رمان الهه ماه پارت ۱۲۴

4.9
(28)

 

 

_ماهک جان مادر داروهات و خوردی..؟

 

صدای شکوفه از آشپزخانه به گوش میرسد و او در سکوت به باغ زل میزند ..

 

 

جوابی که نمی دهد شکوفه هن هن کنان از آشپزخانه بیرون می آید ..

 

نگاهش را از مغزیجات روی میز و میوه های تکه شده ای که برای دخترک آماده‌ کرده بود میگیرد و به لیوان آبمیوه ی دست نخورده و قرص های تجویزی پزشک که در پیش دستی چیده بود می دهد و اخم نمکینی میکند:

 

 

_تو که هیچکدوم از چیزایی که برات آوردم رو نخوردی مادر..

 

_میل ندارم..

 

_چرا قربونت برم نکنه بازم حالت بده..؟

 

 

به سمت شکوفه برمیگردد ..

 

نگاهش را از روسری گلداری که به طرز بامزه ای بالای سرش پاپیونی گره زد بود میگیرد و آرام زمزمه میکند..

 

_خوبم ..

 

 

شکوفه با نگرانی نزدیکش میشود:

 

_لااقل داروهات و بخور..

که اگه آقا ازم پرسید بدونم جوابشو چی بدم..

 

 

بی تفاوت شانه بالا می اندازد..

 

بی حرف مسیر اتاقش را در پیش میگیرد…

لج کرده بود…

با خودش..

با سام..

با عالم و آدم لج کرده بود انگار …

 

_لازم نیست شما جوابشو بدید اگه حرفی زد خودم….

 

_خودت چی ؟

 

صدای بمش که درفضای خانه منعکس میشود شوکه به عقب برمیگردد ..

 

 

نگاهش را به آستانه ی ورودی سالن میدهد و با دیدن قامت بلند سیاه پوشش چشمانش را دلخور به او میدوزد ..

 

 

سام با خستگی تکیه اش را از دیوار میگیرد و با اخم ملایمی به سمتش میرود..

 

 

 

 

_با چه منطقی میخوای نخوردن داروهات و برام توجیه کنی..؟

 

ماهک در سکوت اخم میکند…

 

_خسته نباشید آقا..

 

رو به شکوفه سر تکان میدهد..

 

_لطفاً زحمت اینارو بکشید..

 

به پاکتی که دردست داشت اشاره میکند…

 

شکوفه جلو میرود..

 

_چه زحمتی پسرم ..

 

پاکت را از دستش میگیرد و نگاهش را سرسری به   آن میدوزد..

 

با دیدن محتویات داخل پاکت کم مانده بود از شدت حیرت دو شاخ روی سرش سبز شود..

 

 

به سختی از انارهای درشت ،سرخ و رسیده ای که هرکسی را به هوس می انداخت چشم میگیرد و دستپاچه به چهره ی سام میدوزد‌..

 

مگر از انار متنفر نبود ..؟

 

مگر خرید انار و هرچیزی که به آن مربوط میشد را در خانه ممنوع نکرده بود..؟

 

پس چطور ممکن بود خودش شخصاً اقدام به خریدن همچین چیزی کند..؟

 

سام کلافه از نگاه خیره ی زن سرتکان میدهد:

 

_مشکلی پیش اومده..؟

 

_نه آقا فقط..

 

مردد در پاکت را کیپ میکند‌‌..

 

_این میوه ها رو از کجا خریدید؟

 

_چطور..؟

 

_فکر کنم فروشنده متوجه منظورتون نشده و میوه رو اشتباه بهتون داده..آدرس جایی که این میوه هارو خریدید بدید خودم میبرم پسشون میدم‌‌..

 

 

سام گیج از حرف های زن اخم هایش را درهم میکشد..

 

_چه اشتباهی… متوجه منظورتون نمیشم..؟

 

_ مادرجان حالت بد نشه ولی تو این پاکت اَنــار..

 

سام دستش را مقابل زن میگیرد تا بیش از این ادامه ندهد..

 

تا ته حرفش را خوانده بود

 

_ادامه ندید فهمیدم خودم…

 

شکوفه فوراً زبان به دهن میگیرد..

 

اویی که حتی با شنیدن نام این میوه حالش بد میشد چطور ممکن بود خودش تن به خریدن آن بدهد..؟

 

هول شده سر خم میکند..

 

_خوبی مادر ..؟

 

سام به سختی تلاش میکند حس انزجارش را پس بزند..

 

شکوفه نگران به سمت چادرش میرود..

 

_چیزی نیست مادر حتماً اشتباه شده الان میبرم پسشون میدم..

 

_ اشتباه نشده..

 

دست شکوفه نرسیده به چادر خشک میشود..

 

سیب گلویش سخت تکان میخورد و با قاطعیت لب میزند..

 

_برای ماهک گرفتم..

 

 

 

 

دخترک که تا آن لحظه در سکوت نظاره گر مکالمه میان آن دو بود با چشمانی گرد شده به صورتش زل میزند..

 

_ممنون میشم اگه براش آماده کنید..

 

 

ماهک بی صبر به سمت شکوفه میرود و فوراً در پاکت را باز میکند‌‌..

 

چیزی که مقابلش بود را باور نمیکرد …

آنهمه انار خوشرنگ و رسیده فقط برای او.. چشمانش از شوق برق میزند..

 

ناباور به خود اشاره میکند:

 

_ اینارو برای من خریدی..؟

 

شکوفه لبخند میزند و ماهک بدون آنکه اهمیتی به دلخوری اش بدهد با شوق به سمتش رفته و در یک حرکت خودش را در آغوشش پرت میکند..

 

 

سام لحظه ای تعادلش را ازدست میدهد..

شوکه گامی به عقب برمیدارد اما خیلی زود خودش را کنترل کرده و با حلقه ی دستانش دور بدن ظریفش او را در آغوشش بالا میکشد..

 

 

شکوفه با لبخند معناداری سالن را به مقصد آشپزخانه ترک میکند…

 

 

ماهک دستانش را دور گردنش حلقه میکند و سرش را به شانه اش تکیه میدهد..

 

_مرسی..

 

گوشه ی چشمان سام با دیدن حالتش چین میخورد..

 

 

_یعنی دیگه ازم دلخور نیستی..؟

 

 

ماهک سکوت میکند و سام حلقه ی دستانش را دور بدنش تنگ تر میکند..

 

 

_پس دلخوری..؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.9 / 5. شمارش آرا 28

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x