رمان دروغ محض پارت 1

4.5
(13)

… به نام خدا …
همیشه دوستت دارم ، نقطه ته قلب ♡ … .

🍃 رمان : ” دروغ محض ” 🍃

نویسنده :
# سارا_نوروزی

ژانر ها :
#عاشقانه
#هیجانی_معمایی
#درام
#پلیسی_جنایی
#انتقامی

مقدمه :

یه نگاه ، یه اشاره …
دو تا قلب ، دو تا قلب سیاه …
دو تا آدم ، با زندگی ای سیاه سفید …
یه صحنه و دو تا نقش برا بازی …
بازیگرای اصلیمون ، سرگذشت تلخی داشتن …
تلخ تر از قهوه ، تلخ تر از هر چیزی …
چقدر سخته نقاب خنده زدن به چهره های سرد و خشک …
چقدر سخته الکی دوست داشتن ، چقدر تلخه آخرش بفهمی همچی یه دروغ بود …
یه ” دروغ محض ” …:)

* * * *

آیکان با عجله لب زد :

_ همگی برین سر جایگاهتون وایسید ، آلما و جورج …

هر دو به آیکان زل زدیم که با استرس ادامه داد :

_ زود باشین دیگه …
حفظ کردین دیالوگا و متناتونو؟! …

من آره ای گفتم و جورج هم اوهوم تو گلویی گفت …
بعد از چند لحظه دو نفری سر صحنه ایستادیم ؛ آیکان همونطور که دفتر کارش دستش بود ، لب زد :

_ سه ؛ دو ، یک … .

و بعد دوربینا شروع به فیلمبرداری کردن …
این دفعه دیگه باید خوب میشد ، باید به نحو احسن نقشمو بازی میکردم … .
عصبی به طرف در حرکت کردم و بلند گفتم :

+ تو یه خیانتکاری جَک ، من دیگه صبرم تموم شده …

دسته ی چمدونو گرفتم تو دستم و با عصبانیت ادامه دادم :

+ میرم ، واسه همیشه ! … .

حالا این دفعه نوبت جورج بود ، کلافه به طرفم پا تند کرد و عصبی وار گفت :

_ من نمیزارم بری امیلی …
تو زن منی و من اجازه ی رفتنو بهت نمیدم ! … .

دسته ی چمدونو گرفت و از دستم کشیدش …
چمدونو پرت کرد یه گوشه که زیپش وا شد و لباسا از توی ریخت بیرون ! …
حرصی لب زدم :

+ رونالد خیلی از تو بهتره ! …
خیلی با معرفت و لاتی تر از توعه …

دستشو با خشم بالا برد تا سیلی ای بهم بزنه ، چشمامو محکم بستم …
معطل نوش جون کردن یه سیلی بودم اما هیچ خبری نشد ! … .
چشمامو متعجب باز کردم و بهش زل زدم …
دستشو مشت کرد و با زجر پایینش اورد ، آیکان عصبی داد زد :

_ کاااات … .

دوربینا خاموش شدن ، ایکان به طرفمون پا تند کرد و وقتی بهمون رسید …
حرصی خطاب به جورج لب زد :

_ چرا نزدی؟! ‌… .

جورج دستی به صورتش کشید و بی حوصله گفت :

_ دلم نمیاد ، دلم نمیاد به آلما بزنم … .
کاش ازم این چیزو نمیخواستی آیکان ! …

تعجب از رو صورتم پر کشید و جاشو به خنده داد …
دستمو گرفتم جلو دهنم و خنده ی ریز ریزانه ای کردم ، آیکان حرصی پوفی کشید و گفت :

_ ما که با هم نرف زده بودیم جورج …
اینجا چون آلما از رونالد تعریف میکنه ، تو هم عصبی میشی و یکی میزنی در گوشش …
واسه هیجانی شدن فیلم این چیزا واجبه ! … .

جورج متاسف سرشو انداخت پایین و گفت :

_ اوکی ، یه بار دیگه بریم …
سعی میکنم این راند گند نزنم ! … .

آیکان سری به نشونه ی تاسف تکون داد …
نگاهی به ساعت مچیش انداخت و گفت :

_ نه ، دیگه خیلی دیر شده …
ساعت سه شبه ! …
تا همینجا کافیه ، بقیش واسه فردا …

و بعد بلند خطاب به بقیه گفت :

_ میتونید برید بچه ها …
فردا ۱۰ صبح اینجا باشین همگی … .

* * * *

در خونم ترمز کشید ، لبخند ریزی خیره به نیمرخش پاشیدم و گفتم :

+ امشب رو بیا خونه ی من …

سری به نشونه ی نه تکون داد ، دستی تو موهاش کشید و گفت :

_ نه ، بیام باز کار دستت میدم …

دستشو به طرفم گرفت و گفت :

_ فعلا … .

لبخندم پر رنگتر شد ، چقدر واسه من فاز بالا میگرفت آقا ! … .
دستمو گذاشتم تو دستش و لب زدم :

+ من عاشق کار دستم دادنای توعماااا …

اخمی کرد و با فشردن دستم ، جدی گفت :

_ آلما …

خنده ی بلندی کردم ، سرمو جلو بردم و بوسه ای رو گونش کاشتم و گفتم :

+ باشه باباااا ، شوخی کردم خب … .

دستشو عقب کشید و همونطور که فرمون رو گرفته بود تو دستاش ، خیره به رو به رو لب زد :

_ به سلامت … .

اگه بخوام این حرفشو معنی کنم ، میشه :
” زودتر گورتو گم کن تا نفلت نکردم ! …”
شونه ای بالا انداختم و همونطور که در رو وا میکردم ، لب زدم :

+ فردا می بینمت … .

بی حوصله سری تکون داد که پیاده شدم ، منتظر موند تا اول من برم داخل خونه و بعد اون بره …
کارتمو جلوی آیفون گرفتم که در با یه تیک ریز وا شد …
داخل شدم ، از همونجا بوسی واسش فرستادم که گاز ماشینو گرفت و با سرعت دور شد … .
در رو بستم و داخل شدم ، خیلی خسته بودم …
در چوبی رو کنار زدم و کیفمو همون دم در پرت کردم …
به خودم تو آینه قدی زل زدم ، من آلما ام …
یه بازیگر مشهور پاریسی …
یه دختری که قلب داره از جنس یخ …
از جنس سنگ ! …:)
نفسمو محکم بیرون فرستادم ، در واقع من اصلا قلبی ندارم …
پوزخند تلخی زدم ، مطمعن نیستم تو این سینم قلبی وجود داشته باشه ! … .
تنهام ، مثل یه گل کاکتوس وسط کلی گل لطیف و خوش بو ! … .
به همین تلخی ! … .

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 13

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
77 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
افسانه
افسانه
2 سال قبل

عالی بود عزیزدلم…

Darya
2 سال قبل

عالی عزیرم👌
تبریک بابت رمان جدیدت

ĄÝ ŇŰŘ ¤
2 سال قبل

های گایز🍃💞
خوبین ؟ خوشین ؟ سلامتین ؟
چطور مطورین ؟
تبریک ساری خان این یکی خعلی باحاله موفق باشی 😘😍🌾🌿

ĄÝ ŇŰŘ ¤
2 سال قبل

آهو خره کدوم گوری ؟
منو کاشتی اینجا ؟

آهو
آهو
پاسخ به  ĄÝ ŇŰŘ ¤
2 سال قبل

همینجام گوساله

ĄÝ ŇŰŘ ¤
پاسخ به  آهو
2 سال قبل

ساری فلو ، آهو خره
آهو خره ، ساری فلو
اینم معرفی کار داشت آخه ؟!
جمعون جمع بود
سر خرمون کم بود
که ایشونم شکر خدا تشریف آورد
این آهو خره انقد خره که خدا میدونه یه خره به تمام معناست
در ضمن متاسفانه خواهر منه که میخوام صد ساله سیاه نباشه

آهو
آهو
پاسخ به  ĄÝ ŇŰŘ ¤
2 سال قبل

عههههه
خر خودتی گوساله
مگه من نگفتم تو جمع به من نگو آهو خره بعد تو اینجوری معرفی میکنی بزغاله ؟

ĄÝ ŇŰŘ ¤
پاسخ به  آهو
2 سال قبل

بیا بینیم باوو
حرف نباشه خعلی هم خری

آهو
آهو
2 سال قبل

من نمیدونم این گوساله چرا اسم به این قشنگیو میشکنه
الان مثلا میخوام خودمو تو دلتون جا کنم 😁
چشم من نمیدونستم

آهو
آهو
پاسخ به  آهو
2 سال قبل

نمیخواد طرفداریشو کنی
خودش زبون داره این هوا بچه پرو
خعلی هم گوساله ست تو که ندیدیش انقد

Varesh .
2 سال قبل

ساراجووووون تبریک تبریک
عالییییی بود♥️💋😘

اتنا واحدی
2 سال قبل

تبریک عاجی…
اولین پارت عالی بود…
قلمت پایدار…

ĄÝ ŇŰŘ ¤
2 سال قبل

عاقا تا جایی که میتونین این آهو خره رو اذیتیش کنین اصلنم هواشو نداشته باشین حرصش بدین

آهو
آهو
پاسخ به  ĄÝ ŇŰŘ ¤
2 سال قبل

باشه یگانه خانم
بالاخره جمعه که میای کرج همو میبینیم که
اون موقعه بعد میدونم باهات چیکا کنم

Varesh .
پاسخ به  آهو
2 سال قبل

خواهرانه خرج هم می کنن😂
باورکن این نشونه اینه که هموخیلیی دوست دارن🙂
آهوجون خوشوقتم آرمیتاهستم🙃

ĄÝ ŇŰŘ ¤
پاسخ به  آهو
2 سال قبل

کاشکی رابطه مادوتام خوب بشه 😶

آهو
آهو
پاسخ به  آهو
2 سال قبل

منم آرمیتا جونی 😊
میتونم آرمی صدات کنم ؟
یگانه دربارت بهم گفته بود رمان تو رو هم دارم میخونم

Varesh .
پاسخ به  آهو
2 سال قبل

آره عزیزم هرچی دوست داری صداکن🙂♥️
یگانه تکه❤

🌛ai gon PANAHY🌜
2 سال قبل

سلام رمانتون عالی بود من هم رمان خانم فلور رو دنبال می کنم

🌛ai gon PANAHY🌜
پاسخ به  🌛ai gon PANAHY🌜
2 سال قبل

ساده بگم آی یعنی ماه و گون یعنی خورشید

🌛ai gon PANAHY🌜
پاسخ به  🌛ai gon PANAHY🌜
2 سال قبل

چرا باید پسر باشم دقیقه چرااا هااا چرااااا 😑😑

اتنا واحدی
2 سال قبل

نوچ ما فلور دوس داریم…

🌛ai gon PANAHY🌜
2 سال قبل

ولی اسم خودتون بهتره

اتنا واحدی
پاسخ به  🌛ai gon PANAHY🌜
2 سال قبل

آی گون خوش جلیبسن بیزیم جمعَ…

🌛ai gon PANAHY🌜
پاسخ به 
2 سال قبل

چوخ ممنونم بی زحمت اولار ازوز و معرفی الیه سیز

🌛ai gon PANAHY🌜
پاسخ به 
2 سال قبل

آی گچن عزیزم آی گون یعنی ماه و خورشید

🌛ai gon PANAHY🌜
پاسخ به  🌛ai gon PANAHY🌜
2 سال قبل

کی‌

افسانه
افسانه
2 سال قبل

اتی Mکیه کلک.

اتنا واحدی
پاسخ به  افسانه
2 سال قبل

عشق جانم…

🌛ai gon PANAHY🌜
2 سال قبل

بیزحمت میشه اصل بدید همه تون

🌛ai gon PANAHY🌜
پاسخ به  🌛ai gon PANAHY🌜
2 سال قبل

خوشبختم بهت میگم نورآی 🌛🌜

🌛ai gon PANAHY🌜
پاسخ به  🌛ai gon PANAHY🌜
2 سال قبل

خودمم چون خودم گفتم نورآی 😜 معنی نورآی : نور و ماه به زبان ساده تر

🌛ai gon PANAHY🌜
پاسخ به  🌛ai gon PANAHY🌜
2 سال قبل

خوشبختم

🌛ai gon PANAHY🌜
پاسخ به  🌛ai gon PANAHY🌜
2 سال قبل

خوشبختم

🌛ai gon PANAHY🌜
پاسخ به  🌛ai gon PANAHY🌜
2 سال قبل

آی گون ۱۶ تبریز

آهو
آهو
پاسخ به  🌛ai gon PANAHY🌜
2 سال قبل

آهو ۱۴ ساله از کرج 🌟

🌛ai gon PANAHY🌜
پاسخ به  آهو
2 سال قبل

خوشبختم

ĄÝ ŇŰŘ ¤
پاسخ به  🌛ai gon PANAHY🌜
2 سال قبل

همچین آی گون جان 🌌❤

🌛ai gon PANAHY🌜
پاسخ به  ĄÝ ŇŰŘ ¤
2 سال قبل

ممنون 🌛🌜

آهو
آهو
پاسخ به  🌛ai gon PANAHY🌜
2 سال قبل

آهو ۱۴ ساله از کرج 🌠

ĄÝ ŇŰŘ ¤
پاسخ به  🌛ai gon PANAHY🌜
2 سال قبل

یگانه ۱۷ ساله تهران ⛱

🌛ai gon PANAHY🌜
پاسخ به  ĄÝ ŇŰŘ ¤
2 سال قبل

خوشبختم

Sedige?😂
Sedige?😂
پاسخ به  🌛ai gon PANAHY🌜
2 سال قبل

اععع عضو جدید
😂من صدیقه جون هستم ۳۲ ساله از سیکنه آباد

اتنا واحدی
پاسخ به  Sedige?😂
2 سال قبل

اوووو بزرگ جمعمون…
باید خاله صدات کنیم…یا همون صدیقه جون…

Sedige
Sedige
پاسخ به 
2 سال قبل

😂جون جون
اره دیگه

اتنا واحدی
پاسخ به 
2 سال قبل

کس دیگ ای هم هس مگ تو این جمع شاسگول باشه…
اون مارو اسکل کرده منم اونو…
اخه زن ۳۲ساله اینجا چیکار میکنه من نمیدونم:/

Helya
Helya
پاسخ به 
2 سال قبل

آتناااا نگووو😂من از این کلمه عا بدم میاد
از شاسگول از کصخل از اسکل از خنگ کلا از خانواده کودن و خل و اینا بدم میاد🥲✌

افسانه
افسانه
2 سال قبل

افسانه ۱۴ ساله اهل مشهد

🌛ai gon PANAHY🌜
پاسخ به  افسانه
2 سال قبل

خوشبختم

اتنا واحدی
پاسخ به  🌛ai gon PANAHY🌜
2 سال قبل

اتنا۱۸ماکو

🌛ai gon PANAHY🌜
پاسخ به 
2 سال قبل

خوشبختم

*ترشی سیر *
پاسخ به  🌛ai gon PANAHY🌜
2 سال قبل

فسنجون هستم ۷۷ ساله از شهر آشتی کشور باران ببارد می‌روی باران نبارد می‌روی

ĄÝ ŇŰŘ ¤
پاسخ به  🌛ai gon PANAHY🌜
2 سال قبل

همچین آی گون جان 🌌❤

*ترشی سیر *
پاسخ به  🌛ai gon PANAHY🌜
2 سال قبل

پشیمون شدم منو ترشی صدا کن (چون هرکار میکنم کلم بوترشی سیر میده)

اتنا واحدی
پاسخ به  🌛ai gon PANAHY🌜
2 سال قبل

همچنین…

*ترشی سیر *
2 سال قبل

جییییییییغغغغغغ سارا چرا نگفتی داری مینویسی

آهو
آهو
2 سال قبل

حالا که بحث اسم شد یه چیزی بگم
اسم اصلی یگانه آینور هس
چون اسمش رو اصنننن دوس نداش خودش گذاشت یگانه تا ۱۸ سالگیش بره عوض کنه
خانم میگه حق ندارین منو آینور صدا کنین
یه تخته‌ش کمه دیوونه‌س

ĄÝ ŇŰŘ ¤
پاسخ به  آهو
2 سال قبل

آهوووووو
ینی مح خفت نکنم به قول خودت آینور نیستم
پوست کلتو میکنم مگه قرار نشد دیگه هیچ وقت این اسمو نیاری ؟؟؟

*ترشی سیر *
پاسخ به  آهو
2 سال قبل

آینور چه اسم نازی یگانه چرا نمیزاری آینور باشه 😐

ĄÝ ŇŰŘ ¤
پاسخ به  *ترشی سیر *
2 سال قبل

آخه زشت نی ؟
مسخره نی ؟
تو شناسنامم اینجوریه 👇🙍
آی نور

*ترشی سیر *
پاسخ به  ĄÝ ŇŰŘ ¤
2 سال قبل

نه میشه من رهارو بدم آینورو بگیرم

ĄÝ ŇŰŘ ¤
پاسخ به  *ترشی سیر *
2 سال قبل

معنی آی نور میشه نور ماه 🌕
تا حالا کسی بهم نگفته که آی نور قشنگه

اتنا واحدی
پاسخ به  *ترشی سیر *
2 سال قبل

خیلی قشنگه اسمت…
ترکی هم هس…

Helya
Helya
پاسخ به  آهو
2 سال قبل

اوه مای گادد چقدر فنتاستیک
من خارجی بود
نتوانست خوب فارسی حرف زد😂😂😂

*ترشی سیر *
2 سال قبل

بچه ها یه چالش دیگه بریم خوب کلمه اول و آخر آهنگ مورد علاقتون میشه اسمتون سنتونم میشه آخرین عددی که خوندید شهرتونم میشه اول اسم هیوون مورد علاقتون با آخر اسم آهنگی که ازش متنفرید کشورم میشه آخرین آهنگیکع تو WC خوندید 🤣
اسم:یه دونه مخلوط میگم مال من(مال من باش سهراب پاکزاد) _چع امسال(چه سالی بشع امسال معین _بنبه (سهراب پاکزاد) _امضا سهراب پاکزاد) _آشتی(سهراب پاکزاد) _دختر بارون(دختر بارون ایوان) _فوق العاده (سهراب پاکزاد) _…
سن:۱۱۳تا۱۱۷
شهر اسبرقصن (اسب _خوشکلا باید برقصن از اندی عوق حالم بهم خورد)
کشور:مال من باش

اتنا واحدی
پاسخ به  *ترشی سیر *
2 سال قبل

حوصله داریااا:/

*ترشی سیر *
پاسخ به 
2 سال قبل

آری این است فرزندم

Helya
Helya
پاسخ به  *ترشی سیر *
2 سال قبل

الان تکلیف مایی ک توی دشویی آواز نمیخونیم چیه😂

*ترشی سیر *
پاسخ به  Helya
2 سال قبل

تو حموم که امکان نداره نخونده باشین آهنگ

Helya
Helya
پاسخ به  *ترشی سیر *
2 سال قبل

من تو حموم فقط و فقط تو دورهمی مصاحبه میکنم😂
بعضی وقتا هم میرن الن شو😂😂😂
اینقدر معروفم من😂

اتنا واحدی
2 سال قبل

ساری مامان منم میگ کاش جای تو یه پسر بدنیا می اوردم…
بعدش میگ ن کاش اصلا بدنیا نمی اوردمت اگ پسر هم بودی دخترای مردمو زن کرده بودی.😂

sannaaa
sannaaa
2 سال قبل

عههه مبارکهههه سارااااا
ایشالا مثل بمب بترکه رمانتتت 😂👍🏻
خیلی جاذابه در پارت اول 🌚🔥

اتنا واحدی
2 سال قبل

بچه ها من چرا حس میکنم بعضیا مارو اسکل کردن؟!

*ترشی سیر *
پاسخ به 
2 سال قبل

کی 😶

اتنا واحدی
پاسخ به  *ترشی سیر *
2 سال قبل

دیگ دیگ…

Helya
Helya
پاسخ به 
2 سال قبل

😂کی اسکل کردددد
توی کدوم پارتاس
بگین برم بخونم😂😂بسی شادروان گردم
باشد خدا اجرتان دهد
رتبه کنکور مهم نیست
رتبه در نزد آقا امام زمان مهم است
😂

Helya
Helya
پاسخ به  Helya
2 سال قبل

سند ا ممدی صلعبات😂

77
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x