پاییزه خزون پارت ۳

3
(3)

 

پاییزه خزون

آراز

دل تو دلم نبود خواهرم جلوی چشمام رو دستام داشت پر پر میشد صدای قلبشو نمیشنیدم داد میزدم، کمک میخواستم …آرمین و مهرشاد اومدن و ساحلو بلند کردند ولی من توانه ایستادن نداشتم نمیدونستم اگه براش اتفاقی بیوفته باید چیکار کنم باهر جون کندنی بود از جام بلند شدم و سمته پسرا دویدم اوناهم ساحل و با سرعت زیاد به سمته ماشین بردن .همه هی میگفتن یه غش کردن سادس ولی من دلم گواهه خوبی نمیداد .
با سمیرا و مهرشاد و  جلوی در اورژانس بودیم .آرمین و فرستادم بره سمته خونه که اگه کم و کسری هست، رفع و رجوع کنه .انگار نه انگار که صاحب عزا بودیم ….ولی هیچکاری نمیشد کرد ساحل از مراسم قطعا واجب تر بود. علی هم اومد و چن تا کیک و شیر بهمون تعارف کرد ولی چی از گلومون پایین میرفت؟؟.بعد از چن دقیقه که برامون سال ها گذشت دکتر اومد .
دکتر :همراه معتمدی کیه؟
همه به طرف دکتر رفتیم و حال ساحل و پرسیدیم
دکتر :خداروشکر خطر رفع شده ولی یه موضوعی هست که باید بهتون بگم.
پرسیم
_چه مسئله ای دکتر ؟!
دکتر گفت
_خواهرتون یه سکته خفیف قلبی رو گذرونده میخواستم بدونم چی باعثه این اتفاق بوده؟
سمیرا گفت
_ سکته!!!، دکتر خواهره من پاره تنم ، با این سنه کمش سکته کرده؟
_بله خانم خواهرتون سکته کرده لازم به ذکر هست که سکته سن و سال سرش نمیشه گاهی اوقات بر اثر فشار روانی و ناراحتی ممکنه برای هر سنی پیش بیاد تو این مدت اخیر خواهرتون مشکلی ،چیزی داشته ؟
آراز :پدر مادرمون برا ثر کرونا دو روزی هست فوت شدن جناب دکتر.
دکتر :خیلی خیلی متاسفم پس همونطور که حدس میزدم علت سکته فشار روحی خیلی زیادی بوده خواهرتون از لحاظ روحی مثله شیشه شکسته شدش نمیگم کامل میتونه خوب بشه ولی شاید بشه این تکه های شیشرو بهم چسبوند. پیشنهادم اینه که اصلا تنهاش نزارید و سعی کنید باهاش حرف بزنید تا خودشو خالی کنه ببریدش سره مزار کاری کنید که ناله و زاری کنه و در اولین فرصت پیش یه روانپزشک یا روانشناس خوب ببریدش .اگر دکتری هم خواستید بنده یکی از دوستانم در این زمینه فعالیت دارن و یکی از پزشکای برجسته هستند میتونن به خواهرتون خیلی کمک کنند
روبه دکتر گفتم
_ممنون دکتر لطف میکنید ادرس و شماره تلفن همکارتون رو بدید.
ساحل
چشامو که باز کردم مانیتورهایی که کوه های بالا و پایین رو میکشیدن چشمامو زد تشخیص اینکه بیمارستانم خیلی سخت نبود ولی برام عجیب بود که چرا اینقدر دستگاه بهم وصله …آخ که چقد قلبم درد میکنه

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
2 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ایدا
ایدا
2 سال قبل

ممنون🌸🌸قشنگ بود تکراری نبود

mehr58
mehr58
1 سال قبل

عالیه

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x