رمان دیازپام پارت ۴۰

4.6
(53)

جلو می‌آید و کنارم بر روی تخت می‌نشیند و جعبه را بر روی تخت می‌نشیند

آرتا_خوبی؟

نگاهش میکنم و سری تکان میدهم

_اوهوم…………خوبم

سنگینی نگاهش را تاب نمی‌آورم و سرم را پایین می‌اندازم

کمی بعد دستش زیر چانه‌ام می‌نشیند و سرم را بالا می‌آورد و خیره به چشمانم با لحن آرامی می‌گوید

آرتا_دلم خیلی برات تنگ شده بود خواهری

دست خودم نیست که کنایه میزنم

_واسه همین نیومدی ببینیم؟

نگاهش غمگین می‌شود

با پشت دست گونه‌ام را نوازش می‌کند

آرتا_ازم دلخوری؟

غمگین نگاهش میکنم

_نباشم؟……………..تو تنها پشت و پناهم بودی توی اون خونه………………هرروز از مدرسه برگشتنی منتظر بودم عین همیشه بیای دنبالم……………..روزی که با درسا ازدواج کردی قرار نبود منو یادت بره

دستم را به سمت خود میکشید که در آغوشش پرت میشوم

دستانش را دورم حلقه می‌کند و بوسه‌ای بر روی موهایم می‌زند

آرتا_میدونم…………….بی معرفتی کردم……………..هر بار که خواستم بیام پیشت یه اتفاقی افتاد که ترجیح دادم با حال بد نیام پیشت………………اما توی تمام این ۳ سال همیشه به یادت بودم

دستش را از دور کمرم باز می‌کند که خود را عقب میکشم

جعبه‌ای را که موقع ورود در دست داشت را به سمتم می‌گیرد

آن را از دستش می‌گیرم و روبه روی خود بر روی تخت می‌گذارم

درش را باز میکنم و با دیدن محتوای درون جعبه شوکه میشوم

درست مانند گذشته‌ها

تمام باکس پر است از وسایل مختلف صورتی رنگ

چشمانم پر اشک می‌شود

با چشمان اشکی نگاهش میکنم

_اینا رو واسه من گرفتی؟

لبخندی می‌زند

آرتا_آتوسا،تو تنها کسی هستی که حاضرم هرکاری براش بکنم……………حالا باورت شد که همیشه به یادت بودم؟

جعبه را کنار میزنم و به سمتش میروم

دستم را دور گردنش حلقه میکنم و آرام می‌گویم

_معلومه که باور کردم

دستانش را دور کمرم حلقه می‌کند و محکم به آغوشم می‌کشد

چقدر دلتنگ این آغوش امن بوده ام

 

کمی ماند و بعد برای تنها نماندن درسا به خانه رفت

موقع رفتن درحالی که برای خداحافظی در آغوشم گرفته بود گفت

آرتا_هر اتفاقی افتاد بهم بگو،تا تهش پشتتم

بعد از رفتن او با ارسلان مشغول دیدن فیلم شدیم

رفتار های جدیدش را دوست دارم

مهربان شده است

کنارش بر روی مبل نشسته‌ام که ناگهان دستش را دور کمرم حلقه می‌کند و مرا به سمت خود می‌کشد

ترسیدی هین بلندی میکشم و به چهره خونسردش نگاه میکنم

_هین…..‌‌….ارسلان چیکار میکنی ترسیدم

نگاهی به چهره‌ام می‌اندازد و کجخندی می‌زند

ارسلان_زنمو بغل کردم،مشکلیه؟

تک خندی میزنم

_نه بابا؟

شیطنت در چشمانش میدود

ارسلان_بخوای میتونم عملی ثابت کنم

در آغوشش به تقلا میافتم

_نه بابا اصلا چه کاریه………….هرچی تو بگی قبوله

به سمتم میچرخد و دست دیگرش را هم دور کمرم حلقه می‌کند

ارسلان_هرچی؟

چشمانم درشت می‌شود

تا به حال اورا اینگونه درحال شیطنت ندیده‌ام

سرم را به سینه‌اش تکیه میدهم و چشمانم را میبندم

حلقه دستانش دور کمرم محکم تر میشود

کمی بعد صدایش میزنم

_ارسلان؟

دلم میخواد مدت صیغه را بدانم

برای جواب دادن کمی مکث میکند و بعد جواب میدهد

ارسلان_جانم؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.6 / 5. شمارش آرا 53

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دانلود رمان طعم جنون 4.1 (33)

بدون دیدگاه
💚 خلاصه: نیاز با مدرک هتلداری در هتل بزرگی در تهران مشغول بکار میشود. او بصورت موقت تا زمانی که صاحب هتل که پسر جوانیست برگردد مدیر اجرایی هتل می…

دانلود رمان دیازپام 4.1 (24)

۲ دیدگاه
خلاصه:   ارسلان افشار مرد جدی و مغروری که به اجبار راضی به ازواج با آتوسا میشه و آتوسا هخامنش دختر ۲۰ ساله ای که به اجبار خانوادش قراره با…

دانلود رمان گناه 4.7 (6)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان : داستان درمورد سرگذشت یه دختر مثبت و آرومی به اسم پرواست که یه نامزد مذهبی به اسم سعید داره پروا توی یه سوپر مارکت کار میکنه…

دانلود رمان شاه_صنم 4.2 (11)

بدون دیدگاه
  ♥️خلاصه : شاه صنم دختری کنجکاو که به خاطر گذشته ی پردردسرش نسبت به مردها بی اهمیته تااینکه پسر مغرور دانشگاه جذبش میشه،شاه صنم تو دردسر بدی میوفته وکسی…

دانلود رمان ماهرخ 5 (3)

۱ دیدگاه
خلاصه رمان:   در مورد زندگی یک دختر روستایی در دهات. بین سالهای ۱۳۰۰تا ۱۳۵۰٫یک عاشقانه ی معمولی اما واقعی در اون روایت میشه و سپس دست و پنجه نرم…

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
4 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مبینا نصب
10 ماه قبل

میشه پارت ها و به وقت و زود به زود بزاری این پارت و پریروز گفتی میزارم
اگه بشه پارت گزاری و مرتب باشه و هر روز باشه

مبینا نصب
پاسخ به  Ghazale Hamdi
10 ماه قبل

مرسی ممنون 😍😍💋💋

4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x