*چند سال بعد*
🌵💗فلور💗🌵
+ساری ساری ساری تو تکییی ، آری آری
همونطور که میخندیدم ، موهامو درست میکردم و حاضر میشدم برای رفتن به دانشگاه…
ــ خودم میدونم چقد خوبم …
اینو گفت و جمله بعدیش لحن نگران و عصبی گرفت…
ــ فقد الان گمشو خودتو مرتب کن ، باید بریم دیر شد
هوفی کشیدم و نشستم جلوی آینه ، رژ صورتی ماتمو برداشتم و روی لبام کشیدم
سارا سرشو گذاشت رو شونم و رژمو از دستم کشید
+عهههه الاغ اون یه چیز کاملا شخصیه!
ــ ولمون کن باو!
خلاصه بعد کلی دنگ و فنگ همراه همدیگه رفتیم طبقه پایین
خاله همونطور که اسفندو دود میکرد و میچرخوند نگاهش به ما افتاد و لبخند رضایت بخشی زد
ــ د بیاین دیگه دخترا!
الان دیرتون میشه ها…!
نیم نگاهی به سارا انداختم و نفسمو محکم بیرون فرستادم
🥂60دقیقه بعد🥂
دست سارا رو محکم گرفتم و همونطور که وارد محوطه داشنگاه میشدیم اروم گفتم
+بیین سارا!…
برای موفق شدن تو دانشگاه فقد یه راه هست
اونم اینکه که حداقل تا ترم سوم عاشق نشیم!
اینو که گفتم زد زیر خنده…
+بترکی تووو!
جدی دارم میگم…
برای رسیدن به این راه باید به کسی محل ندیم
زبونی رو لباش کشید و با صدایی که خنده توش موج میزد گفت
ــ عزیزم ما که همینجوریشم به کسی محل نمیدیم
+بیشتر ..!
مغرور باش ، بیخیال و در عین حال عصبی ، محل نده
کسی ازت خواستگاری کرد بگو برم جرش بدم
اوکیه؟!
سری تکون داد و دستمو فشرد…
رفتیم داخل کلاس و جلو نگاهای متعحب بچه ها نشستیم رو صندلی های ردیف سوم …
ــ هومم؟
چیه؟
مشکلی دارین؟
سرمو برگردوندم طرف جمعیت تقریبا 30 نفره ای که عین بز زل زده بودن بهمون…
همون لحظه یه دختر اومد جلو و گفت
ــ پاشین
بیخیال پامو رو اون یکی پام انداختم و حین جویدن آدامسم لب زدم
+دلیلی نمیبینم برا رفتن
ــ اونجا صندلی آرکا و آرتاست…
با شنیدن اسمشون جا خوردم یه لحظه دست از جویدن آدامسم کشیدم و برگشتم سمت سارا که رنگ پریدگیش قشنگ معلوم بود …
صدامو صاف کردم و ضربه آرومی به پهلوش زدم
+هی !
چته ، ولکن…
از رو صندلیم بلند شدم و رو بهشون گفتم
+از این به بعد مالِ ماس ، حرفیه؟!
همه با دهن باز نگام میکردن …
پوزخندی زدم و نشستم رو صندلیم که استاد اومد داخل و همه ساکت شدن …
ــ خیلی خوش اومدین …
معلوم بود همه دخترا سعی داشتن تورش کنن…
جوون بود و تقریبا 30 سال بهش میخورد موهای مشکی ، چشای خاکستری …
خب ، بکشم بیرون ازش …
خدا واسه زن بدبختش نگهش داره!
اول از همه اسم ارتا رو خوند…
ــ آرتا آتاش
منتظر جمعیتو نگاه کرد و وختی نگاهش به من و سارا افتاد لبخندی زد و غیبت واسش رد کرد
چند نفر بعدیو که خوند رسید به اسم سارا
ــ سارا رادمنش
با لحن سرد و بیخیالی گفت
ــ حاضرم استاد
چند اسم بعدی متعلق به آرکا بود …
ــ آرکا سپهر هم که غایبه
اوفف لامصب چه اسمیم داره!
ــ خانم فلور مهرانفر
+با اجازه بزرگترا بله…
کل کلاس رفتن رو هوا و خود استاد لبخند محوی زد …
ــ زهر مار بگیری فلور میخوای تورش کنی مگه؟
مثل خودش آروم گفتم
+نه ناموسن که این همه چشم دنبالشه ..!
ــ تورو سننه اخه انسان؟!
شونه ای بالا انداختم و برگشتم به حالت قبلیم
ــ خب بچه ها امروز میخوام ساز های مختلف موسیقیو یادتون بدم…
کام ۱ عالی
زود قبول کنید کامنتم رو
مرسییییی 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
IIvoe you sara 🖤🖤🖤🖤🖤
ستاره بیام پارت بکنم فقبل اینکه تو وارد سایت بشی من بودم
خوب اون اومده دیگه نوشته واسه من اومده نوشته ای لاویو سارا قبل اینکه اون بیاد اینجا من بودم و رمانت رو دنبال میکردم فق کامنت نمی زاشتم 😒😒 اگه نمیخواین من باشم پس حسابم رو حذف می کنم و میرم 😏😏
زود پارت بذار
فلورررر 🥺🥺🥺🥺 اون موقع منم رمانم رو تو سایت قرار نمی دم چون امروز قرار بود برم به آقا قادر بگم ببینم قبول میکنه یا نه 😜😜😜
تو اون یکی سایت ها می زارم 😜😜
عه؟
سوالت اون بود؟
وایمن نفهمیدم؟
همون اسمم سنا باشه اوکیه😂👍🏻
فلور🥺♥️پلیییز
😂وای چشمام داره بگا میره ۲ تا رمان تموم کردم همشون ۲۰۰۰ صفحه بودن
عالیییی♥️
جان اسم استاده چیه؟😂
استاد شوهر من جناب اقای کیهان دانشپور😂😂😂
جدی؟😂
نه عزیزم تنهانیستی😂
کسی ک بهم خیانت کنه زنده نمیمونه پاداش کارش رو میدم دستش…
میگ سارا پروف من قلب گرفتن تو دستشون کیر هس؟!:/
معلوم باشه دیگه😅
خودت که درجریانی به اساتیدارادت خاصی دارم😈😂
باورکن پروشده خیلی😂
من بچه پاکی هستم😜
باورکن به همه استادامون به چشم برادری نگاه می کنم(به جزاونایی که جوونن)😂😈
دوتاآخری روچی؟اونارودیگه خداییش نمی تونم😂
چراخرم؟😂😜
سارا باید دیگ از پرورشگاه برید…
عالی بید من خیلی پسندید…
هوی هوی آتنا بید یکی از کلمه های منه هاااا یکی بیاد اینو ادب بکنه از کلمه من استفاده کرده 😭😭😭😭😭
نه والا فقط من از این کلمه استفاده می کنم
حاجی ما خودمون بقیه رو ادب میکنیم شما میخای مارو ادب کنی؟!عجببب
آتنا کنارم بودی میزدم تکنیک های رزمیم رو روت انجام می دادم تا معلوم شه 😊😊🤗🤗
رزم کار هم باشی منو نمیتونی بزنی…
من خودم یه روش هایی بلدم ک رزم کارا هنوز کشف نکردن حاجی…
ببخشید اون وقت چند تا مدل تو اون رزم ها گرفتی که ما نفهمیدیم😒😒
گفتم ک اهل ورزش نیستم ولی وحشی ام…
بابام یه حرکاتی یادم داده ک میتونم زمینت بزنم…
نسی با من در نیوفت با من دربیوفتی بد میوفتی…
آهان اوکی پس میرم تو یه سایت دیه می زارم
اخه فعلا هیچ کدوم تموم نشده 🥺🥺 منم تا ۶ پارت نوشتم
رمان من آخراشه ولی خودم اون یکی رمانمو شروع کنم جای این میاد و پره😛😂😕🤦♀️
تازه هیچکی نمیدونه پارت آخر رمانم کیه😄
منظورم اینه به جز سایت های آقا قادر
بیخاطره اینکه نالاحت نشید صبر می کنم یه رمان تموم شه 🥰🥰
🖤🖤🖤🖤🖤
سلاممم
ی سوال داشتم
توی سایت پریسا دارین؟🥲✌
اره فکر کنم
عا مرسییی بوس
یهیایایایتویتیویتیکتیتیتیتی
دانشگاهههه
اخ جوننننن
مدیون منین تو دانشگاه منو با چادر نیاریننننن😂😂😂😂
چقد پروریم من/:
بیش از حد😂😂😂✋🏻
مخسی عشخم بوس روی پس کلت 😈💓
پارت بعد رو کی میزارید ؟
خعلی خوب بود فلور ازت خوشم اومد پروووو مث خدممم خخخ یاد یکی اع رفقام افتادم اسمش هلیاس هییی
گادایا😂
چقدر هلیا عا زیاد شدن
بعد از این ماجرای هلیا قمه کش هرکیو میبینم اسمش هلیاست😂😂
عررررچهقشنگمیشهپارتبدینبقولیم🤣♥️🖇️
ینی من فقط ۲۴ ساعت نبودم ۱۱۷ پیام 🙄
این پارت هم مثل همیشه عالی👌
همچنان عاشق اسم آرکا هستم❤
این رمان با یه ذوقی میخونم که مامانم میپرسه چیشده قضیه را که براش میگم میگه آهان پس خانم اسم آرکا شنیده که مثل هر ذوق میکنه خواهرم هم که قضیه شنیده دست برده روبه آسمان داره طلب شفا برام میکنه😂
از اون ور آجی کوچیکم میگه انشاء الله اسم شوهرت آرکا باشه (انشاءالله ،الهی آمین)
اشتباه تایپی شد
منظورم این که مثل خر ذوق میکنه
سلام پارت نمیزارید ؟
سارا ژووونم چرا پارت نمیزاری؟ مشکلی پیش اومده خدایی نکرده؟