بسم الله الرحمن الرحیم
نویسنده : سیده ستاره قاسمی
رمان دیوونه های با نمک پارت ۵
که یه دفعه صدای اف اف خونه اومد
ویدا : من باز میکنم تو بشین
من : کی خواست حالا درو باز کنه؟
چشم غره رفت که منم براش زبون دراوردم🤪که دوباره صدای اف اف اومد
ویدا : ای بابا چخبرته اومدم😑🤨
من : حالا چنان میحرفه انگار واقعا طرف پشت در صداشو میشنوه🤦🏻♀😂 حالا کی بود ؟!
ویدا: رهام
و اومد روبه روم نشست
من : مگه آقاتون کلیدا شو نبرده بود؟،
ویدا: خیر جا گذاشته بود
در باز شد و رهام از در وارد داخل شد
رهام : سلام
من : سلام به روی ماهت ب چشمون عسلیت بردارم 😁♥️
ویدا : سلام (و بعد رو به رو من گفت)اصلا قافیه نداشت😐
رهام : یا خود خدا باز این دوتا شروع کردن 😐
من : مقصر همسرته و اینکه ویدا خانوم من پس فردا باید حرکت کنم سمت تهران اوکی؟
ویدا : باشه بابا حالا یه شبه😐
من : . . .
خواستم حرف بزنم که باز صدای اف اف اومد اما این دفعه رهام رفته بود بالا
ویدا : ایییی خداااااا چخبره
و با غر زدن رفت سمت اف اف و بعد از یک دقیقه در رو باز کرد
من : کی؟!
ویدا با ذوق جواب داد :
ویدا : مامان و بابا و ویهان اومدن😍♥️
من رفتم سمت در که مامان و بابا اومدن داخل:
من : سلاااااااام😍
مامان: سلام دختر خوبم ویهان؟
ویهان : جانم مامان جونم
مامان : ببینید اگر من روزی از روزا شنواییم ضعیف شد نمی خواد سمعک برام تهیه کنید چون ویانا هست
ویهان و ویدا خندیدن و گفتن خدا نکنه
من : مامان جونم دلم واسه همین حاضر جوابیات تنگ شده بود😁😍
بابا : یا خدا باز اومدم و دعوای ویانا و مادرتون شروع شد خدا خودش کمکم کنه
که باز هم همه خندیدن
و این حرف بابا هماهنگ شد با اومدن رهام
خلاصه که مامان و بابا رفتن لباساشون رو عوض کردن اومدن
مامان : ویانا باید فردا اول وقت بیدار بشم کمکم بکنی
منم میدونستم فقط واسه اذیت کردن من میگه واسه همین گفتم :
من : چششششم مادرم♥️
ویدا : مامان ماهم پس فردا باید بریم
ویهان داخل اتاقش بود رهام و باباهم داشتن با هم حرف میزدن
من و مامان و ویدا هم باهم داشتیم حرف میزدیم
من : شبتون خوش و پر ستاره من برم بخوابم با اجازه
و زود رفتم سمت طبقه ی بالا و بعد هم خواب مطلق
***
زیبا بود
عالی بود حال میکنم با رمانت😄😄
نمیخوام ناراحتون کنم ولی واقعا این رمان چ رمانیه بخوایی براش وقت بزاری
رمان اونیه ک براش وقت بزاری فکر کنی براش ایده داشته باشی
چیه اخه ی صفحه متن ک اصلا معلوم نیس چی ب چیه
نویسنده جانم نمیخوام ناراحت شی ولی اول ب اون مرز پختگی برس بعد نوشتنو شروع کن
و اینکه ی پیشنهاد دارم برات لطفا زیاد از حد ایموجی استفاده نکن باعث میشه رمانت ب دل نشینه و باهاش اخت نگیزی
من از کوچیکی رمان میخونم و اگ چیزیم میگم بخاطر تجربه های خوندنمه
باز اگ ناراحت شدی معذرت
با سلام وقت بخیر و خسته نباشید ببخشید خانم کیمیا من رمان های زیادی نوشتم به ناشر دادم که چاپ کردن و خیلی هم خششون اومده و بود بخاطره رمان هام ولی با وجود اینکه سنم کم بود همه رمانام به دست ناشر چاپ شد و بیرون رفت حتی ازم دعوت کرده بودند با اینکه سن کمی داشتم ولی قبول نکردم و نرفتم شاید همه بگید خاک تو سرت که نرفتی ولی من خودم نرفتم چون دلم نمی خواد از همین الان مشهور شم باید تلاش و پشت کار داشته باشم تا مشهور شم همینطور اگه شما از بچگی رمان بخونید من چندین رمان تا حالا چاپ کردم که ناشر ها داشتن بال در میاوردن بخاطره رمان هام اگه اشکال هم در رمان وجود داشته باشه بهشون اطلاع میدم و شما با این کارتون دارید نویسنده رو خراب میکنید که رمانت رو ادامه نده و خیلی افتضاحه
بچه های عزیز کسانی که کامنت ها و قبول میکنن لطفا زود کامنت هام رو قبول کنند
میگی اسم رمانات چیه بخونم؟ 😍
خیلی کم اجازه دادم چاپ بشه تقریبا ۲۰ جلد فقط پارسال هم فقط ۲۰ جلد از رمانم رو چاپ کرده بودم فکر کنم تموم شده باشند
اسمشو حالا بگو ببینم
من خودم یه جوری شاید پیدا کردم
بگو حالا😂
یه کتاب هست به اسم یاقوت سرخ اگه بتونی پیداش کنی رمانام تو اون کتاب هستند که درست کردم نری ها به هر کتابی که اسمش یاقوت سره هست نگاه کنی و بخری و بگی همین هست !!!!!
فقط اسمت چیه؟ 😁😂
باور کنی یانه اسمتو نمیدونم😂
والا
و اینکه تو هنوز سنی نداری بخوایی بنویسی
۱۴ ساله مگ رمان مینویسه اخه؟
خدایا😂😂
عزیزم حتی بعضی از شاعراهم تو کودکی و نوجوانی شون شعر گفتن و نویسنده هایی هم هستن از کودکی شروع کردن به داستان نوشتن😁
در ضمن شوق نوشتن فقط موقعی هست که تو هنوز نوجوون باشی و شروعش کنی👌🏻💜
تو دلت میخواد ۴۰ ساله شو بعد نویسنده شو😊❤
باهات موافقم ولی خواستم نظرمو بگم تا شاید بهتر تر شن
اخه نمیدونم شاید برا من یکم بی محتواس
ولی هرکس سلیقه ای داره🙂
من ۱۱ سالمه دارم رو رمانم کار میکنم ۲۰ صفحه هم تاحالا نوشتم
بسیار عالی عزیزم حتما رمانت رو در سایت قرار بده تا بخونیم
خوندن ک نمیخونم
ولی رمان های ک نویسندشون سن و سالشون کمه معلومه کدومان و مخاطباشونم حتما تو همون رده سنین
ولی امیدوارم روزی بتونین ی رمان عالی و بی عیب ونقص بنویسین 🌷
ینی عاشقتونم ک چق سریع گارد میگیرین و ع خودتون و رفیقاتون دفاع میکنین
مرحبا ب معرفتتون
خانم کیمیا وقتی یه نفر رمان مینویسه قطعا از یه خواننده بیشتر تجربه داره که شروع به نوشتن کرده شما لازم نیس از تجربیاتت بگی.
شما هم اگه واسط بی محتواس میتونی نخونی لازم نیست ذوق نویسنده رو از بین ببری.
اگه هم نمیخونی و سلیقت به این رمانا نمیخوره پس نظر نده
از سایت بزن بیرون
🙂🙂نظرمو گفتم خواستم فضولمو پیدا کنم ک خداروشکر پیدا کردم
پیامی برای کسانی که نویسندگی رو تازه شروع
کرده اند « 🖤✨هر نویسنده ای از اول نویسنده ماهری
نبود و نخواهد بود باید تلاش کرد تا به برتری یک
نویسنده ماهر رسید پس هیچ وقت دست از تلاش
بر ندار برای ماهر شدن و زیبا تر شدن قلمت که در
نویسندگی جادو میکنه هیچ وقت دست نکش
بخاطره حرف های دیگران سعی کن اگر کسی گفت
خوب نیس اعتماد به نفست رو از دست نده و پر
قدرت تر ادامه بده اگر کسی راهنمایت کرد سعی
کن به حرفش گوش کنی و به اون قسمت های
ریزه میزه داستان یا رمانت
دقت کنی چون یک اشکال کوچیک هم می تونه
خرابکار باشه و هست ✨🖤 »
این نوشته در رمانم هم وجود داره
آی گون اصلا بیلاردان ایشین اولماسین نقدر دع یاخجی اولسان ادامی رسما…
من ترکی یازدیم باشا توشمولر جواب ورسن ترکی ور…
هن والا اصلا آدامی حسابا گوی مول لار من نمنه یاز سام جواب ور میر لر
اصلن هشساد دمع…
دا دمیجام بیر شیع
بابا منم دیگه آی گون
من آتنا۱۸ماکو
آتی میای شاد؟
هروقت میخوای بیای بگو ساعت چند
فردا صبح عزیزم ساعت۸
اوکی فقط من ۸ و نیم باید برم مدرسه
یعنی فک نکنم بتونم زیاد باشما😂 اگه یه شاعت دیگه باشه بهتره به نظرم چونکه حرفام زیاده😂😁
بچه هاااااا کدوم گوری رفتید الان که من اومدم هیچ کدوم نیست 😡😡
نویسنده مملکتو 😂😂😂
اولا من تورو نمیزنم
ثانیا تو انتقاد پذیر نیستی ب من چ
کمی مودب باشید اگه سناون زیاد هست از سنتون خجالت بکشید
اگه با منید بزارید دهنم بسته بمونه