ŇŰŘ ¤
2 سال قبل

دیشب داشتم با مهران چت میکردم 😍
بعدشم که آرش پیام داد
دیگه خوابم نبرد داشتم به حرفاشون فک میکردم….😎

Helya
پاسخ به  آهو
2 سال قبل

😐اوه
ماشالا

ĄÝ ŇŰŘ ¤
پاسخ به  Helya
2 سال قبل

این تولح به قول فلور انقدح دوس پسر داره یکسرم دوس پسر عوض میکنح
نمیدونم این پسرا با چح امیدی با این رل میزنن

Helya
پاسخ به  Helya
2 سال قبل

زود نیست آخه؟🥲😂🙈

ĄÝ ŇŰŘ ¤
پاسخ به  Helya
2 سال قبل

من همون یه بار واسه هفت پشتم بس بود
فهمیدم این غلطا و گوهای زیادی به ما نیومده

فاطیما ویسی نژاد
2 سال قبل

خانم معلم علومم میخواد امتحان بگیر یک نفر نرفت بنده من کرونا که بار سومم هست نرفتم

افسانه
2 سال قبل

عالی بود فلور جون

دسته‌ها

40
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x