#گذشته
🙃 کیان 🙃
پرتش کردم کنار سارا …
هر دوشون خواب بودن ؛ محلول خواب آوری که اسپری کرده بودم توو فضای ماشین ، مث اینکه خوب تاثیرشو گذاشته بود ! …
تخت رو دور زدم و کنار سارا ، رو زمین نشستم..
آروم دستمو رو سرش کشیدم ، چقدر خوشگل بود این دختر …
چقدر دلربا بود ، چند سال پیش..
یه بار ، توو یه نگاه فقط دیدمش و دلباختش شدم..
آخری ک ماموریت تموم شه ، حتما این دختر رو به عنوان دستمزدم از سهراب خان میگیرم …
لبخند ریزی زدم و از جام پا شدم ، پتو رو کشیدم رو هر دوشون و از اتاق بیرون زدم..
توو راهرو بودم که گوشیم زنگ خورد ، درش اوردم و به صفحش زل زدم …
سهراب خان بود ؛ نفسی کشیدم و تمای رو وصل کردم که صدای بمش ، توو گوشم پیچید :
_ الو کیان …
+ بله رئیس..
_ چیکار کردی دختره رو؟! …
+ هیچ قربان..
بیهوشش کردم و الانم توو اتاق ، کنار دوستش خوابن …
_ آفرین ، کارِت عالی بود …
دیگه مرخصی ، میتونی بری استراحت کنی..
کاری بود ، خبرت میکنم … .
+ بله قربان..
#زمان حال
🔒💔 سارا 💔🔒
با عصبانیت ، حلقه ی دستاشو از دورم وا کردم و لب زدم :
+ ولم کن ؛ ولم کن ، ولم کن …
چند بار باید بگم نزدیک من نشو؟! …
چند بار باید بگم ازت بدم میاد؟! …
هوممم؟! … .
اخم ریزی کرد و با دستایی مشت شده ، لب زد :
_ سارا ، تو مجبوری..
مجبور به کنار اومدن با من و خواسته هام..
ببین ، الان نه آرتایی هست و نه هیچکی و هیچکی …
تو یه آدم تنهایی ، یه کسی که هیچکیو نداره..
باید باهام راه بیای ، افتاد؟! … .
اشکام رو گونه هام روون شدن ، با بغض لب زدم :
+ م ، من آرتا رو میخوام..
من ، من اونو دوست دارم ! … .
همون لحظه بود که در اتاق با صدای بدی باز شد و صدای داد شاهرخ خان ، توو فضای اتاق پیچید :
_ تو خیلی گوه میخوری پسر منو دوست داری..
بهت زده بهش زل زده بودم که نزدیک اومد و با چهره ی تووهم و عصبانی ای ؛ از لای دندونای چفت شدش ، غرید :
_ آرتا خودش نامزد داره..
و قراره به زودی باهم ازدواج کنن …
چند هفتس اینجایی ولی هنوزم اسمشو میاری …
هنوزم به فکرشی درحالی که اون اصلا یه ذره هم بهت فکر نمیکنه..
اون دوستت نداره ، آرتا تورو نمیخواااد … .
محکم و استوار ؛ با بغضی که سعی در پنهان کردنش داشتم ، لب زدم :
+ چه اون منو بخواد و چه نخواد ، من..
من دوستش دارم …
شاهرخ خان پوزخند تلخی زد و همونطور که نگاهش رو من زوم بود ؛ خطاب به کیانی که ساکت کنارم ایستاده بود ، لب زد :
_ آهنگی که آرتا تازه خونده و با خوندنش غوغا به پا کرده توو پاریس رو..
بزار … .
کیان دودل نگامون کرد و لب تر کرد :
_ ولی آخه قربان..
شاهرخ خان جدی و محکم ، صداشو بالا برد و گفت :
_ کاری که گفتمو انجام بده کیان؛زود..
کیان نفسی کشید و سر به زیر ، ” بله ” آرومی گفت …
گوشیشو در آورد و بعد از یکم ور رفتن باهاش ؛ صدای آهنگین آرتا بود که توو فضای اتاق ، پخش شد :
_ چه وسواسی داری ، روحیه حساسی داری..
ساعت چار و نیمه صبه ، دوباره پا گوشی باز بیداری!..
بس کن دیگه خفم کردی ، اَه …
پُر شدش اون جاسیگاری..:/
بگو هر رازی داری ، اعصاب لجبازی داری !.
بزن ک خوب میرقصم من ؛ با هر ، سازی داری..
صورت معصوم و نازی داری ! …
رفتی و..
همه موجای منفیت موند؛
توو این چاردیواری..:)!
رفتنت چشامو تر نکرد ، برو برنگرد …🚶🏿♂️🙃
دورِ من نگرد ! … .💆♂️🥂
چه شبایی ک تا صب ؛ این دل وامونده ، بدون تو..⁉️🤒
با غصه سر نکرد !.😖💔
دیگه برنگرد … .😶✨
رفتنت چشامو تر نکرد..🙇♂️🖤
برو برنگرد ، دُورِ من نگرد …😄💔
چ شبایی ک تا صب ، این وامونده..🙄🖤
بدون تو ، با غصه سر نکرد !.👀🚫
دیگه برنگرد..🚷🙂🤗
نگرانی..😓🍃
ع حالم میپرسی؛چی توقع داری؟..👀💆♂️
الان باید بگم عالی!..:)؟🙃🤦♂️
مثل خون بودی زیر پوستم؛🙄🏄♂️
این اواخر..نداشتی دیگه ، دوستم!..😅💔
زیاد شده بود توقعات !.👀🥂
خود بزرگ بینی و توهمات …👀😄
برو دیگه نشه ادعات ، که اصلا..🙅♂️🍃
ندارم بت اعتماد ، یه درصد !.😊🖕🏿
بی تو صد بود و با تو رسید به صفر ، مننن..🖐🚫
همه اعتماد به نفسم؛هع…😏🤙🏿
دادا یه گلم میزدی …🙂💣
پشتم ، حرف به آدمای دورم میزدی..🙄🙌
همیشه واست صدمو میزاشتم و تازه آخرش..💯🙂
دورم میزدی!..🤙🏿😅
این کارا رو کردی ، حرصم درآد ! …😊🖕🏿
گوش میدی تلخه قصه ام برات؟..🙃⁉️
پای منو همه جا کشوندی..👀👣
مهم نبود آبرو و اسمم برات !.🤔😏
رومون تو روی هم باز وا شد..😓🏄♂️
خودتو نزن به خواب ، پاشو ! …🖐😊
من با وجدانم یِر به یر …🙅♂️😑
ولی تو ، میبینی کارماشو..😏🤙🏿
رفتنت چشامو تر نکرد..
برو برنگرد ، دورِ من نگرد !.
چ شبایی ک تا صب ، این دل وامونده..
بدون تو؛با غصه سر نکرد..
برو برنگرد … .
رفتنت چشامو تر نکرد ، برو برنگرد..
دُورِ من ، نگرد ! … .
چ شبایی ک تا صب ؛ این دل وامونده ، بدون تو …
با غصه سر نکرد !.
دیگه برنگرد..:)!
برو دیگه ، دس ور دار..
منو دس ننداز..:)
هر کی بره سویه خود ، منو تو مال هم نیستیم از فردا !.
” طُ ” چی میدونی از دردام؛از غم هام!..:)؟
یه آدم بی منطقی که سر در نمیاره از..
حرفااام …:)!
رفتنت چشامو تر نکرد..👀🚫
برو برنگرد !.🙂🖐
چ شبایی ک تا صب این دل وامونده ، بدون تو !.👫❌
با غصه سر نکرد ! …😓🤙🏿
برو بر نگرد … .🏄♂️🖕🏿
رفتنت چشامو تر نکرد ، برو بر نگرد !.🖐😊
دور من نگرد …🙏🤙🏿
چ شبایی ک تا صب این دل وامونده ، بدون تو..🍃🚶🏿♂️
با غصه سر نکرد …🙄🤙🏿
دیگه بر نگرد..🖐🙂
آهنگ که تموم شد ؛ با هق هق ، دو زانو افتادم رو زمین …
شاهرخ خان ، پوزخند صدا داری زد و گفت :
_ بهتره فراموشش کنی ، سارا..
🤙🏿🚶🏿♂️ آرکا🚶🏿♂️🤙🏿
نگاه بی رحمو به آرتا دوختم کا با کشیدن یه نفس عمیق ، شروع کرد به خوندن :
_ میخوام با تو جایی بشینم..
یا که ازت خوابی ببینم ، بدونه تو …
خالیه این شهر !.
میدونی من هر جایی که میرم..:)!
چشمات کاری ک میکرد؛با من..
هیچ ساقی نمیکرد ! …
میخوام واسه آخرین بار ، کنارت توو شب مهتابی …
بمیرم ( بمیرم )
زبونی رو لبام کشیدم و با بستن چشامو تجسم چهره ی فلور ، با کمی مکث شروع به خوندن کردم :
+ شاید تلخه و بی مزه ولی..
مست چشاتم؛هنو غرق نگاتم !.
توو اون صحنه ، لب دره …
شدی چتر نجاتم!..:))))
نگرفت کسی بعدتم ، یه لحظه که جاتم!..
اسمم رو دیوارِ قلبت ، یادگاری میمونه …🙂💟
پاک نمیشه شبا ، هرچقدر بباری …😅⁉️
دیوونه ! … . ⚠️🙄
روی بومِ خونه ، صورتت..👀💑
نقاشی میمونه … .😄🖕🏿
چشات کاری کرد باهام..😓🤙🏿
که فقط ، ساقی میدونه !.🚶🏿♂️🥂
ب خودم قول دادم از ” طُ ” …
جایی نگم !.
بعد ” طُ ” با کسی ، هم اتاقی نشم..
توو باتلاقت دارم؛دست و پا میزنم ! …
گفتم : ” هرجا میری برو ، این قلبو جایی نبر !. ”
رفتی نکردی پشت سرتممم ، نگاااه!..
من هنو منتظرممم ، چرا!..:)؟
بلافاصله بعد من ، آرتا خالی از هر حسی ادامه داد :
_ میخوام با تو جایی بشینم..
یا که ازت خوابی ببینم!..
بدونه ” طُ ” خالیه این شهر !.
میدونی من هر جایی که میرم …
چشمات کاری ک میکرد با من؛
هیچ ساقی نمیکرد ! …
میخوام واسه آخرین بار ، کنارت توو شب مهتابی..
بمیرم ( بمیرمم )
نفسمو محکم بیرون فرستادم و خیره به طرفدارا ، با بغض ادامه دادم :
_ کاش ک میشدیم ما ، دوور از همه !.
میخوام دنیا ، چیکار!..:)؟
یه تار موت بسمه !.
هعی ، شدی همه ی زندگیم ! …
اون قلبی ک دادم ب تو ، زوود پس نده..
بیا بشین کنارمو ، برام پیک بریز !.
منم ؛ واسه بیشتر دیدنت ، حتی پلک..
نمیزنم ! …:)
انقد همه چی خوووبه ، انگا همش یه خوااابه!..
چرا همیشه جای خوبه قصه ، میپرم!..:(؟
اشکام روون شدن رو گونه هام :
+ شدیم جدا با یه بلیت !.
اشکات ع چشماتو ، مُژات..
پایین میریخت ! …
با بغض بم میگفتی : ” کجا داری میری؟! …
وختی حتی جمع میشن همه دنیا ، ما یکیم ! … . ”
یح یح …
نمیخوام اشکات ، تصویرِ آخریم باشه!..:(
گفتی : ” قول بده تا اخرش با همیم.. ”
باشه …
قول میدم ، حتی بیاد اسمون بیاد پایین..
بازم میمونم کنارت تا زمین باشه !.
وسط کنسرت و جلوی هزاران طرفدار ، بغضم شکست و شروع کردم به اشک ریختن..
ارتا با وجود اینکه اون روز اونطور باهاش برخورد کردم ؛ نزدیکم اومد و همونطور که دستشو گذاشته بود رو شونم ، ادامه ی آهنگو خوند :
_ شبا مثه همّیشه ، بد !.
قلبِ ” طُ ” سنگ میشه تهش..:)
خودشون میرن پَر میکشن ، دورِ ” طُ ” یه قفس..
میکشن !.
” طُ ” میمونی و خیالت..
زخمی میشه بالِت ! …
برمیگردی تهش پیش من که..
بودنتو ، نفس میکشم … .
پس بیا امشبو ، ماله من باش!..
نمیخواد مثه هم باشه حرفات ، بیا توو …
شبه مهتاب من باش ، ببین..
چه خوش رنگه ابرا ! … .
نفسی کشید و با فشردن شونم ، با لحن سرد و بی حسی ادامه داد :
_ میخوام با تو جایی بشینم ، یا که ازت..
خوابی ببینم !.
بدونه ” طُ ” خالیه این شهر …
میدونی من هر جایی ک ، میرم!..:)
چشمات کاری ک میکرد با من ، هیچ ساقی …
نمیکرد ! …
میخوام واسه آخرین بار..
کنارت توو شبه مهتابی ، بمیرم ( بمیرم)
آخرین دیدگاهها