* * * *
عصبی در اتاقو وا کردم و داخل شدم …
به طرف گهواره ی اشکان حرکت کردم و گذاشتمش توش … .
با نفس نفس بهش زل زدم که همون لحظه ، صدای ویلیام به گوشم رسید :
_ آوین ، این چه مسخره بازی ای بود که در آوردی؟! … .
خشمگین برگشتم طرفش ، در رو بست و طلبکار بهم زل زد …
با دستایی مشت شده و دندونایی چفت شده ، غریدم :
+ تو چطور میتونی اینقدر خونسرد باشی در حالی که پایین اونا دارن حرف از آزاد شدن کارن میزنن؟! …
هومممم؟! … .
شونه ای بالا انداخت و عادی لب زد :
_ خب ، حرف بزنن …
اشکالش چیه مگه؟! … .
صدامو بالا بردم و جیغ زنان گفتم :
+ کارن برگرده اینجا باز میرینه تو زندگیمون ! …
اون ، اون یه کثافته …
یه کثافته لاشی ! … .
تو ، تو نباید اجازه بدی آزادش کنن …
باید بری پاریس ، بری و با پارتی بازی کاری کنی نزارن آزاد شه ! … .
باید براش حبس ابد مینوشتن اصلا ! … .
ویلیام کلافه دستی به صورتش کشید و لب زد :
_ بیخیال آوین …
اون الان دیگه طعم زندان رو چشیده ، آدم شده … .
اشک به چشمام هجوم آورد ، با بغض لب زدم :
+ من نمیخوام اتفاقی واسه زندگیمون ، واسه پسرمون بیفته ! … .
نمیخوام ، نمیخوام آرامش الانمو از دست بدم … .
نفسشو محکم بیرون فرستاد و نزدیکم شد …
شونه هامو گرفت و خیره به چشمام ، لب زد :
_ خوشگلم ، من نمیزارم …
نمیزارم بلایی سر زندگیمون بیاد …
نمیزارم ! … .
هقی زدم که منو کشید تو آغوشش …
سرمو گذاشتم رو شونش و با بستن چشمام ، اجازه ی باریدن چشمامو دادم … .
* * * *
به جمع خیره شدم ، همشون خوشحال بودن …
مخصوصا عمو ایلیاد و خاله آلیس ! … .
پوزخند تلخی زدم ، بایدم خوشحال باشن …
پسرشون آزاد شده … .
به در تکیه دادم و نگاهمو به اشکان دوختم …
حین مکیدن پستونکش ، با اون چشمای وحشی درشتش بهم زل زده بود …
لبخند ریزی زدم و انگشت شصتمو نوازش وار رو لپش کشیدم … .
با حس کردن کسی کنارم ، سرمو بالا گرفتم که با ویلیام چشم تو چشم شدم … .
لبخند دلگرمی زد و دستشو دور شونم حلقه کرد …
سرمو گذاشتم رو شونش و به بقیه زل زدم …
همون موقع بود که یه ماشین تاکسی ، تو کوچه ترمز کرد …
در عقب باز شد و کارن بیرون اومد …
نفسمو با اضطراب بیرون فرستادم …
و باز بدبختیامون شروع شد ، آتیش به پا کن محل و خانواده برگشت ! … .
با دادن پول به راننده ، به طرفمون چرخید …
خاله آلیس زد زیر گریه و به طرفش پا تند کرد …
خودشو پرت کرد تو آغوش پسرش ، نگاهم تو نگاهش گره خورد …
اون نگاه قبلا نبود ، نگاهش هیز و طمع دار نبود ! …
انگار ، انگار شرمندگی خاصی تو چشاش موج میزد …
مردمک چشاش می لرزیدن …
دوست نداشتم گریه کنه ، گریه کنه و با گریه کردنش همه رو حتی منو به گریه بندازه …
به سختی لبخندی به روش پاشیدم و چشمامو آروم ، به نشونه ی ” آروم باش ” باز و بسته کردم …
نفسشو محکم بیرون فرستاد و نگاهشو ازم گرفت … .
قدر بدونین خداییح ، بح چ زحمتیح نوشتمشح:/😐😑🍃🤙🏿🚶🏿♀️😂
😂دور ع جون
مرسیح خیلی عالیح خیلی دوست درم ♡
همچنین🤙🏿😄🔥
عالی بود عشقققققققققققمممممم❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤💖💖💖💖💖💖💖💚💚💚💚💚🌺🌺🌺🌺💋💋💋💋🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بوس رو لپت 😛💫🍃
لایک داری دلبر…
بوس بت 😛🤗💫
بوس بت خوشگل خانوم 😛🍃
الهیی بمیرم
کارن بچم گریش گرفتتتتتتتتتتت 😭😭😭😭😭
مرسی سارا😭😭😂😂👍🏻
😂فعدای ط بشم مح ، قلب بت 😛🍃
تو بودی تو رمان دونی پیام منو ریپ کرده بودی؟
اره اره جرررر😂😂
خدایاااااا ببین با کیا شدیم ۸۰میلیون نفر…
وای ببخش آتن یهو اصکل شدم نمد چرا ریپ کردمت😂😂
از رسیدم معراج و مارال خیلی خوشحال بودم اخه وایایایایایاای😭😭
اشکال داره من عاشق اسکلام…
نداره #اشتباه تایپی
مثل همیشه عالی👌
فقط اینکه الان کارن آدم شد🤔 من گفتم الان از اینا کینه داره
خب ، باید در ادامح دید 😛🍃😂🚣♀️
اوه کارن چ احساسی شد بچ ولی مه هنو که هنوزه دوسش دارم با تموم این کاراش دمت جیز سارا مث همیشه عالی بود
بوس رو لپت 😂🍃
مثل همیشه عالی ساراجون❤
بوس بت عشخ خدم😛🍃
سارا جونمممممممم میشه ی عشق بدی کارن؟ من ع اول روش کراش بودم خیلی سخته عشقت بره زندان اونم چار سال من تو تمام این چار سال نمیدونی چ زجری کشیدم الن ک بعد چن سال دیدمش نمیدونی چ حالی شدم بچم پخته تر شده اصن😢😂
😂عبضی…:)
مرسی عشقم😍✨
مثل همیشه عالی
بوس بت😘
اوخ ، گلبم🙂💛
فعدای ط…🌟🔥
قربونت♥️✨😘
عالیییییی عشقممممم عالییییییی🙂🙂🙂💜💜🧿🧿
اخ جون عشق من اومد😂😂
گلم عالیییی مرسی💓💓💞
😂مخلص شماییم…