پاییزه خزون پارت ۸

2.5
(4)

پاییزه خزون

پنجشنبه بود این هفته هم باید طبق روال میرفتیم بهشت زهرا ، ولی اصلا دوس نداشتم باهاشون برم… دوس داشتم تنها برم پیشه عزیزام و باهاشون حرف بزنم اخه وقتی آدما باشن نمیتونم حرف بزنم میترسم از اینکه حرف بزنم و ترحم کنند.. باید ترسید، از این ادم دو پا که هر روز میتونه مثله آفتاب پرست رنگ عوض کنه.

خسته و کوفته از دره کلاس میزنم بیرون امروز دو تا کلاس داشتم و حسابی فک زدم و درس دادم از اون موقعی که مامان بابام فوت کردن، حوصلم کمتر شده و کم حرف تر شدم و این کاملا مشهود بود تو موسسه ،چون من پر انرژی تر از این حرفا بودم ولی خوب کسی حرفی نمیزد . از اقای علیان رئیس موسسه و بقیه بچها خداحافظی کردم و به سمت خونه روونه شدم .

مهر کم کم بارشو بسته بود به استقبال آبان می رفتیم هوا سرد نبود ولی باد ملایمی می وزید جون میداد برای پیاده روی، هنزفری و در اوردم اولین اولین آهنگو پلی کردم .آهنگ دیوانه رضا بهرام پلی شد انگار بعضی آهنگا حرف دلن
در نگات لیلی خود پیدا نکردم
با خجالت از چشم تو گلایه کردم
از خود چه بی خود میکنم
نگاهتو هی میبرد صبر مرا
مجنونتم ای همنشین

لیلی من یک دم ببین حال من را
دوباره پرت شدم ، پرت شدم به عالمی که یتیم نبودم مامان بابا داشتم یه کسایی بودن که پشتم باشن ولی حالا چی پشتم مثه یه غار خالی و پوکه ،تنهای تنهام .
تا خوده خونه ت تنهاییم دست و پا زدم . نزدیک خونه که شدم  ماسک بی تفاوتیم رو زدم .زنگ خونرو فشار دادم و  در با صدای تیکی باز شد.به سمته اتاقم رفتمو درو بستمو قفل کردم  انگار این جماعت قصد ندارن برن خونه هاشون همش اینجان .رو تختم ولو شدم و  اهنگ ملایمی گذاشتم عکسای تو گوشیمو برای بار هزارم مرور کردم و  وجب به وجبشو از فرط دلتنگی اندازه گرفتم آخ امان از دلتنگی که مثه مار افعی اونچنان دوره گردنت میچسبه که خفه شدنت حتمیه.
شب شده بود و از بهشت زهرا اومده بودیم دلم تنهایی  و گیتارمو میخواس تا خوده صبح بخونم اشک بریزم و گیتار بزنم.
یواشکی بدونه اینکه کسی بفهمه رفتم بیرون واحدو به سمته مقره دلتنگیام رفتم .دره بالا پشت و بوم و باز کردم که حجم عظیمی از هوای سرد به صورتم سیلی  زد ولی باید به این سرماهم عادت کنم.. به سمته انباری رفتمو درشو باز کردم گیتاره خاک خوردمو برداشتمو رفتم یه گوشه کفه موزایکای بالا پشت بوم نشستمو گیتارمو کوک کردم و خوندم بلند بلند ..با گریه و درد .

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 2.5 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
2 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
atena
atena
2 سال قبل

نویسنده جان لطفا طولانی بنویس ممنون از بابت رمان خوبت.

ایدا
ایدا
2 سال قبل

ممنون🌹اگه میشه پارتارو طولانیتر بنویس

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x