#او_را
#قسمت_بیستم_پنجم
-ولی من خوشبخت نیستم…😢
باور کن…
-باشه باور کردم😡
تو چه میفهمی بدبختی یعنی چی…
دیگه سراغ من نیا خانوم😡
تو همون برو به ماشین بازیت برس!
قبل اینکه بخوام حرفی بزنم،اشکاش مثل سیل رو صورتش جاری شد و بدو بدو رفت….
وقتی به خودم اومدم صورت منم از گریه خیس شده بود…
نگامو به آسمون دوختم و دنبال خدا میگشتم…
میخواستم داد بزنم…
بگم این چه دنیاییه…
این چیه که آفریدی😭😭
تن سنگینمو از آلاچیق بیرون کشیدم و راه افتادم سمت ماشین.
هوا تاریک شده بود
میدونستم الان تو کله ی نگار چی میگذره…
حتما با خودش میگه منو مسخره کرده!
مگه میشه با این همه دک و پز و امکانات ، کسی خوشبخت نباشه؟؟
ولی من نبودم…😞
من خوشبخت نبودم…
نگار بدبخته چون هیچی نداره و فکرمیکنه دردش پوله…
منم بدبختم چون همه چی دارم و نمیدونم دردم چیه…
اصلا خوشبختی چیه…
اصلا چرا باید من زنده باشم و نفس بکشم…
اصلا ماها اینجا چیکار میکنیم…😭
من چم شده…
من همه چیز دارم!
اما هیچ چیز ندارم!
اه😣
چرا منو آفریدیییییی؟؟😭😭
چرااااا!؟؟؟
همینطور داد میزدم و سرعتمو بیشتر میکردم…
کاش ماشینم چپ کنه
کاش یکی بزنه بهم
کاش یه فردای دیگه نباشه‼️
من نمیخوام زنده باشم😭
هیچی نمیخوام😭
تا دیروقت تو خیابونا چرخ زدم و گریه کردم،
میدونستم برسم خونه باید جواب پس بدم اما مهم نبود….😒
اون شب اونقدر دیر خوابیدم که ساعت دو بعدازظهر به زور چشمامو باز کردم😴
هنوز گیج و منگ قرصای آرامبخش دیشب بودم.
رفتم سراغ گوشیم📱
خاموش شده بود!
زدمش شارژ و رفتم پایین که یه چیزی بخورم.
کسی خونه نبود.
حتی خدمتکاری که پنجشنبه ها برای تمیز کردن خونه میومد هم نبود!
برگشتم اتاقم و گوشیمو روشن کردم
میدونستم تا الان عرشیا هزار بار زنگ زده!!
🍁محدثه افشاری🍁
#ادامه_دلرد.
#او_را
#قسمت_بیستم_پنجم
-ولی من خوشبخت نیستم…😢
باور کن…
-باشه باور کردم😡
تو چه میفهمی بدبختی یعنی چی…
دیگه سراغ من نیا خانوم😡
تو همون برو به ماشین بازیت برس!
قبل اینکه بخوام حرفی بزنم،اشکاش مثل سیل رو صورتش جاری شد و بدو بدو رفت….
وقتی به خودم اومدم صورت منم از گریه خیس شده بود…
نگامو به آسمون دوختم و دنبال خدا میگشتم…
میخواستم داد بزنم…
بگم این چه دنیاییه…
این چیه که آفریدی😭😭
تن سنگینمو از آلاچیق بیرون کشیدم و راه افتادم سمت ماشین.
هوا تاریک شده بود
میدونستم الان تو کله ی نگار چی میگذره…
حتما با خودش میگه منو مسخره کرده!
مگه میشه با این همه دک و پز و امکانات ، کسی خوشبخت نباشه؟؟
ولی من نبودم…😞
من خوشبخت نبودم…
نگار بدبخته چون هیچی نداره و فکرمیکنه دردش پوله…
منم بدبختم چون همه چی دارم و نمیدونم دردم چیه…
اصلا خوشبختی چیه…
اصلا چرا باید من زنده باشم و نفس بکشم…
اصلا ماها اینجا چیکار میکنیم…😭
من چم شده…
من همه چیز دارم!
اما هیچ چیز ندارم!
اه😣
چرا منو آفریدیییییی؟؟😭😭
چرااااا!؟؟؟
همینطور داد میزدم و سرعتمو بیشتر میکردم…
کاش ماشینم چپ کنه
کاش یکی بزنه بهم
کاش یه فردای دیگه نباشه‼️
من نمیخوام زنده باشم😭
هیچی نمیخوام😭
تا دیروقت تو خیابونا چرخ زدم و گریه کردم،
میدونستم برسم خونه باید جواب پس بدم اما مهم نبود….😒
اون شب اونقدر دیر خوابیدم که ساعت دو بعدازظهر به زور چشمامو باز کردم😴
هنوز گیج و منگ قرصای آرامبخش دیشب بودم.
رفتم سراغ گوشیم📱
خاموش شده بود!
زدمش شارژ و رفتم پایین که یه چیزی بخورم.
کسی خونه نبود.
حتی خدمتکاری که پنجشنبه ها برای تمیز کردن خونه میومد هم نبود!
برگشتم اتاقم و گوشیمو روشن کردم
میدونستم تا الان عرشیا هزار بار زنگ زده!
#ادامه_دلرد.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸