کمی در همان حالت ماند و بعد از جایش بلند شد
به سمت اتاق رفت و بعد از چند دقیقه با کاغذی که در دست داشت از اتاق خارج شد و به سمتم آمد
کاغذ را به سمت منی که همچنان کنار دیوار نشستهام میگیرد و میگوید
سارا_اینا رو از داروخونه بگیر……………..فقط زود برگرد
کاغذ را از دستش میگیرم و از جایم بلند میشوم
سوئیچ را که کنار دیوار آشپزخانه افتاده است برمیدارم و بعد از پوشیدن کفش هایم از خانه بیرون میزنم
دکمه آسانسور را میزنم و منتظر میمانم
سوار بر آسانسور میشوم و نگاهی به چهرهام میاندازم
چشمان سرخ و سر و وضع آشفتهام هر کسی را میترساند
دستی بین موهایم میکشم و با قدم های آرام از آسانسور خارج میشوم
به سمت پورش مشکی رنگم میروم و پشت فرمان جای میگیرم
استارت میزنم و به سرعت سمت نزدیک ترین داروخانه میروم
ماشین را روبهروی داروخانه پارک میکنم و سریع از ماشین پیاده میشوم
در را با ریموت قفل میکنم و با قدم های بلند وارد داروخانه میشوم
کاغذی که از سارا گرفته بودم را بر روی پیشخوان میگذارم و روبه پرستاری که آنجا بود میگویم
_این دارو ها رو میخوام……………فقط عجله دارم
دخترک سری تکان میدهد و با برداشتن برگه به سمت قفسه دارو ها میرود
دستی بین موهایم میکشم و در فضای خفه کننده داروخانه قدم میزنم
هر لحظه صدا های بیشتری در سرم میپیچد و بیشتر از خود متنفر میشوم
پرستار چند دقیقه بعد با دارو هایی که در دست دارد برمیگردد
دارو ها را تحویل میگیرم و پس از پرداخت وجه از آنجا بیرون میروم
با قدم های سریع به سمت ماشین میروم و نگاهی به دارو های داخل پلاستیک میاندازم
دو عدد سرم و چند قرص و آمپول
سوار بر ماشین با سرعت در خیابان خلوت میرانم و به سمت خانه میروم
شیشه را کمی پایین میدهم و دمی از هوای دم صبح میگیرم
بهخانه که میرسم ماشین را در پارکینگ خانه پارک میکنم و به سمت آسانسور میروم
سوار بر آسانسور با نوک کفشم به کف آن ضربه میزنم
استرس و ترس بر بدنم نشسته است و نگران حالش هستم
در خانه را با کلید باز میکنم و وارد میشوم
در را پشت سرم میبندم و با قدم های آرام وارد میشوم
سارا با شنیدن صدای در با عجله از اتاق بیرون میآید و با نگرانی میپرسد
سارا_گرفتی؟
مانتو و شالش را در آورده است و تیشرت نسبتا گشادی بر تن دارد
سری تکان میدهم و با چند قدم بلند خود را به او نیرسانم و دارو ها را به دستش میدهم
نایلون را از دستم میگیرد و با نگاهی به آنها درحالی که دوباره وارد اتاق میشود زید لب میگوید
سارا_مرسی
نمیدونم چه نیروی عجیبی بعد از رفتن سارا به داخل اتاق مرا به سمت اتاق خوابم کشاند که با قدم های سست به آن سمت رفتم
وارد اتاق میشوم و بر روی صندلی میز کامپیوتر مینشینم
نمیدانم این عذاب از کجا پیدایش شد اما میل عجیبی به نگاه کردن دوربین ها دارم برای اینکه بدانم شب گذشته دقیقا چه اتفاقی افتاده است
من و آتوسا در آن اتاق بودیم و اتاق کار من تنها اتاقی در این خانه است که دوربین و میکروفن دارد
وارد هارد دوربین ها میشوم و فیلم ها را به چند ساعت قبل و درست زمانی که به خانه رسیدم بر میگردانم
هر ثانیه که از فیلم میگذرد صدای جیغ و گریه ها بیشتر میشود و گویی اختیار چشم های خشک شده و گوش هایم دست من نیست که چنین با دقت همه چیز را میبینم
نفس هایم کش دار میشود و سرم تیر میکشد
از لحظه ای که لبهایم لبهایش را شکار کرد تا زمانی که دخترانه هایش را بگیرم و خودم را با وجود او آرام کنم را دیدم
هر لحظه از خودم بیشتر متنفر میشوم
( تو ارسلان نیستی………….ولم کن ارسلان الان میاد نجاتم میده……………..تو شبیه ارسلان خودش نیستی…….)
به این قسمت که میرسد طاقت نمیآورم و تمام وسایل بر روی میز را با فریاد بلندی بر روی زمین میریزم
در اتاق با سرعت باز میشود و سارا با چشمانی نگران و ترسیده در چهار چوب در ضاهر میشود
از شدت خشم نفس نفس میزنم
از خودن خشمگین هستم
از شهاب خشمگین هستم
از اینکه نمیدانم دیشب چه چیزی به خوردم داده اند که حالا چیزی به یاد ندارم عصبی هستم
سارا با قدم های آرام نزدیک تر میآید
سارا_ارسلان چیکار میکنی؟
نگاه دودوزنم را بالا مباورم و به چشمان نگرانش میدوزم و خودم هم از گرفتگی صدایم متعجب میشوم
_حالش چطوره؟
نگاهش به یکباره غمگین میشود
سارا_بد نیست…………خونریزیش بند اومده ………..حالش کم کم بهتر میشه
بیچاره آتوسا دلم خیلی براش سوخت😓😓
سارا کی ارسلان میشه🤔
خودمم دلم براش میسوزه🥺🥲
سارا یکی از دوست های ارسلانه
چرا احساس میکنم آتوسا حامله است 🙃
نمیدونم ولی حداقل بزارید یه دوروز از اون رابطه لعنتی بگذره بعد
چجوری به این نتیجه رسیدی حاملس؟😳😳😳🙃😉
😂😂😂😂😂😂😂😂😂 چون سه سال دارم پشت سر هم دارم رمان میخونم حدس زدم ولی فکر کن بچه ای ارسلان ، آتوسا چقدر با حال میشه اخی خاله قربونش بره🥹😂😂😂😂😂😂😂 ولی میدونم سرت شلوغه ولی اگه میشه حداقل روزی یک پارت بلند بزار 😘😘😘😘
سعی میکنم پارت ها بیشتر بشه🥰
میشه خواهش لطفاً تا شب دو تا پارت بزاری
تلوقدا🥹🥹🥲🥲
فعلا یدونه رو داشته باشید واسه فردا بیشتر میکنم
قربونت برم الهی ❤️🍓