… به نام خدا …
همیشه دوستت دارم ، نقطه ته قلب ♡ … .
🍃 رمان : ” دروغ محض ” 🍃
نویسنده :
# سارا_نوروزی
ژانر ها :
#عاشقانه
#هیجانی_معمایی
#درام
#پلیسی_جنایی
#انتقامی
مقدمه :
یه نگاه ، یه اشاره …
دو تا قلب ، دو تا قلب سیاه …
دو تا آدم ، با زندگی ای سیاه سفید …
یه صحنه و دو تا نقش برا بازی …
بازیگرای اصلیمون ، سرگذشت تلخی داشتن …
تلخ تر از قهوه ، تلخ تر از هر چیزی …
چقدر سخته نقاب خنده زدن به چهره های سرد و خشک …
چقدر سخته الکی دوست داشتن ، چقدر تلخه آخرش بفهمی همچی یه دروغ بود …
یه ” دروغ محض ” …:)
* * * *
آیکان با عجله لب زد :
_ همگی برین سر جایگاهتون وایسید ، آلما و جورج …
هر دو به آیکان زل زدیم که با استرس ادامه داد :
_ زود باشین دیگه …
حفظ کردین دیالوگا و متناتونو؟! …
من آره ای گفتم و جورج هم اوهوم تو گلویی گفت …
بعد از چند لحظه دو نفری سر صحنه ایستادیم ؛ آیکان همونطور که دفتر کارش دستش بود ، لب زد :
_ سه ؛ دو ، یک … .
و بعد دوربینا شروع به فیلمبرداری کردن …
این دفعه دیگه باید خوب میشد ، باید به نحو احسن نقشمو بازی میکردم … .
عصبی به طرف در حرکت کردم و بلند گفتم :
+ تو یه خیانتکاری جَک ، من دیگه صبرم تموم شده …
دسته ی چمدونو گرفتم تو دستم و با عصبانیت ادامه دادم :
+ میرم ، واسه همیشه ! … .
حالا این دفعه نوبت جورج بود ، کلافه به طرفم پا تند کرد و عصبی وار گفت :
_ من نمیزارم بری امیلی …
تو زن منی و من اجازه ی رفتنو بهت نمیدم ! … .
دسته ی چمدونو گرفت و از دستم کشیدش …
چمدونو پرت کرد یه گوشه که زیپش وا شد و لباسا از توی ریخت بیرون ! …
حرصی لب زدم :
+ رونالد خیلی از تو بهتره ! …
خیلی با معرفت و لاتی تر از توعه …
دستشو با خشم بالا برد تا سیلی ای بهم بزنه ، چشمامو محکم بستم …
معطل نوش جون کردن یه سیلی بودم اما هیچ خبری نشد ! … .
چشمامو متعجب باز کردم و بهش زل زدم …
دستشو مشت کرد و با زجر پایینش اورد ، آیکان عصبی داد زد :
_ کاااات … .
دوربینا خاموش شدن ، ایکان به طرفمون پا تند کرد و وقتی بهمون رسید …
حرصی خطاب به جورج لب زد :
_ چرا نزدی؟! … .
جورج دستی به صورتش کشید و بی حوصله گفت :
_ دلم نمیاد ، دلم نمیاد به آلما بزنم … .
کاش ازم این چیزو نمیخواستی آیکان ! …
تعجب از رو صورتم پر کشید و جاشو به خنده داد …
دستمو گرفتم جلو دهنم و خنده ی ریز ریزانه ای کردم ، آیکان حرصی پوفی کشید و گفت :
_ ما که با هم نرف زده بودیم جورج …
اینجا چون آلما از رونالد تعریف میکنه ، تو هم عصبی میشی و یکی میزنی در گوشش …
واسه هیجانی شدن فیلم این چیزا واجبه ! … .
جورج متاسف سرشو انداخت پایین و گفت :
_ اوکی ، یه بار دیگه بریم …
سعی میکنم این راند گند نزنم ! … .
آیکان سری به نشونه ی تاسف تکون داد …
نگاهی به ساعت مچیش انداخت و گفت :
_ نه ، دیگه خیلی دیر شده …
ساعت سه شبه ! …
تا همینجا کافیه ، بقیش واسه فردا …
و بعد بلند خطاب به بقیه گفت :
_ میتونید برید بچه ها …
فردا ۱۰ صبح اینجا باشین همگی … .
* * * *
در خونم ترمز کشید ، لبخند ریزی خیره به نیمرخش پاشیدم و گفتم :
+ امشب رو بیا خونه ی من …
سری به نشونه ی نه تکون داد ، دستی تو موهاش کشید و گفت :
_ نه ، بیام باز کار دستت میدم …
دستشو به طرفم گرفت و گفت :
_ فعلا … .
لبخندم پر رنگتر شد ، چقدر واسه من فاز بالا میگرفت آقا ! … .
دستمو گذاشتم تو دستش و لب زدم :
+ من عاشق کار دستم دادنای توعماااا …
اخمی کرد و با فشردن دستم ، جدی گفت :
_ آلما …
خنده ی بلندی کردم ، سرمو جلو بردم و بوسه ای رو گونش کاشتم و گفتم :
+ باشه باباااا ، شوخی کردم خب … .
دستشو عقب کشید و همونطور که فرمون رو گرفته بود تو دستاش ، خیره به رو به رو لب زد :
_ به سلامت … .
اگه بخوام این حرفشو معنی کنم ، میشه :
” زودتر گورتو گم کن تا نفلت نکردم ! …”
شونه ای بالا انداختم و همونطور که در رو وا میکردم ، لب زدم :
+ فردا می بینمت … .
بی حوصله سری تکون داد که پیاده شدم ، منتظر موند تا اول من برم داخل خونه و بعد اون بره …
کارتمو جلوی آیفون گرفتم که در با یه تیک ریز وا شد …
داخل شدم ، از همونجا بوسی واسش فرستادم که گاز ماشینو گرفت و با سرعت دور شد … .
در رو بستم و داخل شدم ، خیلی خسته بودم …
در چوبی رو کنار زدم و کیفمو همون دم در پرت کردم …
به خودم تو آینه قدی زل زدم ، من آلما ام …
یه بازیگر مشهور پاریسی …
یه دختری که قلب داره از جنس یخ …
از جنس سنگ ! …:)
نفسمو محکم بیرون فرستادم ، در واقع من اصلا قلبی ندارم …
پوزخند تلخی زدم ، مطمعن نیستم تو این سینم قلبی وجود داشته باشه ! … .
تنهام ، مثل یه گل کاکتوس وسط کلی گل لطیف و خوش بو ! … .
به همین تلخی ! … .
عالی بود عزیزدلم…
عالی عزیرم👌
تبریک بابت رمان جدیدت
های گایز🍃💞
خوبین ؟ خوشین ؟ سلامتین ؟
چطور مطورین ؟
تبریک ساری خان این یکی خعلی باحاله موفق باشی 😘😍🌾🌿
آهو خره کدوم گوری ؟
منو کاشتی اینجا ؟
همینجام گوساله
ساری فلو ، آهو خره
آهو خره ، ساری فلو
اینم معرفی کار داشت آخه ؟!
جمعون جمع بود
سر خرمون کم بود
که ایشونم شکر خدا تشریف آورد
این آهو خره انقد خره که خدا میدونه یه خره به تمام معناست
در ضمن متاسفانه خواهر منه که میخوام صد ساله سیاه نباشه
عههههه
خر خودتی گوساله
مگه من نگفتم تو جمع به من نگو آهو خره بعد تو اینجوری معرفی میکنی بزغاله ؟
بیا بینیم باوو
حرف نباشه خعلی هم خری
من نمیدونم این گوساله چرا اسم به این قشنگیو میشکنه
الان مثلا میخوام خودمو تو دلتون جا کنم 😁
چشم من نمیدونستم
نمیخواد طرفداریشو کنی
خودش زبون داره این هوا بچه پرو
خعلی هم گوساله ست تو که ندیدیش انقد
ساراجووووون تبریک تبریک
عالییییی بود♥️💋😘
تبریک عاجی…
اولین پارت عالی بود…
قلمت پایدار…
عاقا تا جایی که میتونین این آهو خره رو اذیتیش کنین اصلنم هواشو نداشته باشین حرصش بدین
باشه یگانه خانم
بالاخره جمعه که میای کرج همو میبینیم که
اون موقعه بعد میدونم باهات چیکا کنم
خواهرانه خرج هم می کنن😂
باورکن این نشونه اینه که هموخیلیی دوست دارن🙂
آهوجون خوشوقتم آرمیتاهستم🙃
کاشکی رابطه مادوتام خوب بشه 😶
منم آرمیتا جونی 😊
میتونم آرمی صدات کنم ؟
یگانه دربارت بهم گفته بود رمان تو رو هم دارم میخونم
آره عزیزم هرچی دوست داری صداکن🙂♥️
یگانه تکه❤
سلام رمانتون عالی بود من هم رمان خانم فلور رو دنبال می کنم
ساده بگم آی یعنی ماه و گون یعنی خورشید
چرا باید پسر باشم دقیقه چرااا هااا چرااااا 😑😑
نوچ ما فلور دوس داریم…
ولی اسم خودتون بهتره
آی گون خوش جلیبسن بیزیم جمعَ…
چوخ ممنونم بی زحمت اولار ازوز و معرفی الیه سیز
آی گچن عزیزم آی گون یعنی ماه و خورشید
کی
اتی Mکیه کلک.
عشق جانم…
بیزحمت میشه اصل بدید همه تون
خوشبختم بهت میگم نورآی 🌛🌜
خودمم چون خودم گفتم نورآی 😜 معنی نورآی : نور و ماه به زبان ساده تر
خوشبختم
خوشبختم
آی گون ۱۶ تبریز
آهو ۱۴ ساله از کرج 🌟
خوشبختم
همچین آی گون جان 🌌❤
ممنون 🌛🌜
آهو ۱۴ ساله از کرج 🌠
یگانه ۱۷ ساله تهران ⛱
خوشبختم
اععع عضو جدید
😂من صدیقه جون هستم ۳۲ ساله از سیکنه آباد
اوووو بزرگ جمعمون…
باید خاله صدات کنیم…یا همون صدیقه جون…
😂جون جون
اره دیگه
کس دیگ ای هم هس مگ تو این جمع شاسگول باشه…
اون مارو اسکل کرده منم اونو…
اخه زن ۳۲ساله اینجا چیکار میکنه من نمیدونم:/
آتناااا نگووو😂من از این کلمه عا بدم میاد
از شاسگول از کصخل از اسکل از خنگ کلا از خانواده کودن و خل و اینا بدم میاد🥲✌
افسانه ۱۴ ساله اهل مشهد
خوشبختم
اتنا۱۸ماکو
خوشبختم
فسنجون هستم ۷۷ ساله از شهر آشتی کشور باران ببارد میروی باران نبارد میروی
همچین آی گون جان 🌌❤
پشیمون شدم منو ترشی صدا کن (چون هرکار میکنم کلم بوترشی سیر میده)
همچنین…
جییییییییغغغغغغ سارا چرا نگفتی داری مینویسی
حالا که بحث اسم شد یه چیزی بگم
اسم اصلی یگانه آینور هس
چون اسمش رو اصنننن دوس نداش خودش گذاشت یگانه تا ۱۸ سالگیش بره عوض کنه
خانم میگه حق ندارین منو آینور صدا کنین
یه تختهش کمه دیوونهس
آهوووووو
ینی مح خفت نکنم به قول خودت آینور نیستم
پوست کلتو میکنم مگه قرار نشد دیگه هیچ وقت این اسمو نیاری ؟؟؟
آینور چه اسم نازی یگانه چرا نمیزاری آینور باشه 😐
آخه زشت نی ؟
مسخره نی ؟
تو شناسنامم اینجوریه 👇🙍
آی نور
نه میشه من رهارو بدم آینورو بگیرم
معنی آی نور میشه نور ماه 🌕
تا حالا کسی بهم نگفته که آی نور قشنگه
خیلی قشنگه اسمت…
ترکی هم هس…
اوه مای گادد چقدر فنتاستیک
من خارجی بود
نتوانست خوب فارسی حرف زد😂😂😂
بچه ها یه چالش دیگه بریم خوب کلمه اول و آخر آهنگ مورد علاقتون میشه اسمتون سنتونم میشه آخرین عددی که خوندید شهرتونم میشه اول اسم هیوون مورد علاقتون با آخر اسم آهنگی که ازش متنفرید کشورم میشه آخرین آهنگیکع تو WC خوندید 🤣
اسم:یه دونه مخلوط میگم مال من(مال من باش سهراب پاکزاد) _چع امسال(چه سالی بشع امسال معین _بنبه (سهراب پاکزاد) _امضا سهراب پاکزاد) _آشتی(سهراب پاکزاد) _دختر بارون(دختر بارون ایوان) _فوق العاده (سهراب پاکزاد) _…
سن:۱۱۳تا۱۱۷
شهر اسبرقصن (اسب _خوشکلا باید برقصن از اندی عوق حالم بهم خورد)
کشور:مال من باش
حوصله داریااا:/
آری این است فرزندم
الان تکلیف مایی ک توی دشویی آواز نمیخونیم چیه😂
تو حموم که امکان نداره نخونده باشین آهنگ
من تو حموم فقط و فقط تو دورهمی مصاحبه میکنم😂
بعضی وقتا هم میرن الن شو😂😂😂
اینقدر معروفم من😂
ساری مامان منم میگ کاش جای تو یه پسر بدنیا می اوردم…
بعدش میگ ن کاش اصلا بدنیا نمی اوردمت اگ پسر هم بودی دخترای مردمو زن کرده بودی.😂
عههه مبارکهههه سارااااا
ایشالا مثل بمب بترکه رمانتتت 😂👍🏻
خیلی جاذابه در پارت اول 🌚🔥
بچه ها من چرا حس میکنم بعضیا مارو اسکل کردن؟!
کی 😶
دیگ دیگ…
😂کی اسکل کردددد
توی کدوم پارتاس
بگین برم بخونم😂😂بسی شادروان گردم
باشد خدا اجرتان دهد
رتبه کنکور مهم نیست
رتبه در نزد آقا امام زمان مهم است
😂
سند ا ممدی صلعبات😂