رمان پسر بد پارت 15

4.2
(26)

&& ویلیام &&

نامه رو اروم پایین گرفتم و مات زده ، به نقطه ی نامعلومی خیره شدم … .
رفت؟! …
یعنی به همین آسونی ولم کرد؟! … .
لبامو رو هم فشردم …
سری تکون دادم و گوشیمو به سرعت از توی جیب شلوارم بیرون کشیدم …
شماره ی لوئیس رو گرفتم و گوشی رو کنار گوشم نگه داشتم …
بعد از چند لحظه صدای محکمش اومد :

_ بله جناب سرگرد؟! …

نفسمو محکم بیرون فرستادم و جدی و گفتم :

+ لوئیس ، واست یه کاری دارم …

_ گوش به فرمانم سرگرد ! …

قدم زنان به طرف پنجره ی اتاق حرکت کردم و در همون حین ، لب زدم :

+ نشونی یه فردی رو بهت میدم ، برو فرودگاه …
بده به مامور اونجا و بهش بگو یه همچین آدمی ؛ اگه اومد و خواست بلیط پرواز بگیره ، بگیرنش و به من خبر بدن … .

لوئیس نگران گفت :

_ مشکلی پیش اومده جناب سرگرد؟! …
قاچاقچیه یا …

پریدم بین حرفش و عصبی گفتم :

+ سروان ! …
شما موظفی کاری رو که ازت خواستم انجام بدی …
سوال بی ربط و بی جا ، ممنوعه ! … .

دستپاچه گفت :

_ ب … بله سرگرد …
عذر ، عذر میخوام … !
فقط … .

پرده رو یکم با دستم کنار زدم و همونطور که به حیاط زل زده بودم ، گفتم :

+ فقط چی؟! …

نفسشو لرزون بیرون فرستاد و آروم گفت :

_ به جناب سرهنگ درباره ی این موضوع …

پریدم بین حرفش و سریع گفتم :

+ نه ، نیازی نیس به جناب سرهنگ چیزی بگی …
این یه کار شخصیه …
تو فقط با یه تعداد مامور برو به فرودگاه و کاری که ازت خواستم رو انجام بده ‌.‌.. .

_ چ … چشم جناب سرگرد … .

گوشی رو قطع کردم و به بیرون خیره شدم …
پیدات میکنم آوین ، نمیزارم بری …
به راحتی به دست نیارودمت که بخوام به راحتی از دست بدمت …
نفسمو محکم بیرون فرستادم و پرده رو ول کردم … .

&& آوین &&

خودمو پرت کردم روی تخت و چشمامو بستم …
ساعد دستمو گذاشتم روی چشمام و به فکر فرو رفتم …
بعد از ظهر بود و ساعت ۴ ! …
مطمعنن تا الان دیگه به نبود من پی برده …
آهی کشیدم و به پهلو چرخیدم …
گوشیمو از بالای سرم ورداشتم و روشنش کردم …
رفتم توی گالری و مشغول زیر و رو کردن عکسامون شدم …
همون موقع بود که یه پیام واسم تو واتساپ اومد …
ابرویی بالا انداختم و داخل برنامه ی واتساپ شدم که دیدم پیام از طرف ویلیامه …
اخم ریزی کردم و خواستم گوشیو خاموش کنم ولی امان از حس فوضولی ! …
روی پیویش کلیک کردم و شروع به خوندن پیامش کردم:

” درد بی درمان شنیدی … !
حال من یعنی همین :((
بی تو بودن درد دارد … .
می زند من را زمین ! … . ”

نگاهمو بالا بردم و به اسمش زل زدم …
خودش بود ولی … ولی باید باور میکردم ویلیام واقعا یه همچین بیتی واسم فرستاده؟! …
اشک توی چشمام حلقه زده بود …
گوشی رو خاموش کردم و پرت کردم یه گوشه …
متاسفم ویلیام ولی من بر نمیگردم ! …
متاسفم ! … .

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 26

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

دانلود رمان خط خورده

  خلاصه: کمند همراه مادر میان سالش زندگی میکنه و از یه نشکل ظاهری رنج میبره که گاهی اوقات باعث گوشه گیریش میشه. با…
رمان کامل

دانلود رمان زئوس

    خلاصه : سلـیم…. مردی که یه دنیا ازش وحشت دارن و اسلحه جز لاینفک وسایل شخصیش محسوب میشه…. اون از دروغ و…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
66 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Sni
2 سال قبل

چ جالب🥲

Yeganeh
2 سال قبل

هققق 😓😭😢

2 سال قبل

چه احساسی🥲🥺

رهایی که احساس میکنه برگ چوغوندره
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

گوساله خودتی کثافت 🤬 آدم وقتی فرز میکنه بقیه گوساله ان
ینی خودشه پامام پامام 😎

Narges
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

پارت بعدو کی میزاری🙃

Yeganeh
2 سال قبل

منم فهمیدم دیگه
این پلیسه ولی یه گروه تشکیل داده تا بتونه جاسوسی کنه
گروه در واقع پوشش هست

Saha
پاسخ به  Yeganeh
2 سال قبل

ویلیام پلیسه گروه پوشش احساس میکنم مربوط به یکی از گروه های افشین یا ایلیاد یا تامی میشه یادم نیس بعد کارن قاچاق چیه بعد اخرش میخوان کارنو به دام بندازن شاید ایلیاد افشین هنوز تو کارن که میخواستن کارن و اوین ازدواج کنن و اینکه شاید بخاطر اینکه افشین ایلیاد صمیمی ترن

Saha
پاسخ به  Saha
2 سال قبل

برا اینکه کسی متوجه نشه ماموره یه گروه دارن که بقیه خیال کنن خلافکارن

sannaaa
2 سال قبل

عهههه پلیسههههه
پشمام..
واییی زود زود پارت بده سارا جون
من تحمل انتظار رو ندارمممم
میگم ی سوال دوستان
کسی میدونه چرا رمان به شیرینی مرگ که تو همین سایت هم هست نصفه پارت گذاری شد؟
چون من خودم خیلی بد روش قفلی بود :::::)))))

Darya
2 سال قبل

من بگو فکر کردم اینم مثل ننه و باباش نگو ایشون پلیس تشریف داشتن
اما بدجور تو شوک رفتم

Helya
2 سال قبل

نمیخواستم چیزی بگم ولی….
برگانم
سروان؟
سرگرد؟
سرهنگ؟
فرانسه؟
ویلیام؟
لوئیس؟

Helya
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

منظورم این بود ک خارجیام مگه سرهنگ و سرگرد و سروان دارن؟
یا اینا داشتن فارسی حرف میزدن؟

Helya
پاسخ به  Helya
2 سال قبل

😄🖕خودمو پاره کردم انقدر گفتم قهرم بعد تو میپرسی هلی قهری؟
مرسی واقعا

Helya
پاسخ به  Helya
2 سال قبل

😑بییییی ادب
ب نشیمنگاهم چیه اع وا زشته مادر.

Helya
پاسخ به  Helya
2 سال قبل

😑مگه من گفتم گفتی به کون من؟
گادایا
شما منو خیلی ضایع میکنینااا
هارتم من برم کات فور اور بشم؟😑🤨

Helya
پاسخ به  Helya
2 سال قبل

هعی
باشه حالا🥺🙂💖

. 𝑩𝒍𝒂𝒄𝒌 𝑺𝒘𝒂𝒏 .
2 سال قبل

such a woowww
ویلیام پلیسهه

z
2 سال قبل

عووووووف جون چ شود 🙂❤😈😂

z
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

پارت پیلیز🥺
زیاد پیلیز سارا🥺❤😂

z
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

میشی🥺❤😂

Darya
2 سال قبل

من همیشه فکر میکردم پلیس ها بچه مثبت و تا زمان ازدواج اصلا راجب سکس صحبت نمیکنن چه برسه انجام بدن حتی تصورات این بود پلیس جماعت دختر میبینه سرش میندازه زیر میگه خواهرم بعد الان همه تصوراتم بهم ریخت😅

Darya
پاسخ به  Darya
2 سال قبل

همین دیگه فکر میکردم نباید دل و احساسات داشته باشن😂

Darya
پاسخ به  Darya
2 سال قبل

والا پلیس هایی که من تو کوچه و خیابان دیدم نه به نظرم نه دل دارن نه احساسات😂

atena
پاسخ به  Darya
2 سال قبل

دایی من پلیسه اونقدر جیگره بچه ک بودم به مامانم میگفتم توروخدا به داییم بگو وقتی بزرگ شدم منو بگیره بعدا فهمیدم که محرم ها باهم ازدواج نمیکنن ولی تو کفش موندم…

atena
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

۳۲ ازدواج کرده یه زن جیگری گفته ک ادم محوش میشه…😍ولی افریطه هس😅

atena
پاسخ به  atena
2 سال قبل

من زن دایی بشم خیلی مهربون میشم.ولی بعید میدونم..
😅

atena
پاسخ به  atena
2 سال قبل

بنظرت من بچه خواهرشوهر رو دوس میدارم؟؟؟عمرااا بدم میاد از خواهر شوهر حالا بیام بچشو دوس داشته باشم عوعع

Helya
پاسخ به  atena
2 سال قبل

😂خواهر شوهررررررر

hana
2 سال قبل

خفن شد که 😉
در حال انتظار😂

hana
2 سال قبل

دایی من پلیسه .باید ببینیش دیگه هیچ وقت این فکر ها تو ذهنت نمی یاد 😂😂😂

atena
2 سال قبل

سلااااااااااام بر عشقای من…
خوشگل جمعتون اومد…
دلم تنگتونه بیشوراااااااا…عررررررررر

atena
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

اوه چقدرم تنگیده…
قربون دلت برممممم ساراییم

atena
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

من تازه اومدم خبر ندارم…
هلیاااااااااا عشقمممممممم کجاییییییییییییی؟؟
کی باهاش بد حرف زده؟؟؟؟؟

atena
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

چرا اخه؟؟
فلوررررررر
چی گفته نمیدونی؟

hana
2 سال قبل

اون وقت میزنه لهت میکنه

hana
2 سال قبل

حتما

دسته‌ها

66
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x