در واحدمو وا کردم و داخل شدم …
لباسامو بی حوصله از تنم کندم و به طرف اتاق خوابم پا تند کردم … .
در اتاق خوابو کنار زدم و به سمت تختم قدم برداشتم … .
لباسامو پرت کردم یه گوشه و ولو شدم رو تخت … .
🍃😓 سارا 😓🍃
دیوونه وار تمومه وسایلای روی میزمو ریختم رو زمین و شروع کردم به کشیدن موهام …
جیغام تو گلوم خفه میشدن و اشکام روون … .
با هق هق زمزمه کردم :
+ آرتااااا ، آرتاااا چیکار کردی باهام؟! …
من میخواستم تورو توو تله بندازم و حالا خودم بیمارت شدم …
چرا وا نمیدی عوضی؟! …
چراااا؟! … .
گلوم گرفته بود از بس جیغ کشیده بودم … .
نگاهمو از تو آینه گرفتم و با شونه هایی خمیده ، به سمت تختم قدم برداشتم … .
دراز کشیدم روش و نگاه بی جون و سردمو به سقف اتاق دوختم … .
+ لعنت ، لعنت به هرچی مَرده ! … .
گوشیمو از رو میز عسلی کنار تخت ورداشتم ، رفتم تو وات و رو پیویش کلیک کردم …
نگاهم رو بیوگرافیش به گردش در اومد :
_ به تاوان قلبی که شکست …
قلبها خواهد شکست 💔🙂🖕🏿
گناهش پای دلی که 🚶🏿♀️🍂
دلم را شکست ! …:))))) ✨
لب پایینیمو به دندون گرفتم …
چنگی به قلبم زدم ، گیر چه آدم سنگ دلی افتادی قلبم ! … .
داشتم روانی میشدم ! …:)
از وات بیرون زدم و رفتم تو آهنگا ؛ حوصله ی در آوردن هندزفری و این مسخره بازیا رو نداشتم واسه همین یه اهنگ پلی کردم و با کم کردن صداش ، گوشیو گذاشتم رو بالشم و چشامو بستم … :
” منو دیدی تازگیا …
که پیشونیم خط افتاده ، موهام کم پشت ! …
خسته شدن همه ی دوستام از فحش …:)
شدی یه آدمِ …
چِرت قُفله ای که ، تف به این زندگی ! …
دلم حرفاشو بِت که گفت ، تو هم یه چیزی بگووو …
بگو ، نمیتونه هیچی به زووور ، جدا کنه دیگه تو رو ازم ! …
جونِ هرکی دوس داری ، یه چیزی بگو … .
‘ یه چیزی بگو ‘
یه چیزی بگو ، بذا قانع شم ! …
تا نتونم جلوی رفتنت ، مانع شم …:))
مگه نمیبینی ، چقد خراب و داغونم ! …
توو این اوضاع منو تنها نذا ، خواهشاً … .
بگو ؛ چرا داری میری ، آخه به چه قیمتی؟! …
کیه که مثل من ، رو تو بتونه بشه غیرتی؟! …
یا با تو تا بکنه ، توو هر شرایط بَدی ! …
اونوقت توعه بی معرفت حتی …
جوابشو ندی ! …:)))
دِ یه چیزی بگو ، چرا حرف نمیزنی؟! …
چرا فاصله میگیری ، به من دست نمیزنی ! …
چرا همیشه همه جا تو رو باید ببینم؟! …
مگه نمیگفتی که …
دیگه هرز نمیپری ! …:)؟
دیگه صدام دلِ تو رو زده 😅🍂
بسّه رفتنی شو 😏🖕🏿
بیخیالِ منِ خُل و بدِ سردِ عصبی شو ! …:)
بدون هر کسی که دور و ورِ منه عوضی شد 🙂💔
کاش این حسِّ بین تو و من …
یه ذرّه عوض میشد ! …🖐😅
دیگه صدام دلِ تو رو زده …:)
بسّه رفتنی شو 🚶🏿♀️🖤
بیخیالِ منِ خُل و بدِ سردِ عصبی شو 😑💔
بدون هر کسی که دور و ورِ منه عوضی شد 😊🖕🏿
کاش این حسِّ بین تو و من یه ذرّه عوض میشد ! …:))
نیستی تا ببینی که …
از همه چی خسته شدم ! …
قیافمو ببین ، چقد شیکسته شدم …
چقد سختی کشیدم ، چقد ضربه خوردم … !
وقتی فهمیدم رفتارت با من سرده مُردم:)
چه شبایی ، که تا صبح بیداری کشیدم ! …
ناخنای عصبی که روی دیوار میکشیدم ! …
بازم آرومم نمیکرد …
روم تاثیری نداشت ! …
فِک میکردم عزیزتر از خودم کسی نی برات …:)
ببین چیکار کردی با من ، لامصّب ! …
هر شب کارم شده گریه یا مَستم:))
تو اوجِ دوستی ، چطو وِلَم کردی؟! …
وقتی مشکلی نبود بینِ ما اصلاً … .
تو یه دورویی ، یه آدمِ پَست ! …
شدی یه کسی که با همه هست:)
باشه هرجوری میخوای تا کن …
منم این کاراتو یادمه پس ! …
تو میدونستی ، که چیه دردِ من ! …
تو میدونستی بدبختیمون چیه ، حرف بزن … .
بگو چرا با من اِنقَده سردی؟! …
بگو لعنتی، اون کیه بعد من ! …:)؟
دیگه صبحا کنار تو ، چشم وا نمیکنم:)
دیگه اعتمادی ، به این عشقا نمیکنم ! …
کسی هم نمیخوام ، که بهم توجه ای کنه.
همه که مثل تو ، منو اِشباع نمیکنن ! …
همه که مثل تو ، با من خوب تا نمیکنن …
منو از تَهِ دل ، از اون بوسا نمیکنن …:)
یا اون روزا که میبُرم ، از هر کَس و ناکَسی ؛
خودشونو توی دلم انقد زود جا نمیکنن ! … .
دیگه شبا ، نمیام پشت خطی ! …
خوشحالم که ، کنارِ او خوشبختی:)!
خوشحالم که ، یه حساب سوا روش کردی … .
و به خاطر او ، منو فراموش کردی ! …:))
دیگه صدام دلِ تو رو زده …😅🍂
بسّه رفتنی شو 🖐💔
بیخیالِ منِ خُل و بدِ سردِ عصبی شو:)!
بدون هر کسی که دور و ورِ منه …
عوضی شد 🙃🖕🏿
کاش این حسِّ بین تو و من یه ذرّه …
عوض میشد 😪✨
دیگه صدام دلِ تو رو زده ، بسّه رفتنی شو …😏
بیخیالِ منِ خُل و بدِ سردِ عصبی شو 😊🖕🏿
بدون هر کسی که
دور و ورِ منه عوضی شد 💔😓
کاش این حسِّ بین تو و من
یه ذرّه عوض میشد 🖐👫
دلم حرفاشو گفت، تو هم یه چیزی بگووو …
بگو نمیتونه هیچی به زووور ، جدا کنه دیگه تو رو ازم ! …
جونِ هرکی دوس داری یه چیزی بگو .
یه چیزی بگو:)!
( ارمین&تتل_یه چیزی بگو)
🙃🖕🏿 دو روز بعد 🖕🏿🙃
پنجره رو باز کردم و سرمو بیرون بردم ، نفس عمیقی کشیدم …
قطرات بارون به صورتم برخورد میکردن و منو تو خلسه ی نابی فرو می بردن …
با اصرار نجوا و سامیار نرفتیم و منصرف شدیم از رفتن …
دو روز از اون ماجرا میگذره و تقریبا همه چی داره خوب میشه از جمله رابطه ی ارکا و فلور ! …:)
آخرین دیدگاهها